
کتاب غروب ابوغریب
معرفی کتاب غروب ابوغریب
کتاب غروب ابوغریب نوشتهی مجید زنگویی و به همت انتشارات سوره مهر منتشر شده است. این اثر روایت خاطرات سرهنگ آزاده علی احمدی است که سالها از عمر خود را در اسارت اردوگاههای رژیم بعث عراق گذرانده و پس از بازگشت به وطن، با وجود زخمها و رنجهای فراوان، همچنان به فعالیت و تلاش ادامه داده است. کتاب حاصل بیش از ۴۰ ساعت مصاحبه با راوی و ماهها تحقیق و بررسی اسناد توسط جلیل خسروی طناک است که پس از تدوین و راستیآزمایی، به شکل تاریخ شفاهی و در قالب دوازده فصل تنظیم شده است. این اثر نهتنها به سالهای اسارت، بلکه به زندگی، خانواده، کودکی، تحصیل و حضور راوی در جبهههای مختلف جنگ میپردازد و تصویری ملموس از فرازونشیبهای زندگی یک آزاده ایرانی ارائه میدهد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب غروب ابوغریب
کتاب غروب ابوغریب با محوریت خاطرات سرهنگ علی احمدی، به قلم مجید زنگویی، تصویری از زندگی یک آزاده ایرانی را از دوران کودکی تا سالهای اسارت و بازگشت به وطن ترسیم کرده است. این کتاب در دو بخش عمده تنظیم شده: بخش نخست به سالهای پیش از اسارت اختصاص دارد و از کودکی راوی در روستای نوقند، تحصیل، خانواده، مهاجرت به شهر و تجربههای نوجوانی و جوانی او سخن میگوید. بخش دوم به دوران اسارت و آزادی میپردازد و روایتگر روزهای سخت اردوگاههای عراق، مقاومت، امید و تلاش برای حفظ عزت و هویت ایرانی است. ساختار کتاب بر پایهی مصاحبههای مفصل و اسناد تاریخی شکل گرفته و فصلبندی آن به گونهای است که خواننده را قدمبهقدم با تحولات زندگی راوی همراه میکند. مجید زنگویی با بهرهگیری از روایتهای شخصی و جزئیات زندگی روزمره، فضایی زنده و ملموس از جامعه روستایی، تحولات اجتماعی و سیاسی پیش از انقلاب، و سپس فضای جنگ و اسارت را به تصویر کشیده است. این کتاب نهتنها یک روایت فردی، بلکه بازتابی از تجربهی جمعی نسلی است که درگیر جنگ و پیامدهای آن بودهاند. غروب ابوغریب با تکیهبر خاطرات و روایتهای دستاول، به ادبیات بازداشتگاهی و پایداری تعلق دارد و بخشی از تاریخ شفاهی دفاع مقدس را ثبت کرده است.
خلاصه کتاب غروب ابوغریب
کتاب غروب ابوغریب با روایت زندگی سرهنگ علی احمدی آغاز میشود؛ کودکی او در روستای نوقند، خانوادهای پرجمعیت و تلاشگر، بازیها و کارهای روزمره، و تجربههای تلخ و شیرین روستا. راوی از همان سالهای ابتدایی زندگی با کار، تحصیل و مسئولیتهای خانوادگی آشنا میشود و به تدریج با مهاجرت به شهر، وارد فضای جدیدی از زندگی میگردد. دوران تحصیل در بیرجند و مشهد، آشنایی با حرفههای فنی، و سپس ورود به هنرستان اصفهان، بخشی از مسیر رشد و شکلگیری شخصیت او را نشان میدهد. با نزدیکشدن به سالهای انقلاب، راوی و خانوادهاش شاهد تحولات اجتماعی و سیاسی گستردهای هستند. حضور در تهران، تجربهی تظاهرات و ناآرامیهای پیش از انقلاب، و سپس بازگشت به روستا و شهر، بخشی از این تحولات را منعکس میکند. پس از پیروزی انقلاب، علی احمدی به عضویت بسیج درمیآید و به تدریج وارد فضای جبهه و جنگ میشود. در ادامه، کتاب به سالهای حضور راوی در جبهههای مختلف و سپس اسارت در اردوگاههای عراق میپردازد. خاطرات اردوگاه، مواجهه با شکنجههای جسمی و روحی، تلاش برای حفظ امید و عزت، و مقاومت در برابر فشارهای دشمن، بخش مهمی از روایت را تشکیل میدهد. در نهایت، آزادی و بازگشت به وطن، با تمام زخمها و خاطرات تلخ، نقطهی عطفی در زندگی راوی است که همچنان به تلاش و فعالیت ادامه میدهد. کتاب با جزئیات فراوان، تصویری از زندگی، رنج و پایداری یک آزاده ایرانی ارائه میدهد.
