دانلود رایگان کتاب هاتف اصفهانی هاتف اصفهانی
تصویر جلد کتاب هاتف اصفهانی

کتاب هاتف اصفهانی

انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۲۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب هاتف اصفهانی

سید احمد حسینی متخلص به هاتف از شاعران قرن دوازدهم (دوران زندیه و افشاریه) است. هاتف درنیمهٔ اول قرن دوازدهم هجری قمری در اصفهان متولد شد. اصلیت او از اردوباد آذربایجان بود. هاتف در زادگاهش به کسب علوم متداول به ویژه طب و حکمت پرداخت و با آذر بیگدلی و صباحی بیدگلی و رفیق اصفهانی معاصر بود که همگی آنان از شاگردان مشتاق اصفهانی بودند. هاتف سرانجام در قم درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد. بعضی از تذکره‌ها مرگ او را در کاشان و مزارش را در قم می‌دانند. دیوان او در طاقچه مرکب از قصاید، غزلیات، مقطعات، رباعیات و برگرفته از وبگاه گنجور است. ترجیع‌بند معروف او که پنج بند و در موضوع وحدت وجود است هاتف را در ردیف استادان بزرگ قرارمی‌دهد. از غزلیات هاتف: ناقه آن محمل نشین چون راند از منزل مرا جان قفای ناقه رفت و دل پی محمل مرا ز آتش رشکم کنی تا داغ، هر شب می‌شوی شمع بزم غیر و می‌خواهی در آن محفل مرا بعد عمری زد به من تیغی و از من درگذشت کشت لیک از حسرت تیغ دگر قاتل مرا بارها گفتم که پیکانش ز دل بیرون کشم جهدها کردم ولی برنامد این از دل مرا خط برآوردی و عاشق کشتی آخر کرد عشق غرقه در دریا تو را آسوده در ساحل مرا چاره جو هاتف برای مشکل عشقم ولی مشکل از تدبیر آسان گردد این مشکل مرا
بیسیمچی
۱۳۹۸/۱۲/۱۲

معمولا از هاتف اصفهانی تنها ترجیح بند ((که یکی هست و هیچ نیست جز او/ وحده لااله الاهو)) شهرت داره...اما غزل های دلنشین هم کم نداره...میشه گفت یه غباری از لطافت سعدی تو اشعار هاتف اصفهانی هم هست...

maryam Rezvani nejad
۱۳۹۷/۰۸/۲۱

ممنون بابت اینهمه کتاب رایگان🙏🌹

محمد
۱۳۹۷/۰۹/۲۲

عالی عالی لطفا کتابهای خوب رایگان کنید.

کاربر 3536046
۱۴۰۰/۰۸/۱۶

سپاس از زحمات همه....

یوسف
۱۴۰۲/۰۴/۳۰

در مصر یوسف زینهار آغوش مگشا بهر کس یکباره دیگر گیردت تا پیر کنعان در بغل

نام ــ محمد حسن ـــ
۱۴۰۲/۱۲/۲۶

خـــــــــــوبه

گفتم روم از کوی تو گفتا به سلامت
بیسیمچی
دارم ز غم فراق یاری که مپرس روز سیهی و شام تاری که مپرس از دوری مهر دل فروزی است مرا روزی که مگوی و روزگاری که مپرس
『sachli』
همه جا به بی‌وفایی مثلند خوب رویان تو میان خوبرویان مثلی به بی‌وفایی
بیسیمچی
مگو فردا برت آیم که من دور از تو تا فردا نخواهم زیست خواهم مرد یا امروز یا امشب
آبنوس' تیناز
در عاشقی هزار غم و درد هست و نیست دردی از این بتر که بود یار با رقیب
بیسیمچی
مگو فردا برت آیم که من دور از تو تا فردا نخواهم زیست خواهم مرد یا امروز یا امشب
-Dny.͜.
شاهان همه در حسرت آنند که باشند در خیل غلامان تو از خیل غلامان
بیسیمچی
نالم و از نالهٔ خود در فغان آرم تو را شکوه از پیری کنی زاهد بیا همراه من تا به میخانه برم پیر و جوان آرم تو را ناله بی‌تاثیر و افغان بی‌اثر چون زین دو من بر سر مهر ای مه نامهربان آرم تو را
آساره
از جور بتی ز عمر خود سیر شدم وز بیدادش ز عمر دلگیر شدم از تازه جوانی که به پیری برسد ناکرده جوانی به جهان پیر شدم
تئو:)
هر سرو که افرازد قد پیش تو و نازد چون سایه‌ات افتاده بر روی زمین بادا با مدعی از یاری گاهی نظری داری لطف تو به او باری چون هست همین بادا
آساره

حجم

۷۱٫۲ کیلوبایت

حجم

۷۱٫۲ کیلوبایت

قیمت:
رایگان