کتاب او سلیمان بود
معرفی کتاب او سلیمان بود
کتاب او سلیمان بود نوشته فرزانه قلعهقوند خاطرات محمد شقاقی با سید آزادگان حجت الاسلام علیاکبر ابوترابی در سالهای اسارت است.
درباره کتاب او سلیمان بود
امروزه، هنگامی که واژه «آزادگان» در ایران اسلامی به زبان آورده میشود، بر ذهنها، تصویر مردی نمایان میشود که نمودار تحمل، مقاومت، خدا محوری، آرامش، تواضع و دیگر خوبیها بود؛ انسانی دوست داشتنی، رازداری امین و حلیم و گرهگشایی بیمنت. او حجت الإسلام سیدعلی اکبر ابوترابی که سالهای اسارت در کنار دیگران اسرای جنگ تلاش میکردند آرامش روحی و معنوی را به قلب و روان این دیگر اسرا برگردانند. کتاب او سلیمان بود خاطرات محمد شقاقی با حجتالاسلام علیاکبر ابوترابی در سالهای اسارت است.
خواندن کتاب او سلیمان بود را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات پایداری و هشت سال دفاع مقدس پیشنهاد میکنیم
بخشهای از کتاب او سلیمان بود
نفسها در سینه حبس شده بود. حاجآقا چشمانش را بست و فکر کرد. او میدانست ممکن است با جواب او همه را اعدام کنند. پس از چند دقیقه گفت: من یک شهروند بودم این چیزها را نمیدانم. امّا به یاد بیاورید که شما در ایران در وسط یکی از شهرها مرا به اسارت گرفتید و این در پرونده من نوشته شده است.
افسر بعثی فکری کرد و پس از مکث کوتاهی گفت: مرکز یکی از شهرهای ایران! یعنی ما حمله کردیم و شما را اسیر کردیم؟
یک شهروند بودم این چیزها را نمیدانم. امّا به یاد بیاورید که شما در ایران در وسط یکی از شهرها مرا به اسارت گرفتید و این در پرونده من نوشته شده است.
افسر بعثی فکری کرد و پس از مکث کوتاهی گفت: مرکز یکی از شهرهای ایران! یعنی ما حمله کردیم و شما را اسیر کردیم؟
سپس با عصبانیت تمام شروع کرد به فحاشی و از اتاق بیرون رفت.
حاجآقا از جا بلند شد و گفت: عزیزان من! سربازان برخواهند گشت و مرا خواهند برد و اعدام خواهند کرد. شما را به جان مادرم فاطمهٔ زهرا (س) قسم میدهم که کسی به حمایت من بلند نشود. من راضی نیستم کسی حرفی بزند و به خاطر من شکنجه شود.
حجم
۳۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۸ صفحه
حجم
۳۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۸ صفحه
نظرات کاربران
این آقا فوق العاده است یکی از دو نفری است که شهید چمران عکسش را به اتاقش زده بود