دانلود رایگان کتاب شکار مگان اسپونر ترجمه زهرا لاری
تصویر جلد کتاب شکار

کتاب شکار

نویسنده:مگان اسپونر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۳۸۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب شکار

داستان بلند «شکار» اثر مگان اسپونر، ماجرای دختری روستایی به اسم یوا را تعریف می‌کند که خدمتکار خانه یک بارون ثروتمند است. پدر یوا در ماجرایی ثروت خود را از دست می‌دهد و مجبور می‌شود به کلبه شکاری‌اش در جنگل برود و به شکار بپردازد:

«پس از این خبر، سکوت حاکم شد. گویی همهٔ افراد حاضر در اطاق، منتظر ادامهٔ صحبت‌های او بودند. او به‌سوی صندلی‌اش رفت و روی آن نشست، خم‌شد و آرنج‌هایش را روی زانوهایش گذاشت و لیوانِ چای از انگشتانش آویزان شد. پچتا به‌سمت یکی از خدمتکاران برگشت و سرش را روی شانهٔ او گذاشت و شروع به گریه کرد. به‌نظر می‌رسید که این اشاره‌ای برای تمام افراد خانه بود تا دَرهم بِشکنند. دو خدمتکار دیگر شروع به هقهق کردند. و آلبی در سکوتی تکان‌دهنده سودا زده خیره ماند. و خواهرهای یِوا دست‌های همدیگر محکم گرفته بودند. یِوا تنها ایستاده بود و پدرش را تماشا می‌کرد. در میان این هرج‌ومرج، پدر سرش را بلند کرد و به چشمان یِوا خیره شد. همیشه تنها آرزوی یِوا این بود تا در کلبهٔ شکار پدرش که روزهای شاد بسیاری را در سفرهای خود در آنجا گذرانده بودند، زندگی کند.»

مگان اسپونر در این اثر، داستان جدیدی از خواسته‌های انسان، تنهایی، عشق، فرار، قرار و ... را تعریف می‌کند.

AVA
۱۳۹۹/۰۳/۰۹

کتاب جذابیه من تو یه روز خوندمش وقتی داری کتاب رو میخونی خیلی جذابه بعدش که بهش فکر میکنی میفهمی شبیه یه افسانه‌اس و نویسنده با مهارت به اون پر و بال داده من خوشم اومد این کتابای جذاب چیه تو فصل امتحانا آخه😁 ولی

- بیشتر
Mahdi.H
۱۳۹۹/۰۶/۰۱

این کتاب به طور اتفاقی برای من رایگان بود !نمیدونم چرا هنوز 😂 با بی میلی کتاب رو شروع کردم به خوندن (آخه من نگهبانم و خیلی وقت دارم😐) داستان عالی شروع شد ، ترسناک بود یه جاهاییش _ولی نه ، برای

- بیشتر
hamkoly
۱۳۹۹/۰۶/۱۹

تقریبا شبیه به دیو و دلبر اما تخیلش قوی تر و قشنگ تر بود و فضای داستان خیلی قشنگ بود و دوست نداشتی کتاب و نصفه رها کنی

کاربر ۱۶۴۷۹۸۳
۱۳۹۹/۰۶/۱۷

داستان پردازی جذابی دارد و تا انتها نثر روان آن آسایش بخش است ولی متاسفانه در انتها علیرغم چینش جزئیات داستانی خیلی خوب یک نوع پوچی حاصل می شود اینکه هدف شخصیت های داستان پس از کشف یکدیگر و علاقمند

- بیشتر
nafiseh
۱۳۹۹/۰۸/۰۲

مطالعه این کتاب مثل تماشای انیمیشن میتواند شما را به فضایی نسبتا خیالی و در دنیای افسانه ها ببرد. چندین مورد اشتباه در ترجمه وجود داشت ولی جذابیت داشتن ارزش خواندن کتاب و گذشتن از اشتباهات را داشت.

