
کتاب عطر شکوفه های لیمو
معرفی کتاب عطر شکوفه های لیمو
کتاب عطر شکوفههای لیمو نوشتهی شکوفه شهبال، اثری داستانی است که توسط انتشارات نامه مهر بهصورت الکترونیکی منتشر شده است. این رمان با محوریت روابط خانوادگی، دوستی و عشق، داستان چند جوان را روایت میکند که در بستر سفر و مراسم عروسی، با فرازونشیبهای عاطفی و اجتماعی روبهرو میشوند. فضای داستان در شهرهای شیراز و زرقان میگذرد و نویسنده با نگاهی جزئینگر، زندگی روزمره، آداب و رسوم محلی و دغدغههای نسل جوان را به تصویر کشیده است. روایت کتاب، همزمان با طنز و تلخی، به موضوعاتی چون شکست عشقی، امید به آینده و نقش خانواده در عبور از بحرانها میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب عطر شکوفه های لیمو
عطر شکوفههای لیمو اثری از شکوفه شهبال است که در قالب رمان اجتماعی، داستان زندگی چند جوان را در بستر سفر به شیراز و زرقان روایت میکند. محوریت داستان بر سه دوست به نامهای هامون، حامد و امید است که برای شرکت در مراسم عروسی به زادگاه امید سفر میکنند. نویسنده با بهرهگیری از زبان محاورهای و توصیفهای زنده، فضای شهری و روستایی جنوب ایران را بهخوبی ترسیم کرده است. کتاب با تمرکز بر روابط خانوادگی، دوستیهای دیرینه و چالشهای عاطفی، تصویری از زندگی نسل امروز ارائه میدهد. در کنار روایت اصلی، به آداب و رسوم محلی مانند مراسم سرتراشون و حنابندان نیز پرداخته شده است. دغدغههای شخصی شخصیتها، بهویژه هامون که با شکست عشقی دستوپنجه نرم میکند، در کنار لحظات طنز و صمیمیت دوستانه، فضای داستان را ملموس و باورپذیر ساخته است. این رمان، بدون ورود به پیچیدگیهای فلسفی یا اجتماعی عمیق، بیشتر بر تجربههای زیسته و احساسات روزمره شخصیتها تمرکز دارد و با نگاهی واقعگرایانه، امید و تلخی را در کنار هم قرار داده است.
خلاصه داستان عطر شکوفه های لیمو
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با معرفی سه دوست به نامهای هامون، حامد و امید آغاز میشود که در یک اداره با هم همکار هستند. امید قرار است به زادگاهش زرقان بازگردد تا مراسم عروسی خود را برگزار کند و دوستانش را نیز دعوت میکند. سفر آنها به شیراز و سپس زرقان، بستری برای مرور خاطرات، شوخیها و گفتوگوهای صمیمانه میان شخصیتها فراهم میکند. هامون، یکی از شخصیتهای اصلی، درگیر خاطرات تلخ نامزدی نافرجام با سولماز است؛ دختری که پس از مدت کوتاهی نامزدی، علاقهاش را به شخص دیگری ابراز میکند و هامون را با احساس شکست و سرخوردگی رها میکند. این شکست عشقی، سایهای بر روحیهی هامون انداخته و او تلاش میکند با کمک دوستان و خانواده، خود را بازیابد. در طول سفر، شخصیتها با آداب و رسوم محلی مانند مراسم سرتراشون و حنابندان آشنا میشوند و در مراسم عروسی شرکت میکنند. فضای داستان با توصیفهای دقیق از شهر شیراز، باغها، بوستانها و خانههای زرقان، رنگوبویی محلی و دلنشین پیدا میکند. در کنار روایت اصلی، روابط خانوادگی، نقش مادران، و دوستیهای قدیمی بهتصویر کشیده میشود. هامون بهتدریج درمییابد که باید گذشته را رها کند و به آینده امیدوار باشد. در پایان، نشانههایی از آغاز یک علاقهی تازه میان هامون و دختری به نام نرگس دیده میشود، اما داستان بدون نتیجهگیری قطعی، با امید به تغییر و شروعی دوباره به پایان میرسد.
چرا باید کتاب عطر شکوفه های لیمو را بخوانیم؟
عطر شکوفههای لیمو با روایت صمیمی و ملموس، تجربههای عاطفی و اجتماعی نسل جوان را در بستر فرهنگ و رسوم جنوب ایران به تصویر کشیده است. این کتاب نهتنها به موضوع شکست عشقی و بازسازی روحی میپردازد، بلکه دوستی، خانواده و امید به آینده را نیز برجسته میکند. توصیفهای زنده از شهرها و مراسم سنتی، فضای داستان را برای خواننده قابل لمس میسازد. همچنین، طنز و شوخطبعی شخصیتها در کنار لحظات تلخ، تعادلی میان واقعیت و امید ایجاد کرده است. مطالعه این رمان فرصتی برای آشنایی با آداب و رسوم محلی و تجربهی همدلی با شخصیتهایی است که با چالشهای روزمره و احساسات انسانی روبهرو هستند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان داستانهای اجتماعی و خانوادگی، کسانی که تجربهی شکست عشقی یا دغدغههای عاطفی دارند، و افرادی که دوست دارند با فرهنگ و رسوم جنوب ایران آشنا شوند، پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که به روایتهای صمیمی و شخصیتمحور علاقه دارند، این رمان انتخاب مناسبی است.
بخشی از کتاب عطر شکوفه های لیمو
«امید خندهکنان گفت: اختیار داری عامو. این موها رو مخصوصا بلند کردم برای مراسم سرتراشون. هامون در اتومبیل سفیدرنگش را باز کرد و پشت فرمان نشست و کمربندش را بست. حامد عقب رفت و امید جلو نشست. حامد سرش را از عقب به جلو و بین دوصندلی برد و گفت: برو داداش، بیخیال. سرتراشون دیگه چیه؟ یعنی بناست سرت رو بتراشن؟ ای بابا کی تا حالا داماد کجل دیده؟ امید قاهقاه خندید. - نه عامو اسمش سرتراشونه ولی کچل نمیکنن. یهروز قبل عروسی که شبش حنابندون زنونهس، سلمونی میاد خونه سر و صورت داماد رو صفا میده. حامد شانه بالا انداخت و گفت: همم چه کاریه؟ خب بیهدفعه برو سلمونی بیا دیکه. آمید بهطرف او برگشت و گفت: د نه د. این خودش مراسم جالبی داره اتفاقا خیلی هم خوش میگذره. حامد شانه بالاانداخت و پرسید: با اصلاح کردن دوماد به ملت خوش میگذره؟ - ها عامو. فقط این نیست که بیان بشینن و سر و صورت صفا بدن، مراسم داره. مثلا عروسی پسرخالهم که من بچه بودم یلدم میاد آون موقع که سرتراشونش بود داداشش تو بوشهر خدمت میکرد رفت از اونجا ارکستر آورد. نیانبون و نمیدونم از این سازها و چیزهای جنوبی. میزدن و پایکوبی میکردن. روی یه تختی داماد رو نشونده بودن، اینور یهعده تثاتر درمیآوردن. زنها و دخترها هم از بالکن داشتن تماشا میکردن و غشغش میخندیدن. تو همون موقع سرترآشون، میزدن و میرقصیدن و نمایش اجرا میکردن. یکی ادا درمیآورد که داره قیچی میزنه، یکی ادا درمیآورد که داره شونه میکشه. خلاصه خیلی شاد و قشنگه.»
حجم
۲٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۳۸ صفحه
حجم
۲٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۳۸ صفحه