کتاب میهنم من برمیگردم
معرفی کتاب میهنم من برمیگردم
کتاب میهنم من برمیگردم نوشته احمدرضا فرحدل است این کتاب روایت پسری را از کودکی دنبال میکند که در خانوادهای به سبک نظامی متولد شده است و همواره پدرش را الگوی خودش میداند.
درباره کتاب میهنم من برمیگردم
پسر جوان در ابتدای داستان با معمایی از زندگی پدرش روبهرو میشود، معمایی که همزمان با بزرگ شدن و تغییر کردن برای فهمیدن آن تلاش میکند. این کتاب در سالهای پیش از انقلاب میگذرد و ماجرای روابط خانوادگی این پسر و اتفاقات زندگیاش تصویری از سبک زندگی نظامیان آن دوه و فضای سیاسی حاکم بر جامعه در اختیارمان قرار میدهد. این کتاب با حادثه آغاز میشود و همین موضوع خواننده را تا انتها با خوش همراه میکند.
خواندن کتاب میهنم من برمیگردم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب میهنم من برمیگردم
چهار ساله بودم که سلام نظامی را به خوبی آموخته بودم. پدرم افسر ارتش بود، مادرم افسر شهربانی. هر دو مرا آماده میکردند تا در آینده من نیز مانند آنها یک فرد نظامی و میهنپرست شوم. در چهارسالگی به انجمن دوستی ایران و آمریکا جهت فراگیری زبان انگلیسی رفتم. کاملاً به یاد ندارم کودکستان یا آمادگی که میرفتم انجمن نیز جهت یادگیری زبان میرفتم یا نه امّا زمانی که به سن شش و نیم سالگی رسیدم به دبستانی که نزدیک خانهام بود رفتم. هیچگاه آن روز فراموش نشدنی را از یاد نخواهم برد. پدر و مادرم نیز از من شادمانتر و خوشحال برای رفتنم به دبستان جشن گرفتند و تا دبستان مرا همراهی کردند. کلاس دوم ابتدایی را که به پایان رساندم همه چیز را میفهمیدم. شناخت بر تک تک مهمانانی که به خانه پدرم آمد و رفت میکردند آگاهی داشتم که کی فامیل است و کی دوست خانوادگی و چه کسانی همسایه و همکار پدر و مادرم میباشند. درسال سوم دبستان کنجکاویام بیشتر و بیشتر میشد، مخصوصاً زبانها و گویشها برایم عادی. فارسی ـ آذری ـ کردی امّا بیشترین زبانی که مرا به تعجب و تفکر و اندیشه برمیانگیخت زبان و گویش فامیلهای بسیار نزدیک پدرم بود که از دهاتهای بسیار دوردست به خانه پدرم میآمدند. لحظهای در اندیشه فرو رفتم که پدرم نیز تهرانی نیست، چه فکر باطلی. یک روز که تنها بودم به جای نوشتن درس و مشقم به طرف اتاق پدرم رفتم کمد مخصوص اسناد او را وارسی کردم و شناسنامه پدرم را پیدا کردم. آه چقدر خوشحال شدم که پدرم نیز مانند من و مادرم متولد تهران است. از فرط خوشحالی مدارک پدرم را به هوا پرتاب کردم که مدارکی دیگر از لای آنها به هوا پرتاب شده، کناری افتاد. سراسیمه به سمت مدارک دور از کمد و صندوقچه رفتم تا اسناد پدرم را جمعآوری کنم مبادا مادرم سر برسد و بنای اوقات تلخی بگذارد شاید هم از تنبیههای او که بینهایت از شیطنتهای من عصبانی و ناراحت میشد بیم داشتم.
حجم
۱۶۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۲۶ صفحه
حجم
۱۶۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۲۶ صفحه
نظرات کاربران
کتاب دارای متنی روان و پیش برنده است. نویسنده با آگاهی کامل از آنچه که میخواد بنگارد مخاطب را مرحله به مرحله به دنبال نود می کشاند.