خورشیدِ تاریک"
۱۳۹۹/۰۲/۰۵

من که میگم کاش داستان از زبان یکی از شخصیت های اصلی بود چون باعث میشه که داستان زیبا به نظر بیاد...🌷🌷

کتاب باز
۱۳۹۹/۰۱/۳۰

مدل های زیادی از دیو و دلبر موجوده ولی این یکی بهترین مدلشه!

هانی
۱۳۹۹/۰۲/۰۵

داستان تا فصل یکی مونده به آخر قشنگ و دقیق پیش رفتا، ولی آخرش 😑😑 نویسنده چرا اینجوری تمومش کرد آخه؟ ترجمه هم که قربونش برم

تیگلاط
۱۳۹۹/۰۲/۰۸

کتاب جالبی بود واقعا . برای من جذاب تر از داستان اولیه ی دیو دلبر. بود . به خصوص توصیفی که از لحظه های شکار میکرد خیلی کامل بود.

Iran Afshar
۱۳۹۹/۰۱/۲۹

به نظرم داستان خوبی بود ولی آخرش یه جوری بود که انگار نویسنده میخواسته هر چه زود تر تموم بشه.فکر میکنم اگه آخراشو یکم بیشتر کش میداد بهتر بود

این کار به‌طور معمول یک خودکشی اجتماعی بود
تیناز
تو این هوا بالاخره میمیری
Mr.horen~
«من ازت نمی‌خوام که منو دوست داشته باشی. فقط بزار تو رو دوست داشته باشم، همون‌طور که دارم.»
52HERTZ
«من... من به اون احساس دارم
ݥحَّدٽہ
ما همیشه قبل از اینکه تغییری به‌وجود بیاید از آن باخبریم. وقتی طوفانی نزدیک می‌شود، در سنگینی هوا و تنش زمین که منتظر بستری از برف است، احساسش می‌کنیم. لحظه‌ای که باد تغییر جهت دهد احساسش می‌کنیم. وقتی تغییر قدرتی در حال رخ دادن باشد، ما حسش می‌کنیم.
لیلی
«می‌دونم. اما همزمان میشه از یه چیز خوشحال باشی و به‌خاطر یه چیز دیگه ناراحت. یه احساس تو قلبت باعث نمیشه احساس دیگه‌ای نداشته باشی.»
سبحان
وفاداری یعنی چی؟ عشق چیه؟
:)
اما همگی گرفتار شدیم و هیچ کاری نمی‌توانیم بکینم. ما همیشه قبل از به‌وجود آمدن تغییر از آن باخبریم. اما نمی‌دانیم آن تغییر چه پیامدی دارد.
Amir
ما همیشه قبل از به‌وجود آمدن تغییر از آن باخبریم. اما نمی‌دانیم آن تغییر چه پیامدی دارد.
fatemeh.2004
نفس یِوا بند آمد. آرام گفت: «چون این داستان منم هست. چون فکر می‌کردم که تا شهر و ترک نکنم و نرم تو جنگل زندگی کنم. خوشحال نمی‌شم، و بعد فکر کردم فقط اگه هر روز شکار کنم خوشحال می‌شم، و بعد فکر کردم که اگه انتقام مرگ پدرمو بگیرم خوشحال می‌شم. چون یه سال تو یه قلعهٔ قدیمی، با شاهزاده جوان و گرگ خاکستری موندم و فکر می‌کردم که اگه هر دوشونو بکشم خوشحال می‌شم، و وقتی اونا رو کشتم، بیشتر از هر زمانی تو زندگیم گریه کردم. چون فکر می‌کردم اگه برگردم خونه خوشحال می‌شم، و بعد فکر می‌کردم تا برنگردم قلعه خوشحال نمی‌شم.»
§A¥

حجم

۲۷۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۷۷ صفحه

حجم

۲۷۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۷۷ صفحه

قیمت:
رایگان