چرا باید کتاب غروب ابوغریب را بخوانیم؟
غروب ابوغریب با روایت صادقانه و جزئینگر، تجربههای زیستهی یک آزاده را از کودکی تا سالهای اسارت و پس از آن به تصویر کشیده است. این کتاب فرصتی برای آشنایی با زندگی روزمره، فرهنگ و سنتهای روستایی، تحولات اجتماعی پیش از انقلاب، و سپس فضای جنگ و اسارت فراهم میکند. خواننده با مطالعهی این اثر، نهتنها با فرازونشیبهای زندگی یک فرد، بلکه با بخشی از تاریخ معاصر ایران و تجربهی جمعی نسلی که جنگ و اسارت را از سر گذراندهاند، روبهرو میشود. روایتهای دستاول، جزئیات ملموس و نگاه انسانی به رنج و مقاومت، از ویژگیهای شاخص این کتاب است که آن را از آثار مشابه متمایز میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان تاریخ معاصر ایران، پژوهشگران حوزهی دفاع مقدس، دوستداران خاطرات و روایتهای شخصی، و کسانی که دغدغهی شناخت زندگی اسرا و آزادگان ایرانی را دارند، پیشنهاد میشود. همچنین به کسانی که به دنبال درک عمیقتری از فرهنگ روستایی و تحولات اجتماعی پیش از انقلاب هستند، این کتاب توصیه میشود.
بخشی از کتاب غروب ابوغریب
«پنجساله بودم که تا روستای خوان جاده درست کردند. مردم را بسیج کردند که از خوان تا نوقند با دست خودشان جاده درست کنند. آنجا چون مسیر رفتوآمد شتر و خر بود، نیاز زیادی به خاکبرداری نداشت. یک روز خبر آوردند که اتوبوس آوردهاند به خوان. صبح زود زن و مرد و پیر و جوان با اشتیاق به سمت خوان راه افتادند تا اتوبوس را ببینند. اتوبوس توی رود گیر کرده بود. وقتی رسیدم دیدم چند گاو و خر را با ریسمان به اتوبوس بستهاند تا آن را بکشند. مردم هیزم جمع میکردند و جلوی لاستیکهای اتوبوس میگذاشتند. یکی از بچههای بزرگتر به ما گفت: «گاوها علف میخورن، ما غذا میخوریم، اگه گفتید این چی میخوره؟» یکی گفت: «اگه علف میخوره، بریم براش علف بیاریم.» دیگری گفت: «نه! علف نمیخوره. یه چیزی مثل نفت توش میریزن.» چند نفر خرها و گاوها را وادار به حرکت کردند. مردم هم اتوبوس را هل دادند و آن را از گل بیرون آوردند. ما بچهها با اشتیاق دنبال اتوبوس دویدیم. راننده، اتوبوس را نگه داشت و بچهها را سوار کرد. زیاد بودیم و توی اتوبوس جا نمیشدیم. من و بعضی از بچهها ماندیم. اتوبوس راه افتاد و ما هم دنبالش دویدیم. جلوتر اتوبوس دوباره ایستاد. بچههایی که سوار شده بودند، پیاده شدند و ما سوار شدیم. اتوبوس پر از سروصدا و خنده شده بود. چند دقیقه بعد راننده اتوبوس را نگه داشت و ما را پیاده کرد.»
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۴۶۴ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۴۶۴ صفحه