
کتاب ماهی قرمز
معرفی کتاب ماهی قرمز
کتاب ماهی قرمز نوشتهی نسترن ژاله، اثری داستانی است که توسط انتشارات نامه مهر بهصورت الکترونیکی منتشر شده است. این رمان با محوریت دلهره، تعلیق و روابط انسانی، داستانی پرتنش و پرحادثه را روایت میکند که در بستر جامعهای معاصر و با دغدغههای جوانان شکل گرفته است. روایت کتاب با زبانی صمیمی و شخصیتپردازی ملموس، مخاطب را به دل ماجراهایی میبرد که میان ترس، امید، عشق و اضطراب در نوساناند. ماهی قرمز با تمرکز بر زندگی چند جوان و مواجههی آنها با تهدیدی مرموز، تلاش میکند لایههای روانی و اجتماعی شخصیتها را به تصویر بکشد و در عین حال، فضایی پر از رمز و راز و تعلیق خلق کند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب ماهی قرمز
ماهی قرمز، رمانی از نسترن ژاله، داستانی معاصر با ژانر دلهرهآور و معمایی است که در فضای شهری و روستایی ایران روایت میشود. کتاب با محوریت قتلهای زنجیرهای و حضور قاتلی با لقب ماهیقرمز، به ترس و اضطراب اجتماعی میپردازد که سایهاش بر زندگی شخصیتهای اصلی سنگینی میکند. روایت از زاویه دید چند شخصیت پیش میرود و بهویژه بر زندگی آرورا، دختری جوان با دغدغههای روزمره و روابط خانوادگی و دوستانه، تمرکز دارد. در کنار او، شخصیتهایی چون پیتر و خانوادهاش نیز وارد داستان میشوند و هرکدام با گذشته و رازهای خود، به پیچیدگی روایت میافزایند. ساختار کتاب به گونهای است که همزمان با پیشرفت داستان، لایههای روانی شخصیتها و تأثیر ترس جمعی بر رفتار و تصمیمات آنها آشکار میشود. نویسنده با استفاده از دیالوگهای زنده و موقعیتهای پرتنش، فضای داستان را پر از تعلیق و غافلگیری نگه میدارد، بیآنکه پایان ماجرا را لو دهد.
خلاصه داستان ماهی قرمز
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان ماهی قرمز با صحنهای پرتنش آغاز میشود؛ دو دختر جوان، آیند و کتی، در جادهای برفی و خلوت با مردی مرموز روبهرو میشوند که ادعا میکند خانوادهاش در تصادف آسیب دیدهاند. این مواجهه به سرعت به کابوسی خونین بدل میشود و قاتلی با لقب ماهیقرمز، با خشونتی بیرحمانه، قربانیانش را به قتل میرساند. روایت سپس به زندگی آرورا، دختری دانشجو و اهل مطالعه، منتقل میشود که در سایهی وحشت ناشی از قتلهای ماهیقرمز، تلاش میکند زندگی عادی خود را حفظ کند. خانوادهی او، بهویژه مادرش، به شدت نگران امنیت دختران هستند و فضای خانه پر از اضطراب و نگرانی است. در این میان، آرورا با پیتر، پسری درونگرا و موسیقیدان، آشنا میشود و رابطهای تدریجی میان آنها شکل میگیرد. پیتر نیز گذشتهای پر از زخم و تنهایی دارد و به تدریج رازهایی از خانواده و زندگیاش را برای آرورا بازگو میکند. در حالی که قتلهای ماهیقرمز ادامه دارد و جامعه در ترس و بیاعتمادی فرو رفته، آرورا و پیتر سعی میکنند معنای عشق، اعتماد و شجاعت را در دل این آشوب پیدا کنند. روایت با رفتوبرگشت میان صحنههای جنایی، زندگی روزمره و روابط عاطفی، تصویری چندلایه از تأثیر ترس و ناامنی بر جوانان و خانوادهها ارائه میدهد، بیآنکه سرنوشت نهایی شخصیتها را بهطور کامل آشکار کند.
چرا باید کتاب ماهی قرمز را بخوانیم؟
ماهی قرمز با ترکیب ژانر دلهرهآور و روایت اجتماعی، تجربهای متفاوت از رمانهای معاصر ایرانی ارائه میدهد. این کتاب نهتنها به جنبههای هیجانانگیز و معمایی ماجرا میپردازد، بلکه روابط انسانی، دغدغههای جوانان، و تأثیر ترس جمعی بر زندگی روزمره را نیز به تصویر میکشد. شخصیتپردازی واقعگرایانه و دیالوگهای طبیعی، باعث میشود خواننده با شخصیتها همذاتپنداری کند و درگیر فرازونشیبهای احساسی آنها شود. همچنین، روایت چندلایه و رفتوبرگشت میان صحنههای جنایی و زندگی عادی، فضایی پرتعلیق و غیرقابل پیشبینی خلق کرده است. این کتاب برای کسانی که به دنبال داستانی پرکشش با مضامین روانشناختی و اجتماعی هستند، انتخابی قابل توجه است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان داستانهای معمایی و دلهرهآور، کسانی که به روابط انسانی و تأثیر ترس بر جامعه توجه دارند، و دانشجویان یا جوانانی که دغدغههای هویت، اعتماد و امنیت را تجربه میکنند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب ماهی قرمز
«آیند در حال همخوانی با آهنگ مورد علاقهاش بود و همزمان سرش را با ریتم آهنگ تکان میداد. کتی هم کنارش نشسته بود و درحالی که حجم عظیمی از چیپس را داخل دهانش میگذاشت، همزمان با او سر تکان میداد و میخندید. آیند حواسش جمع بود تا سرعتش بیش از حد نباشد، هر چند بعید میدانست غیر از آنها کسی هم در این جاده باشد! کتی درحالیکه سعی میکرد دهانش را از چیپسها خالی کند و سریع آنها را ببلعد، غرید: هی آیند! سرعتت رو بیشتر کن کیف کنیم. آخه کی با این آهنگ، آروم رانندگی میکنه؟ ها؟! آیند چشمهایش را در حدقه چرخاند و جواب داد: خوبه خودت میدونی سابقهی برخوردم با ماشینا خوب نیست، چرا الکی ایراد میگیری؟! بعد هم با دست به بیرون اشاره زد و ادامه داد: نمیبینی داره برف میاد؟! با همین سرعت کم هم نمیتونم جلوم رو ببینم، لعنتی شیشه پر از بخار شده. به نیمرخ کتی که لبش را به دندان گرفته بود خیره شد و گفت: همین مونده با این وضعیت گاز هم بدم! کتی لبش را از حصار دندانهایش بیرون کشید و با چهرهی حقبهجانبی لب زد: نکشی ما رو خانم محافظهکارا تند نمیری نرو، ماشینو که میتونی نگه داری بریم برفبازی؟»
حجم
۹۱۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۴۷ صفحه
حجم
۹۱۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۴۷ صفحه