دانلود و خرید کتاب آواز لاله‌های واژگون نغمه تفلیسی
تصویر جلد کتاب آواز لاله‌های واژگون

کتاب آواز لاله‌های واژگون

نویسنده:نغمه تفلیسی
انتشارات:نشر بید
امتیاز:
۴.۵از ۱۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب آواز لاله‌های واژگون

آواز لاله‌های واژگون داستانی به قلم نغمه تفلیسی است.

این کتاب توسط نشر بید چاپ و منتشر شده است.

درباره‌ی کتاب «آواز لاله‌های واژگون»

«آواز لاله‌های واژگون» داستانی عاشقانه است. داستانی که با یک گفتگو آغاز می‌شود. امیر که بر سر مزار مادرش نشسته است و انگار در خیالش با مادرش صحبت می‌کند اما این گفتگو رنگی واضح، روشن و طبیعی به خودش گرفته است. امیر از عشقش می‌گوید. مریم. از روزهایی که با او گذرانده است. بعد قدم به قدم در داستان به پیش می‌رویم. امیر بر سر مزار آدم‌ها می‌چرخد و داستانش را روایت می‌کند. داستانی که با برگشت‌هایی مدام به دنیای خاطرات بی‌پایان امیر همراه است...

نغمه تفیلسی در کتاب آواز لاله‌های واژگون از عشق می‌گوید. داستان عشقی که گرم و روشن است. داستان برای ما هم یادآور روزهای خوش عاشقی‌مان است. روزهایی که حالا با یادآوری‌شان، لبخندی روی لبمان می‌نشیند یا قطره اشکی از گوشه‌ی چشمانمان سرازیر می‌شود. 

کتاب «آواز لاله‌های واژگون» را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

آواز لاله‌های واژگون برای دوست‌داران داستان‌های عاشقانه‌ی فارسی، جذاب و خواندنی است. 

درباره‌ی نغمه تفلیسی

از نغمه تفلیسی تا به حال این آثار منتشر شده است: زنجیرهای شیشه‌ای که داستانی عاشقانه و رازآلود است.  قلب سلحشور که رمانی تخیلی و با فضایی فانتزی است.  

جملاتی از کتاب «آواز لاله‌های واژگون»

دو روز پیش آنجا بودم زیر همان درخت همان جا که باد وزید و مریم با باد می‌رقصید. آن قدرها هم زیبا نبود. دلم مچاله شد. اصلا قشنگ نبود. خیلی هم زشت بود، برهوت بود.

مریم، مریم بود. همان مریم همیشگی. دست کم خودش فکر می‌کرد که همان مریم است. چند وقتی طول کشید که مریم فهمید که دیگر خودش نیست. اگر می‌خواست با خودش روراست باشد دیگر مریم امیر نبود. اصلا همان مریم خوش اخلاق و شاد و باانگیزه قبل نبود. مریم خودش را برداشت و رفت. رفت که رفت. خودش هم فکر نمی‌کرد که این بار برود. اما رفته بود. پاهایش را می‌کشید و لخ لخ کنان می‌رفت. این بار صدای دل شکسته از داخل جیب‌هایش می‌آمد.

عزیز به پلاکارد زرد بالای خانه نگاه کرد. از ماشین که پیاده شد انگاری تمام زنگار غمی را که بر چادرش داشت همه اش هنوز بود همان‌ها که رفته بود آنجا، داخل خانه خدا تکانده بود، اما همین که پیاده شد به خانه و من نگاه کرد، فهمید چیزی را دور نینداخته، چیزی پاک نشده و چیزی عوض نشده. در آغوشم که گرفت دست‌هایم یاری‌ام نکرد که من هم در آغوشم بگیرمش. فقط توانستم در جواب دلتنگی اش بگویم: من هم. آخر هم آقا جعفر دعانویس را گناه کار می‌دانستم و هم عزیز را. خدا از گناهان همه مان در گذرد.

