کتاب افسانهی قوهای وحشی
معرفی کتاب افسانهی قوهای وحشی
کتاب افسانهی قوهای وحشی، افسانهای زیبا و قدیمی، حکایتی از قدرت عشق و محبتی است که بین اعضای یک خانواده جریان دارد که میتواند هر طلسمی را باطل کند.
افسانه قوهای وحشی از مجموعهی قصههای شیرین جهان است که شاگا هیراتا نوشته و آن را با ترجمهی زهره فنایی در اختیار دارید.
دربارهی کتاب افسانهی قوهای وحشی
افسانهی قوهای وحشی، افسانهای قدیمی از زندگی دختری زیبا است که همراه برادرانش در قصری به همراه پدرشان زندگی میکنند. زمانی که مادر بچهها از دنیا میرود، پادشاه با زن دیگری ازدواج میکند. اما ملکه جدید که بدجنس است، با بچهها رفتار خوبی ندارد. او الیزا را برای ادامهی زندگی نزد خانوادهای کشاورز در روستایی دور میفرستد. بعد هم وردی جادویی میخواند و یازده برادر الیزا را به قوهای وحشی تبدیل میکند. الیزا که دلش برای برادرهایش تنگ شده است و میخواهد آنها را ببیند، به قصر میرود اما وقتی متوجه میشود که آنها آنجا نیستند، از شدت غصه و اندوه بیمار میشود. ملکه از همین فرصت استفاده میکند تا کاری کند که چهرهی زیبای الیزا آنقدر زشت شود که پدرش او را نشناسد و او را از قصر بیرون کند....
شما فکر میکند الیزا با مهر و محبتی که نسبت به برادرهایش دارد و با کمک قلب پاکش میتواند آنها را پیدا کند؟ به نظر شما الیزا میتواند طلسم قوهای وحشی را باطل کند؟
کتاب افسانهی قوهای وحشی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
داستان کتاب افسانهی قوهای وحشی برای کودکان گروه سنی پیش از دبستان و کودکانی که به مدرسه میروند، جذاب و خواندنی است.
بخشی از کتاب افسانهی قوهای وحشی
روزی روزگاری، در سرزمینی دور، پادشاهی زندگی میکرد که یازده پسر و یک دختر به نام الیزا داشت. بچهها زندگی شادی در کنار پدر و مادرشان داشتند. آنها باهوش و عاشق مطالعه بودند، اما این خوشی تا ابد دوام نداشت. روزی مادر بچهها از دنیا رفت. الیزا سعی میکرد جای مادرشان را برای برادرهایش پر کند. او برای آنها کتاب میخواند تا سرگرم شوند.
مدتی بعد، پادشاه با زن دیگری ازدواج کرد. ملکه جدید رفتار خوبی با بچهها نداشت. او جادوگر بدجنسی بود که میخواست از شر بچهها راحت شود و قدرت را در دست بگیرد. او ثروت آنها را برای خودش میخواست. زن جدید به بهانهای، الیزا را به روستایی دوردست، پیش خانوادهای کشاورز فرستاد. بعد هم شاهزادهها را با خواندن وردی، تبدیل به یازده قوی وحشی کرد و آنها را از قصر بیرون انداخت. او آنقدر از پسرها پیش پادشاه بدگویی کرده بود که پادشاه دیگر اهمیتی به آنها نمیداد. مدتی بعد الیزا که دلتنگ پدر و برادرانش شده بود، برای دیدن آنها به قصر برگشت.
حجم
۷٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۵ صفحه
حجم
۷٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۵ صفحه
نظرات کاربران
داستان جالب بود ولی مدلشو خوشم نمیاد بچگونس...
عالی بود. من خودم از کتاب خوشم اومد. هرکی که مثل من از این کتاب خوشش اومد،نظر منو لایک کنه
کتاب عالی هست من خود کتابش رو دارم پیشنهاد می کنم بخونیدش
عالیه فداکاری بزرگی کرد
خیلی خیلی زیبا بود😍
داستان قشنگی هست💕❤
خیلی عالی بود دختری که خودش را به خاطر برادرانش به دردسر می اندازد
من این کتاب رو خیلی دوس داشتم،توصیه می کنم بخوانید.
من خیلی از کتاب های پرنسسی خوشم نمی آد. چون تقریبا همه پرنسسا منتظرن تا یکی بیاد و آزادشون بکنه و اون ها رو به سمت خوشبختی ببره. ولی به نظر من این کتاب اصلا به کتاب های پرنسسی شبیه نبود.
بد نبود