
کتاب یک قبر و دو جنازه
معرفی کتاب یک قبر و دو جنازه
کتاب الکترونیکی «یک قبر و دو جنازه» نوشتهٔ مجید نظری نسب را نشر پژوهشسرا با همکاری اداره کل هنرهای نمایشی رادیو منتشر کرده است. این اثر در قالب نمایشنامهٔ رادیویی نوشته شده و به موضوعات اجتماعی و انسانی با رویکردی طنزآمیز و انتقادی میپردازد. داستان حول محور دو شخصیت اصلی و کشمکش آنها بر سر مالکیت یک قبر میچرخد و در فضایی میان واقعیت و خیال، مسائل مختلفی از زندگی، مرگ، خانواده و جامعه را به تصویر میکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب یک قبر و دو جنازه
«یک قبر و دو جنازه» از مجید نظری نسب، نمایشنامهای رادیویی است که با بهرهگیری از دیالوگهای زنده و فضاسازی شنیداری، داستانی اجتماعی را روایت میکند. این کتاب در قالب نمایشنامه و با ساختاری مبتنی بر گفتوگو و موقعیتهای طنزآمیز، به موضوعات عمیق انسانی و اجتماعی میپردازد. روایت اثر در بستر یک قبرستان شکل میگیرد و شخصیتها با زبانی صریح و گاه کنایهآمیز، دغدغههای خود را دربارهٔ مرگ، میراث، تنهایی و عشق بیان میکنند. کتاب در دو بخش اصلی پیش میرود: بخش نخست در فضای قبرستان و بخش دوم در خانه و شهربازی، که هر دو فضا بستری برای نمایش تضادها و کشمکشهای شخصیتها هستند. این نمایشنامه با تکیهبر عناصر شنیداری و قدرت تخیل مخاطب، تجربهای متفاوت از روایتگری را ارائه میدهد و در عین حال، به سنت نمایشنامهنویسی رادیویی در ایران ادای دین میکند.
خلاصه کتاب یک قبر و دو جنازه
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «یک قبر و دو جنازه» با صحنهای در قبرستان آغاز میشود؛ جایی که «گیلان»، زنی سالخورده و بیوهٔ سرهنگ افشار، کنار قبر شوهرش نشسته و در سوگ او شعر میخواند و ناله میکند. «فتحالله»، مردی مسن و صاحبادعا، وارد میشود و میان این دو بر سر مالکیت یک قبر قدیمی مشاجره درمیگیرد. هر دو مدعیاند که قبر متعلق به آنهاست و اسناد و مدارک خود را رو میکنند. مدیر قبرستان وارد ماجرا میشود و مشخص میشود که به دلیل تخلف مدیر قبلی، قبر به هر دو نفر فروخته شده است. این کشمکش به طنز و جدلهای کلامی میان گیلان و فتحالله دامن میزند و هر یک حاضر نیست از حق خود بگذرد. در نهایت، مدیر قبرستان تصمیم میگیرد که قبر به کسی تعلق بگیرد که زودتر فوت کند. این تصمیم، رقابتی عجیب و تلخ میان دو شخصیت ایجاد میکند. در ادامه، روایت به خانهٔ فتحالله و خانوادهاش منتقل میشود. او با فرزندانش دربارهٔ میراث، مرگ و آیندهٔ کارخانه صحبت میکند و فضای خانه نیز تحت تأثیر دغدغههای مرگ و زندگی قرار میگیرد. همزمان، گیلان برای تجدید خاطرات ماه عسلش به شهربازی میرود و سوار ترن هوایی میشود؛ تجربهای که او را تا مرز مرگ پیش میبرد و به تأملی عمیق دربارهٔ زندگی و تنهاییاش میکشاند. داستان با طنز، تلخی و لحظاتی از امید و دلسوزی، به بررسی معنای زندگی، عشق، مرگ و میراث در جامعهٔ معاصر میپردازد، بیآنکه پایانی قطعی و قطببندیشده ارائه دهد.