رويا
۱۳۹۸/۰۹/۱۱

هر آنچه از دل برآید، بر دل نشیند... نظر من در مورد این کتاب .. والبته به معنای واقعی کلمه (دلنشین و دلچسب) . من که به شدت همزادپنداری کردم با این کتاب و میخوام که خوندنش رو به بقیه هم پیشنهاد

- بیشتر
نوا
۱۳۹۸/۰۹/۰۷

این رمان، نثر شعرگونه و خیلی عاشقانه‌ای داره که بیشتر شبیه به دلنوشته ای شده که البته داستان های تو درتوی زیبایی داره. بعضی قسمتها، وقتی حسش رو توصیف میکنه از عشق انگار داستان خود من رو تعریف می کنه،

- بیشتر
Stls
۱۳۹۹/۰۶/۲۳

دلنوشته های این کتاب بی نظیره؛ عشق درونمایه اصلی این کتابه. فکر میکنم همه ما حداقل با بخشی از کتاب میتونیم همزاد پنداری کنیم؛ روایت عاشقانه های این کتاب میتونه اشک به چشماتون بیاره و شما رو دچار رقت قلب

- بیشتر
p1177
۱۳۹۹/۰۶/۱۲

مدت ها بود چنین نثر و قلمی نخونده بودم. اگر کسی دنبال نثر شاعرانه است این حس و طبعش رو تامین می کنه. خیلی خوب بود

p.kameli
۱۴۰۱/۱۱/۲۳

فضاهای غمگین رو دوست ندارم...رمان رو برای فراموشی موقت مشکلات می‌خونم..‌نمیخوام غمگین ترم کنه

minoo
۱۴۰۱/۱۱/۱۳

اصول داستان نویسی و روال داستان درست بود. ولی فضای داستان یکسره غمگین بود. حتی جاهیی که می‌بایست شاد باشد هم رنگی نبود . فضای خاکستری. راستش حال من با خوندنش بهتر نشد

کاربر ۵۱۶۳۸۷۳
۱۴۰۳/۰۴/۲۶

سلام، این کتاب دریچه ای نو برای شما به روی زندگی باز می کند، البته در جای جای داستان شما جای خالی دین را حس می کنی،انگار این آدم ها هیچکدام در عالم مسلمانی نیستند،شاید تک و توکی،اگر انسان ایمان

- بیشتر
terrymota5@gmail.com
۱۳۹۹/۰۷/۲۹

من صدها کتاب خوانده ام و تا حالا فقط ۵ کتاب را توصیه کرده ام این کتاب یکی از انهاست که اگر بخوانید حتما درگیرش میشوید و شمارا به فکر وامیدارد به روابط پیچیده خانوادگی و تفاوت های که درکشان

- بیشتر
میس سین
۱۳۹۹/۰۵/۰۱

چقدر قلم خانم تفلیسی زیبا و پخته و دلنشینه... این کتاب هم مثل کتاب قبلی داستان زندگی آدمها رو روایت میکنه چند داستان تو در تو که موضوع اصلی اون عشق هست و گاهی عشقهای پس زده شده و تاوانش

- بیشتر
گناه همه ما این بود که عشق را رد کرده بودیم. همان موقع که دو زانو جلوی مان نشسته بود و خواهش می‌کرد بماند، همان جا، همان روز، در همان دقیقه، ما عشق را شکستیم و شکستن عشق گناه کبیره است.
میس سین
باید عشق را بشناسید؛ عشق موجود است، وجود دارد حضور دارد بعضی وقت ها از تمام سنگ ها محکم تر است و گاهی از حباب گردسوز هم نازک‌تر است، زود می‌شکند. زود پرپر می‌شود. عشق بیچاره غرور که ندارد. طفلک است. عشق مثل شیشه شفاف است. از این رو آن رویش دیده می‌شود. روی دیگری ندارد و اصلا بخاطر همین رفت، چون دلش نامردی را تاب نمی‌آورد
Stls
عشق آمده بود دستش را انداخته بود روی شانه مریم. با هم خندیده بودند، مریم جا باز کرده بود تا عشق در اتاقش، کنار گلدان شمعدانی بخوابد. بعد از آن شب هر روز با هم می‌رفتند دانشکده، می‌رفتند کتابخانه، می‌رفتند با امیر قدم می‌زدند، حرف می‌زدند، سینما می‌رفتند، می‌رفتند شمال عشق هم همراهش بود.
Stls

حجم

۲۱۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

حجم

۲۱۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

قیمت:
۴,۹۰۰
تومان