
کتاب عهد شکسته
معرفی کتاب عهد شکسته
کتاب عهد شکسته نوشتهی لیلا رمضانی اثری داستانی است که توسط انتشارات نامه مهر بهصورت الکترونیکی منتشر شده است. این رمان با محوریت زندگی یک دختر جوان به نام یگانه، به روایت فرازونشیبهای عاطفی، خانوادگی و اجتماعی او میپردازد. داستان در بستر جامعهی معاصر ایران شکل میگیرد و با نگاهی جزئینگر به روابط خانوادگی، دوستیها، چالشهای شغلی و دغدغههای شخصی شخصیت اصلی، تصویری ملموس از زندگی نسل جوان ارائه میدهد. روایت کتاب با زبانی صمیمی و توصیفاتی دقیق، فضای خانه، محل کار و روابط میان شخصیتها را بهخوبی ترسیم کرده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب عهد شکسته
عهد شکسته، رمانی از لیلا رمضانی، داستانی معاصر با محوریت زندگی یگانه، دختری جوان است که درگیر کشمکشهای خانوادگی، عاطفی و اجتماعی میشود. کتاب با نگاهی واقعگرایانه به مسائل روزمرهی جوانان، بهویژه دختران، میپردازد و دغدغههایی مانند استقلال، هویت، فشارهای خانوادگی و روابط کاری را به تصویر میکشد. ساختار کتاب مبتنی بر روایت اولشخص است و خواننده را با احساسات و افکار درونی یگانه همراه میکند. فضای داستان در شهر و خانوادهای متوسط شکل میگیرد و شخصیتهای فرعی مانند مادر، پدر، دوستان و همکاران، هرکدام نقش مهمی در پیشبرد روایت دارند. کتاب با توصیف دقیق محیطها و روابط، تصویری زنده از زندگی شهری و چالشهای زنان جوان ارائه داده است. در طول داستان، یگانه با مسائلی چون اجبار به ازدواج، فشارهای پدر، روابط پیچیده با همکاران و تجربهی دوستیهای جدید مواجه میشود. روایت کتاب، بدون ورود به پایانبندی، روند رشد و تغییر شخصیت اصلی را در مواجهه با مشکلات و تصمیمهای دشوار نشان داده است.
خلاصه داستان عهد شکسته
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان عهد شکسته با روایت زندگی یگانه آغاز میشود؛ دختری که در خانوادهای پرتنش بزرگ شده و همواره میان خواستههای خود و انتظارات خانوادهاش گرفتار است. او پس از ناکامی در ورود به دانشگاه، به پیشنهاد مادرش وارد یک شرکت تبلیغاتی میشود و در آنجا با شخصیتهایی مانند آقای شایان و رویا آشنا میشود. فضای کاری برای یگانه، هم فرصتی برای استقلال و هم زمینهای برای تجربهی چالشهای جدید است؛ از جمله مواجهه با همکاران سختگیر، مزاحمتهای محیط کار و روابط پیچیده با دیگران. در خانه، یگانه با پدری مستبد و مادری مهربان اما نگران روبهروست. پدرش اصرار دارد او با فردی که مورد تأیید خانواده است ازدواج کند، اما یگانه بهشدت با این تصمیم مخالف است و همین موضوع باعث بروز درگیریهای شدید خانوادگی میشود. او پس از مشاجرهای تلخ با پدر، خانه را ترک میکند و به خانهی مادربزرگش پناه میبرد؛ جایی که احساس امنیت و آرامش بیشتری دارد. در محل کار، یگانه با رویا، دختری پرانرژی و صمیمی، دوست میشود و این دوستی به او کمک میکند تا با مشکلاتش راحتتر کنار بیاید. رابطهی او با آقای شایان، همکار جدی و کمحرف، بهتدریج از حالت رسمی خارج میشود و نشانههایی از علاقه و احترام متقابل میان آنها شکل میگیرد. در کنار این روابط، یگانه با مزاحمتهای یک مرد غریبه در شرکت مواجه میشود که باعث اضطراب و ناراحتیاش میگردد، اما با حمایت دوستان و همکارانش، این بحران را پشت سر میگذارد. در طول داستان، یگانه با چالشهای هویتی، عاطفی و اجتماعی متعددی روبهرو میشود و تلاش میکند میان خواستههای شخصی و فشارهای بیرونی تعادل برقرار کند. روایت کتاب، با تمرکز بر احساسات و دغدغههای شخصیت اصلی، تصویری از رشد تدریجی و تلاش برای استقلال را به نمایش گذاشته است.
چرا باید کتاب عهد شکسته را بخوانیم؟
عهد شکسته با پرداختن به مسائل ملموس و روزمرهی جوانان، بهویژه دختران، تصویری واقعی از چالشهای خانوادگی، اجتماعی و شغلی ارائه داده است. روایت اولشخص و توصیف دقیق احساسات، امکان همذاتپنداری با شخصیت اصلی را فراهم کرده و خواننده را به دل ماجراهای زندگی یگانه میبرد. کتاب با نمایش فرازونشیبهای روابط خانوادگی، دوستیهای صمیمی و تجربههای کاری، به موضوعاتی چون استقلال، هویت و مقاومت در برابر فشارهای سنتی پرداخته است. همچنین، حضور شخصیتهای فرعی با ویژگیهای متفاوت، فضای داستان را پویاتر و متنوعتر کرده است. این اثر برای کسانی که به دنبال روایتی صادقانه و بیپرده از زندگی جوانان در جامعهی امروز هستند، جذابیت ویژهای دارد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به کسانی پیشنهاد میشود که دغدغهی روابط خانوادگی، استقلال فردی، چالشهای شغلی و مسائل هویتی دارند. همچنین برای علاقهمندان به رمانهای معاصر ایرانی و کسانی که به دنبال شناخت بهتر زندگی و احساسات دختران جوان در جامعهی امروز هستند، مناسب است.
بخشی از کتاب عهد شکسته
«کلید را به در انداختم که در خانه باز شد. مادر جلوی در ظاهر شد. نظری به سرتاپایم کرد: - دیر کردی نگرانت شدم. بیحوصلگی گفتم: - دلم گرفته بود چرخی تو شهر زدم. دیدنش رفتی؟ سرم را زیر انداختم با نوک کفشم آرام به زمین ضربه زدم. - دیگه بهش کاری ندارم البته از همون اولم کاری نداشتم. مادر دستش را روی شانهام گذاشت: - خوب فکرات رو کردی؟ به چشمان مادر چشم دوختم و گفتم: - شما که بهتر از دلم خبر داری، میخوام فراموش کنم. با لبخندی که به لب داشت با دقت نگاهم کرد. سویچ ماشین را از دستم گرفت و به طرف ماشین رفت: - دیگه فکرش رو نکن اگه چیزی پرسید. جواب نده! به سمتم برگشت و در ماشین را باز کرد. - از این به بعد با من طرفه! دوست نداشتم بیشتر از این ناراحتی مادرم را ببینم؛ با شیطنت سرم را کج کردم: - کجا کجا؟! شال و کلاه کردی؟ چشمکی زد: - دلم تو خونه پوسید. دیدن عزیز میرم! سوار ماشین شد. از پنجره نگاهم کرد: - عزیز هر وقت من رو میبینه سرآغ تو میگیره، خیلی وقت دیدنش نرفتی، حق مادری گردنت داره.»
حجم
۲٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۵۹ صفحه
حجم
۲٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۵۹ صفحه