دانلود و خرید کتاب هارمونی زندگی رشید ساعدپناه
تصویر جلد کتاب هارمونی زندگی

کتاب هارمونی زندگی

انتشارات:نشر عطران
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب هارمونی زندگی

کتاب هارمونی زندگی، نوشته‌ی رشید ساعدپناه، داستانی از درهم آمیختگی عشق، هنر و موسیقی است که دو خانواده دوبلینی را به خوشبختی واقعی می‌رساند. 

درباره‌ی کتاب هارمونی زندگی

هارمونی زندگی، روایتگر زندگی دو خانواده اشراف‌زاده دوبلینی است که رویکردهای متفاوتی نسبت به جامعه دارند. شخصیت‌های داستان برای رسیدن به اهداف بلندی مانند درمان و مرهم گذاشتن بر زخم‌ها به سراغ هنر می‌روند. تاریخ موسیقی، نقاشی و هنر ایرلند در زمان قحطی و فقر از موضوعات محوری کتاب هارمونی زندگی است. یکی از شخصیت‌های داستان هارمونی زندگی، نوازنده است. او که در رویای آزادی سیر می‌کند برای دست یافتن به آزادی از موسیقی بهره می‌گیرد. شخصیت دیگر، نقاش برجسته‌ای است که می‌خواهد خود را بشناسد و از نو بسازد. از همین روز خودش را در عمارتی با درهای باز زندانی کرده است. سرانجام داستان، لطیف و بی‌نهایت زیباست. هر دو خانواده درمی‌یابند که عشق، امید، موسیقی و هنر، که آن‌ها را به خوشبختی واقعی می‌رساند. 

کتاب هارمونی زندگی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

اگر از مطالعه‌ی داستان‌ها و رمان‌های نویسندگان فارسی زبان لذت می‌برید، کتاب هارمونی زندگی، می‌تواند انتخابی عالی برای شما باشد. 

درباره‌ی رشید ساعدپناه

رشید ساعدپناه در سال ۱۳۶۰ در سنندج به دنیا آمد. او دارای مدرک کارشناسی رشته مهندسی مکانیک است. ساعدپناه داستان‌نویسی را از سال ۱۳۹۵ آغاز کرد. او در سال ۱۳۹۶ با داستان اوایل ماه دسامبر، برنده هشتمین جشنواره استانی شعر و داستان سوره شد. اثر ارسالی رشید ساعدپناه (چهرزاد و تنهاترین تنها) نیز در کتب داستان‌های منتخب جشنواره فاخته منتشر شد. 

بخشی از کتاب هارمونی زندگی

هرلحظه به جمعیت حاضرین اضافه می‌شد. سروصدای زیادی راه انداخته بودند. نیکلاس نیز در کنار دیگر نوازندگان به انتظار ایستاده بود. پدرش با بیم و امید به میان جمعیت رفت تا اینکه قطار از میان دشت‌ها از افق خزید. موجی از شادی و شعف ایستگاه را فراگرفت. نوازنده خیابانی در میان شلوغی جمعیت آکاردئون می‌نواخت. در گوشه‌ای از ایستگاه، همنوازی گروه جوان نیز با اشاره سرپرست آغاز شد. نیکلاس قطعه «خواب غربی» را برگزید. این ملودی به گوش ایرلندی‌ها بسیار آشنا بود.

ساز کوکشان صبح سرد بهاری را دوچندان به وجد درآورده بود. تا اینکه یکی از دوستان قدیمی کارل از واگن پیدا شد. چشمان کارل از زیر لبه کلاهش به چهره خسته‌اش خیره شده بود. جلوتر آمد. بازوانش را دور شانه‌های او انداخت. ‌بی‌درنگ احوال جرج را از او پرسید.

اشک در چشم‌هایش حلقه بست و با بغض گفت:«متأسفم!»

 آن‌هایی که گمان می‌کردند جنگ به‌زودی پایان می‌رسد مدت‌ها بود که همگی مرده بودند!

آن روز نیکلاس پدرش را بسیار متأثر دید ولی نمی‌توانست نام جرج را به یاد آورد. 

دو سال بعد در اواخر ماه اکتبر، علی‌رغم تمایل و تلاش پدرش به کار نقاشی، به دلیل حساسیت به رنگ‌ها و زحمات چند ساله‌اش به هنر نوازندگی حرفه‌ای کلاسیک و تدریس موسیقی در مدرسه روی آورد.

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۷۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۲ صفحه

حجم

۶۷۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۲ صفحه

قیمت:
۱۱,۰۰۰
تومان