
کتاب من کابوس هستم
معرفی کتاب من کابوس هستم
کتاب الکترونیکی «من کابوس هستم» نوشتهٔ امیرمحمد شاعری اثری در ژانر داستانی و معمایی است که نشر زرین اندیشمند آن را منتشر کرده است. این کتاب با روایتی پرتعلیق و فضاسازی شهری، داستانی جنایی را در دل شهری خیالی به نام «برکا» روایت میکند و مخاطب را با معماهای پیچیده و شخصیتهایی چندلایه روبهرو میسازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب من کابوس هستم
«من کابوس هستم» اثری داستانی و معمایی است که در قالب یک رمان جنایی روایت میشود. داستان در شهری ساحلی به نام «برکا» رخ میدهد؛ شهری با چهار منطقهٔ متفاوت که هرکدام ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی خاص خود را دارند. فضای کتاب، تاریک و پرتنش است و نویسنده با توصیف دقیق محیط و شخصیتها، مخاطب را به دل ماجرایی پر از رمز و راز میبرد. روایت کتاب از زاویهٔ دید چند شخصیت کلیدی، بهویژه کارآگاه کالینز، پیش میرود و با هر فصل، لایههای تازهای از معماها و گذشتهٔ شخصیتها آشکار میشود. ساختار کتاب بر پایهٔ بخشبندیهای روایی استوار است و هر بخش با تمرکز بر یک رویداد یا شخصیت، به پیشبرد داستان کمک میکند. فضای شهری، روابط پیچیدهٔ شخصیتها و دغدغههای روانی آنها، در کنار روند جنایی و معمایی، کتاب را به اثری پرکشش برای علاقهمندان به داستانهای معمایی و جنایی تبدیل کرده است.
خلاصه داستان من کابوس هستم
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «من کابوس هستم» با وقوع قتلی مرموز در شهر ساحلی «برکا» آغاز میشود؛ جایی که جسد دختری جوان به نام «هلنا گری» در یکی از کوچههای شهر پیدا میشود. کارآگاه کالینز، که خود گذشتهای تلخ و زخمی از دستدادن دخترش دارد، پس از مدتی دوری از کار، دوباره وارد ماجرای این پرونده میشود. فضای شهر برکا، با مناطق مختلف و تضادهای اجتماعی، بستری برای وقوع جنایتهای زنجیرهای میشود. کالینز و همکار جوانش استیون، در جستوجوی قاتل، با مظنونان مختلفی روبهرو میشوند؛ از یان ری با گذشتهای تاریک تا پیتر دکلر که اختلالات روانی دارد. هر سرنخ، آنها را به عمق بیشتری از تاریکی و رازهای پنهان شهر میبرد. در این میان، پیامهای تهدیدآمیز قاتل با امضای «من کابوس هستم» فضای شهر را پر از وحشت میکند. کالینز، درگیر با خاطرات تلخ و احساس گناه، تلاش میکند حقیقت را کشف کند و از تکرار تراژدیهای گذشته جلوگیری کند. روند داستان با کشف قتلهای جدید، بازجویی مظنونان و پیگیری سرنخها پیش میرود و هر بار، لایهای تازه از انگیزهها و روابط پنهان میان قربانیان و مظنونان آشکار میشود. در نهایت، داستان به تقابل روانی میان کارآگاه و قاتل میرسد و مخاطب را تا مرزهای تاریک ذهن انسان و شهر پیش میبرد، بیآنکه پایان ماجرا را بهطور کامل افشا کند.
چرا باید کتاب من کابوس هستم را بخوانیم؟
این کتاب با فضاسازی دقیق و روایت چندلایه، تجربهای متفاوت از داستانهای جنایی و معمایی ارائه میدهد. شخصیتپردازی عمیق و پرداختن به زخمهای روانی کارآگاه کالینز، داستان را از یک معمای صرف فراتر میبرد و به اثری دربارهٔ مواجهه با گذشته، گناه و جستوجوی حقیقت تبدیل میکند. علاقهمندان به داستانهایی با فضای تاریک، معماهای پیچیده و شخصیتهای خاکستری، در این اثر با روایتی پرکشش و پر از تعلیق روبهرو خواهند شد. همچنین، پرداختن به لایههای اجتماعی و روانی شهر و ساکنانش، کتاب را برای کسانی که به تحلیل روابط انسانی و تأثیر محیط بر رفتار افراد علاقه دارند، جذاب میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ «من کابوس هستم» برای علاقهمندان به رمانهای جنایی، معمایی و روانشناختی مناسب است. کسانی که به داستانهایی با محوریت کارآگاه، معماهای زنجیرهای و فضای شهری علاقه دارند، یا دغدغههایی دربارهٔ تأثیر گذشته و زخمهای روانی بر زندگی انسان دارند، از این کتاب لذت خواهند برد.
بخشی از کتاب من کابوس هستم
«داستان از یک شب شروع شد شب ۱۱ اکتبر ۱۹۹۸ باران تازه بند آمده بود و حادثهای در یکی از کوچههای شهر، مردم و نیروهای پلیس؛ اورژانس و عکاسان و خبرنگاران را جمع کرده بود. در شهر ساحلی برکا مرگی عجیب رخ داده بوده جسد دختری جوان که با غبار مرگ پوشانده عطری که زده بود. عدم باور و آمادگی پذیرش مرگ را خواهش میکرد؛ مردم دور تا دور نوار خطر جمع شده بودند و پلیسها دائما با تذکرهای خود آنان را از منطقه دور میکردند. ماموران پزشکی قانونی مقتول را روی برانکارد گذاشته بودند و درحال انجام آخرین اقدامات برای انتقال او به داخل حمل جسد بودند. دختر با چشمان باز مرده بود گویی حرفی برای گفتن داشت و میشد تصویر آخرین نغمههای او را در چشمان معصومش دید. قتل یک دختر کارآگاه دایره جنایی شهر برکا به علت حادثهای برای مدتی از شغلش کنارهگیری کرده بود. فردی میانسال با قدی بلند و کت سیاهی که تا پایین زانوهایش میرسید کلاهی که همیشه بر روی سرش میگذاشت معلوم بود که زندگی آنگونه که باید به او روی خوش نشان نداده جمعیت را کنار میزد و همکار جدیدش استیون با هشدار «کنار بروید کارآگاه آمدند» جمعیت را از صحنه قتل دور میکرد. کارآگاه از میان مردم گذشت و نوار زرد خطر را با دست راستش بلند کرد و از زیر آن رد شد. کارت شناسایی خود را به مامور پلیسی که کنار نوار خطر با صورت باران زده و نگاه خشمگین به اطراف نگاه میکرد نشان داد و گفت «خسته نباشید» مامور پلیس گفت «قربان شما؟!!» کالینز پس از چند قدم بالاخره به بالای سر جسد رسید. چشمان او از شروع یک معمای تلخ و تراژدی هولناک خبر میداد. کوچه با نورهای سرخ و آبی آژیرها دائما رنگ عوض میکرد و به علت لامپ سوخته تیر برقی، روشنایی زیادی نداشت و تن بیجان دختر جوان با نور مهتاب آشکار و زیر باران خیس شده بود.»
حجم
۶۹۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۲۲ صفحه
حجم
۶۹۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۲۲ صفحه