دانلود و خرید کتاب ما به آینده نیز می‌خندیم هادی فتاحی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب ما به آینده نیز می‌خندیم اثر هادی فتاحی

کتاب ما به آینده نیز می‌خندیم

نویسنده:هادی فتاحی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ما به آینده نیز می‌خندیم

آهسته برُده است به تاراج، هستی‌ام دستی که شد به دست تو محتاج، هستی‌ام! یک سوزنی به حرمت این رَخت پاره نیست بخشیده‌ام به حرمت این کاج، هستی‌ام جانم به سینه آمد و از سینه ام به لب گویی که سینه می‌کند اخراج، هستی‌ام مستم میان کوچه و از آبرو نماند تا خورده در کنار تو قیقاج، هستی‌ام پا روی بال هر مَلَکی می‌زند، ولی با من سفر نموده به معراج، هستی‌ام پروانه‌ها به طوف دو چشمت روانه‌اند نذر طواف زمزم حُجّاج، هستی‌ام

نظرات کاربران

سیّد جواد
۱۳۹۷/۰۴/۲۸

کتاب پنجاه و پنجم برنامه مطالعه از کتابخانه همگانی کتاب خوبی بود با اشعاری زیبا و دلنشین. ۱۰ بریده از کتاب به اشتراک گذاشتم برای دوستان. و دیگر هیچ

sadeghi
۱۳۹۷/۰۵/۲۸

*دل بریدن یا ربودن از تورا من دوست تر دارم * کوتاه، زیبا ودلنشین

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۱۵)
قاصدک هستم که پیغامِ سلام آورده‌ام
آلوین (هاجیك) ツ
لحظه‌ی شیرینِ بودن با تو را من دوست‌تر دارم شعر آیینی سرودن با تو را من دوست‌تر دارم بعد‌یک طوفان وحشی از هجومی‌‌سخت ویرانگر خاک رسوایی زدودن با تو را من دوست‌تر دارم در فراغت‌های دیدارت که پلکی فرصتش باشد صحبت از عاشق نمودن با تو را من دوست‌تر دارم تا تو در بازار من شاخص شدی ای سنگ معیارم دل بریدن‌یا ربودن از تو را من دوست‌تر دارم
سیّد جواد
تو که با دیدن بغضم به خودت می‌بالی نشدی خسته از این حسِّ بد پوشالی؟ قدر‌امشب تو بدان، این شب قدر من و توست می‌کُند وعده‌ی دیدار به ماهی، سالی لرزه ای نام تو‌انداخته بر گُرده‌ی من نکند‌ترجمه‌ی آیه ای از زلِزالی؟ چون به‌یاد مزه‌ی تلخ زبانت بودم قهوه ای خوردم و دیدم شرر این فالی کُشتی و داغ مرا صدر خبرها کردی قتل عشق از اثر توطئه‌ی سریالی
سیّد جواد
راحت بخواب‌امشب نمی‌خواهد ببینی اشکی که با بغض آمد،‌اما بی صدا ریخت حتی نپرس این بغض آرام شبانه پیش کدامین قاب عکس و در کجا ریخت
سیّد جواد
شبی که نامه نوشتی: "بیا بیا سرد است" همان دقیقه هوای تو را تنم کرده ست زمان برای تو هر لحظه چادر سبزی ست که زیر نفرتِ آلوده اش گل زرد است صدای صاعقه از دور می‌رسد حتما که آتشی به سر لانه‌ی من آورده ست و آتشی که سلامت به جان من‌انداخت و پاسخم به سلامی‌‌که گفتنش درد است گلاره بودن من از بهار بودن توست وگر نه فصل زمستان مرا نپرورده ست
سیّد جواد
تصویر تو در قلبم، هر لحظه شود کامل لب‌ها، مژه و ابرو، هر قطعه‌ی این پازل تا ماهی چشمانم، در چشم تو افتاده لرزیده دل دریا، خشکیده لب ساحل ناموس زمان هستی، ای ماه سپید‌اندام! مریخ و زحل، زهره؛ گرِد بدنت حائل یک رکعت از این شعرم، بر قبله‌ی لب‌هایت چون سایه‌ی احساسم، سوی تو شود مایل
سیّد جواد
بوسیدنت هنوز، وقتش رسیده است؟ شب رفته، گشته روز؛ وقتش رسیده است؟
سیّد جواد
با‌یاد تو می‌افتد نقشی به دل کاشی عکس تو مُجسّم شد در دفتر نقاشی در گوش من افتاده زنگی به تو مظنونم شاید که تو مشغول بد گویی من باشی شب رفتی و باز از هوش رفتم به‌امیدی که با صبح طلوعت نور بر صورت من پاشی در دایره‌ی قسمت رقصیدن مان سخت است من محو توام‌اما، تو در پی شاباشی
سیّد جواد
ما هرچه بر لب‌هایتان اصرار داریم انکارشان را بر شما اصرار کردند
سیّد جواد
من با صدای خشْ خشِ جارو کشان خوشم عاشق نبوده ای که بدانی چه می‌کشم از بس که تا سَحَر به طوافت قدم زدم سنگ حرم نموده دمادم نکوهشم گاهی نظر به رفتن و گاهی به ماندن است دایم میان رفتن و ماندن به کوششم جان بهر عشق پاک تو در سینه می‌تپد هرگز به عشق خود نکنی آزمایشم آبی به آتشم زده سقّای آب‌ها شاید همین کشانَدَم آخر به آتشم
سیّد جواد

حجم

۲۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۵۹ صفحه

حجم

۲۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۵۹ صفحه

قیمت:
۲,۵۰۰
تومان