
کتاب کوچه گل ها
معرفی کتاب کوچه گل ها
کتاب کوچه گلها نوشتهی مریم ورپشتی اثری داستانی است که با نگاهی موشکافانه و جزئینگر به زندگی چند خانواده در یک محلهی شهری میپردازد. این کتاب با روایتهایی پیوسته و گاه موازی، شخصیتهایی از نسلها و طبقات مختلف را به تصویر میکشد و دغدغههای روزمره، روابط خانوادگی، چالشهای تربیتی و اجتماعی، و فرازونشیبهای عاطفی آنها را واکاوی میکند. روایت کتاب، با زبانی صمیمی و توصیفاتی دقیق، فضای خانهها، کوچهها و ذهنیت شخصیتها را بهخوبی بازتاب میدهد. انتشارات نامه مهر آن را منتشر کرده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب کوچه گل ها
کوچه گلها اثری داستانی از مریم ورپشتی است که در بستری شهری و خانوادگی، زندگی چند نسل و طبقه را در کنار هم روایت میکند. داستان در کوچهای شکل میگیرد که ساکنانش هرکدام با مسائل و دغدغههای خاص خود دستوپنجه نرم میکنند؛ از مادران خانهدار و پدران کارگر تا نوجوانان و کودکان پرشور. روایت کتاب، با تمرکز بر جزئیات زندگی روزمره، روابط میان اعضای خانواده، و تعاملات همسایگی، تصویری زنده و ملموس از جامعهای کوچک اما پرماجرا ارائه میدهد. نویسنده با پرداختن به موضوعاتی چون تربیت فرزند، نقش زنان در خانواده، فشارهای اجتماعی، و خاطرات تلخ و شیرین گذشته، فضایی چندلایه و پر از احساسات متضاد خلق کرده است. ساختار کتاب مبتنی بر روایتهای پیوسته و گاه موازی است که هرکدام بخشی از پازل زندگی شخصیتها را کامل میکند. کوچه گلها با نگاهی واقعگرایانه و بیپیرایه، تصویری از جامعهای در حال تغییر و خانوادههایی با امیدها و نگرانیهای خاص خود را به نمایش میگذارد.
خلاصه داستان کوچه گل ها
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان کوچه گلها با توصیف زندگی طلی، زنی قدبلند و قویهیکل، آغاز میشود که در کنار مادرشوهر پیر و فرزندش هادی، روزگار میگذراند. طلی با چالشهای تربیت فرزند، بیتوجهی همسر و فشارهای اجتماعی روبهروست. هادی، پسر شر و پرجنبوجوش او، باعث دردسرهای فراوانی در محله میشود و طلی در مواجهه با رفتارهای او، احساس ناتوانی و سرخوردگی دارد. در کنار این خانواده، شخصیتهایی چون فریدون، مردی که خاطرات تلخ جنگ و کابوسهایش او را رها نمیکند، و شهلا، زنی باردار که با خشونت و بیتوجهی همسرش رضا دستوپنجه نرم میکند، حضور دارند. روایت کتاب با جابهجایی میان خانهها و شخصیتها، تصویری از زندگی روزمره، روابط پیچیده خانوادگی، و دغدغههای زنان و مردان این کوچه را ترسیم میکند. نوجوانانی چون آرزو، نفیسه و پریوش نیز با مسائل مدرسه، دوستیها و اولین تجربههای عاطفی خود روبهرو هستند. در پسزمینهی این روایتها، دغدغههای اقتصادی، سنتهای خانوادگی، و امیدها و ناامیدیهای نسلهای مختلف بهتصویر کشیده میشود. داستان با نمایش لحظات تلخ و شیرین، شادیها و ناکامیها، و تلاش شخصیتها برای یافتن جایگاه خود در خانواده و جامعه، پیش میرود.
چرا باید کتاب کوچه گل ها را بخوانیم؟
کوچه گلها با پرداختن به زندگی روزمره و روابط پیچیدهی خانوادگی، تصویری ملموس و صادقانه از جامعهای کوچک اما پرماجرا ارائه میدهد. این کتاب با توصیف دقیق شخصیتها و فضاها، خواننده را به دل کوچهها و خانههایی میبرد که هرکدام داستانی برای گفتن دارند. روایت چندلایه و توجه به جزئیات، امکان همذاتپنداری با شخصیتها را فراهم میکند و دغدغههایی چون تربیت فرزند، نقش زنان، فشارهای اجتماعی و خاطرات جنگ را بهگونهای روایت میکند که هم آشنا و هم تأملبرانگیز است. کوچه گلها فرصتی برای درک بهتر روابط انسانی، چالشهای خانوادگی و تأثیر گذشته بر حال فراهم میکند و با نگاهی واقعگرایانه، امیدها و ناامیدیهای نسلهای مختلف را به تصویر میکشد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان داستانهای خانوادگی، کسانی که دغدغهی روابط میاننسلی و مسائل تربیتی دارند، و افرادی که به روایتهای واقعگرایانه از زندگی شهری و اجتماعی علاقهمندند، پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که به دنبال شناخت بهتر نقش زنان و تأثیر خاطرات گذشته بر زندگی امروز هستند، این کتاب مناسب است.
بخشی از کتاب کوچه گل ها
«پیرزن با سری کوچک، فرورفته در شانهها و قوزی درشت بالای اتاق روی تشکچه نشستهبود. در صورت پرچروک و آبلهروی او دهان بیدندانش زیر دماغی درشت و بیظرافت تکان میخورد. پیراهن جلسه سبز به تن داشت و یکروسری گلدار که زیر چانه سنجاق کردهبود. زبانش خوب کار میکرد. این دفعهی سوم بود که آن چشمان فرورفته در کاسه را به طلی میدوخت و با آن لهجه مخصوص به خود میگفت: گلین، نه وقت نهار وی رن؟ طلی خسته از آن صدای کسلکننده و لرزان، تکانی خورد. نگاهی به ساعت انداخت. نیمساعت از ظهر میگذشت. نه از هادی خبری بود و نه از منصور. از جا برخاست. با قدمهای آهسته و پنجههای رو به بیرون از اتاق خارج شد. همین که پایش را از نی بیرون گذاشت، پیرزن دست لرزانش را به سمت جیبش برد که طلی آن را با پارچه از درون به ژاکتش دوختهبود. دستهای اسکناس بیرون کشید. انگشت شستش را با آب دهان تر کرد و پولها را شمرد. طلی یا همان طلیعه. قدبلند و استخوان درشت. اگر از آن دامن بلند و بدون چین و پیلهاش میگذشتی، هیکلش بیشتر مردانه بود و دارای پوستی تیره و گردنی کلفت. موهایش را همیشه کوتاه نگهمیداشت. پشت گردن تیرهاش، تیغ رویش موها مشخص بود. چشمان درشت و وقزدهاش در حالت عادی بهگونهای بود که انگار با موردی عجیب و باورنکردنی روبرو شدهاست. این بود که اگر با مورد عجیبی برخورد میکرد و یا از حرف و سخنی حیرت میکرده چشمانش ترس به دل هربینندهای سرآزیر میکرد. شانهی چپ اندکی پایینتر از دیگری و گردنش به همان سمت مایل بود. این نه یکنقص مادرزاد که یکحالت از قدیم مانده و از زیر چادر هم کاملاً محسوس بود.»
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۳۹ صفحه
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۳۹ صفحه