چرا باید کتاب یک قبر و دو جنازه را بخوانیم؟
این نمایشنامه با زبانی صریح و طنزآمیز، به موضوعاتی چون مرگ، میراث، تنهایی و روابط انسانی میپردازد و از خلال یک موقعیت ساده، پیچیدگیهای عاطفی و اجتماعی شخصیتها را آشکار میکند. «یک قبر و دو جنازه» با بهرهگیری از قالب نمایشنامهٔ رادیویی، تجربهای متفاوت از روایت و شخصیتپردازی را ارائه میدهد و مخاطب را به تأمل دربارهٔ ارزشهای زندگی و مناسبات خانوادگی و اجتماعی دعوت میکند. همچنین، اثر با پرداختن به دغدغههای نسلهای مختلف و تضادهای میان سنت و مدرنیته، بستری برای گفتوگو و نقد اجتماعی فراهم میآورد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به نمایشنامه، بهویژه نمایشنامههای رادیویی و آثار اجتماعی با رویکرد طنز مناسب است. دانشجویان و پژوهشگران رشتههای هنرهای نمایشی، ادبیات و مطالعات فرهنگی نیز میتوانند از آن بهره ببرند. همچنین، کسانی که به موضوعات مرگ، میراث، خانواده و روابط انسانی علاقه دارند، مخاطبان اصلی این اثر بهشمار میآیند.
بخشی از کتاب یک قبر و دو جنازه
«قبرستان. خلوت و گاهی کلاغها که سکوت را میشکنند. گیلان خانم گیلان چرا؟ چرا؟... جرا رفتی و منو تنها گذاشتی؟... چرا رفتی و بی سرپناهم گذاشتی؟... (مثلا شعر میخواند) . تو اون خورشیدی که بی تو دنیا برایم تار و سرده... گلهای زندگیم یک به یک پژمرده و زرده... (جدی تر و گلابه آمیز) آخه جرا منو با خودت نبردی سرهنگ؟... چرا؟ چرا؟ چرا؟ فتحالله. (با فاصله) جدا چرا؟ چی ميشد تو رو هم با خودش میبرد؟ گیلان (ناگهان گریه اش را قطع میکند). بله؟!... نفهمیدم... یعنی چی. چی میشد منو با خودش میبرد؟! فتحالله یعنی اينکه سرمو بردی. بسه دیگه... یه ساعته داری بغل گوشم آه و ناله میکنی... قبر سی چهل ساله که دیگه این ادا و اصولا رو نداره پیرزن. گیلان به توچه پیرمرد. شاید دلم بخواد تا صد سال دیگه هم سر قبر شوهرم گریه کنم. به کسی چه مربوطه؟ فتحالله اوهو. صد سال دیکه. گیلان ... بعله. تو ناراحتی گوشهات رو بگیر... اصلا چه معنی داره مرد غریبه» یه ساعت. کنار زن نامحرم قنبرک بزنه. فتحالله فاتحه میفرستادم به روح اموات. گیلان فاتحه یه دقيقه. دو دقيقه. آیت الکرسی هم میخوندی ده بار به آخر رسیده بود تا حالا. حیا کن برو یه جای دیگه. فتحالله . من برم؟!... اینجا.. اینجا ملک شخصی منه. گیلات . اوهو. ملک شخصی... نکنه ادعا مدعا داری این قبرستون حیاط خونه ته؟ فتحالله یه جورایی بله. (قارقار کلاغها ) گیلان می شنوی؟ کلاغام قارقار به ادعات میخندن... اين دک و پزت رو ببر به جای دیگه قیافه بگیر. تا بوده قبرستون خونه همه بوده. فقیر و غنی... نگ آژ.... از سایه این دار و درختا دل نمی کنی خلاص. فتحالله نخیر عطر گلهای چادر شما مدهوش و زمین گیرم کرده . گیلان وای خدا مرگم بده. این حرفا کراهت داره توی قبرستون. کر و لال از دنیا میری پیرمرد... (فتح ۱... خان بلند میخندد) .»
حجم
۸۷۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۸۲ صفحه
حجم
۸۷۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۸۲ صفحه