دانلود و خرید کتاب یادمانده‌های سردشت مصطفی نقیب سردشت
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب یادمانده‌های سردشت

کتاب یادمانده‌های سردشت

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب یادمانده‌های سردشت

کتاب خاطرات مصطفی نقیب سردشت روایتگر حضور مصمم و آگاهانهٔ یک معلم و فرهنگی هوشیار و هوشمند در بدنهٔ مبارزات مردمی در منطقهٔ غرب کشور است که با روایتی صمیمی و مستند، دوران انقلاب در استان آذربایجان غربی و شهرستان سردشت را تصویر نموده‌ است:

«اوایل سال ۱۳۵۷، از گوشه و کنار ایران زمزمه‌های مخالفت با رژیم شاه به گوش می‌رسید، اما در اواسط تابستان این مخالفت‌ها شکل علنی‌تری به خود گرفته بود. در ارومیه هم، همانند بسیاری از شهرها، تظاهرات و اعتصاباتی دیده می‌شد. اوایل مهر، هرازگاهی دسته‌های کوچکی به حیاط ادارهٔ کل آموزش و پرورش می‌آمدند و شعارهایی می‌دادند. اکثر تظاهرات‌کنندگان از دانش‌آموزان و معلمان بودند. در یکی از آن روزها، وقتی با چند دبیر از اتاق آقای حبّی، رئیس ادارهٔ تربیت معلم، خارج می‌شدیم، تظاهرات‌کنندگان در حیاط، اطراف ما جمع شدند. مرا هم بالای سکوی بلندی بردند تا حرف بزنم و به قول آنان برایشان سخنرانی کنم.

در آن سخنرانی، من فقط از خواسته‌های صنفی معلمان و انتظاراتشان از مسئولان آموزش و پرورش گفتم و بدین صورت نارضایتی این صنف را از عملکرد ادارهٔ کل آموزش و پرورش اعلام کردم. در حقیقت، اولین گروهی که در ارومیه قیام کردند معلمان بودند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
به یاد دارم آن روزها از پدرم گرامافون خواسته بودم. او برای اینکه مرا خوشحال کند، گرامافونی هم‌قیمت یکی از آن خانه‌ها برایم تهیه کرد. او شادی و خوشحالی بچه‌هایش را بر خرید ملک و ساختمان و خانه ترجیح داده بود. به همین دلیل، پدربزرگم از دست پدرم به‌شدت عصبانی شد و یک ماه با او صحبت نکرد! همچنین پدرم در سال ۱۳۲۸ رادیو اندریا و فیلیپس خریده بود. در آن زمان، تعداد خانواده‌هایی که در سردشت رادیو داشتند از انگشتان یک دست هم تجاوز نمی‌کرد.
محمد یاسین جباری
در آن هنگام، یکی از فرماندهان نظامی، که داشت از جلو منزلمان به طرف پادگان، که به میدان مشق مشهور بود، می‌رفت، چشمش به جلیل می‌افتد. گویا آن زمان پوشیدن لباس کردی ممنوع شده بود. فرمانده با دیدن لباس کردیِ برادرم با عصبانیت به طرفش حمله‌ور می‌شود و دستار و کلاه را از سرش برمی‌دارد و زیر پایش می‌اندازد. سپس به پدربزرگم هم فحاشی و او را تهدید می‌کند. طفل معصوم از این رفتار خشن به‌شدت می‌ترسد و گریه‌کنان به داخل خانه فرار می‌کند. می‌گفتند از همان لحظه و بعد از آن اتفاق به‌شدت تب می‌کند و در فاصله‌ای کمتر از یک ماه فوت می‌کند. از بد حادثه آن زمان پدرم سرباز بود و نمی‌توانست ماجرا را پی‌گیری و شکایت کند.
محمد یاسین جباری

حجم

۷٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۵۸۴ صفحه

حجم

۷٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۵۸۴ صفحه

قیمت:
۱۷۵,۰۰۰
تومان