دانلود و خرید کتاب کودکی‌ام را پس بدهید محسن حسین‌خانی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب کودکی‌ام را پس بدهید

کتاب کودکی‌ام را پس بدهید

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۹از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب کودکی‌ام را پس بدهید

از متن کتاب: ماه پشت ابر نمی ماند ماه سال هاست که در کوچه ی ما پشت سیم های چراغ برق زندانیست و هر از گاهی کودکی با قلاب سنگ گوشواره ای برایش می سازد کودک می داند که کلاغ ها از سنگ بدشان می آید اما نمی داند ماه چند گوش دارد!
یاش
۱۳۹۸/۱۱/۲۵

اول که جلد کتابو دیدم زیاد ب دلم ننشست ..(کاش،ی عکس مناسبتر میذاشن ..) اما از اسم کتاب خوشم اومد ی لبخند ملیح افتاد رو لبم.. نمونه رو دانلود کردم ،شروع کردم ب خوندنش..وقتی که میخوندمش ..ما بین هر چند خطش چشامو

- بیشتر
محمد شریعتی
۱۳۹۸/۱۱/۳۰

یه کتاب خیلی دوست داشتنی که از گذشته‌هایی میگه که خاطره شدن، برای اکثر آدما... و حالا بیرون از خاطرات چیزهایی جاشون رو گرفتن که کاش هرگز نمی‌گرفتن...

amid :)
۱۳۹۸/۰۳/۲۵

تا حالا شعر های این شاعر را نخونده بودم ولی اولین کتابی بود ازش میخوندم عالی بود..... #4

کاربر 1392749
۱۳۹۸/۱۲/۰۵

امیر علی ثابت قدم

پدر برگشت و سال‌هاست که اسمش سر کوچه ایستاده
|قافیه باران|
تنهایی عجیب به من می‌آید
amid :)
آواز هزار سرزمین را به یک زبان می‌خواند پرنده
مادربزرگ علی💝
ای کاش! خانه‌ی ما  نزدیک آسمان بود
gilda
شکستن، همیشه بد نیست این را وقتی فهمیدم که دیگر شیشه‌ی هیچ پنجره ای با هیچ توپی نشکست.
مادربزرگ علی💝
پدر برگشت و سال‌هاست که اسمش سر کوچه ایستاده
-Dny.͜.
ای کاش! خانه‌ی ما  نزدیک آسمان بود
min
توی این عکس خندیده ایم! من  تو  بهار  و درخت گیلاس وسط حیاط امسال هم بهار آمد اما نمی‌دانم چرا هرچه خندیدیم این درخت شکوفه نداد
mobina
آواز هزار سرزمین را به یک زبان می‌خواند پرنده
gilda
سال‌ها گذشته و معلوم نیست پشت هیکل این شهر چه بلایی سر خورشید و باغ و پرتقالش آمده است.
یاش
هوا که سرد شود دست‌های من هم... نه! این ربطی به سردی هوا ندارد.
-Dny.͜.
هوا نزدیک دویدن بچه‌ها از مدرسه به خانه شد تا من باصدای موزن زاده به کوچه برسم و با بوی دم کرده‌ی برنج به خانه دست‌هایم کیفم را رها می‌کردند تا اولین سلام را به ماهی گلی‌های حوض بدهند بعد مادر که احوال دفتر‌املا‌ام را می‌پرسید و من طبق معمول دفتر نقاشی‌ام را نشانش می‌دادم او نگران رنگ‌ها بود من نگران کلمات
gilda
تو خوب می‌دانستی تپانچه در باران شلیک نمی‌کند
یاش
بعد تو... این در  چه بی صدا  بسته می‌شود...
-Dny.͜.
سه چهار کوچه آن طرف تردختری جنازه ی عروسکش را چال می کند!
-Dny.͜.
آواز هزار سرزمین را به یک زبان می‌خواند پرنده
mobina
آنها می‌دانستند پدر روزی برمی‌گردد پدر برگشت و سال‌هاست که اسمش سر کوچه ایستاده
amid :)
من نه گنجشکم! نه کلاغ! نه قناری! دارکوبی هستم در شهری بی درخت حالا تو هی بگو بخوان!
mobina
یاد آن روزها به خیر کوچه چقدر صمیمی بود دیوارها هم قد کودکی‌هایم غروب که می‌شد خورشید به پشت بام ما می‌آمد می‌دویدم مداد سیاهم را می‌آوردم برایش خال کنج لبی می‌گذاشتم و ابروهایش را پیوندی تر می‌کردم بعد با هم می‌نشستیم پرتقالی پوست می‌کندیم
یاش
داشتم خوب بزرگ می‌شدم زیر سایه‌ات سایه‌ات بلند بود من‌اما...   همین ساعت‌ها بود انگار گنجشک‌ها حیاط را روی سرشان گذاشتند باد آمد جارو را از دستت گرفت گل‌های باغچه را پرپر کرد باد بلد نبود مرا خوب بزرگ کند همین ساعت‌ها بود انگار...
یاش

حجم

۲۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۶۲ صفحه

حجم

۲۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۶۲ صفحه

قیمت:
۳,۰۰۰
تومان