
کتاب ارثیه فلزی
معرفی کتاب ارثیه فلزی
کتاب الکترونیکی «ارثیهٔ فلزی» نوشتهٔ امین عظیمی راد اثری داستانی است که نشر پایگاه فرهنگ آن را منتشر کرده است. این کتاب با روایتی طنزآمیز و ماجراجویانه، به زندگی یک خانواده و ماجرای عجیب ارثیهای غیرمنتظره میپردازد. داستان حول محور شخصیتهایی از نسلهای مختلف یک خانواده و دو ربات عجیب و غریب میچرخد که پس از مرگ پدربزرگ، وارد زندگی نوهاش میشوند. «ارثیهٔ فلزی» با فضایی خانوادگی و اجتماعی، در قالب داستانی معاصر، به موضوعات روابط خانوادگی، اختلافات نسلها و چالشهای اخلاقی میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب ارثیه فلزی
«ارثیهٔ فلزی» نوشتهٔ امین عظیمی راد، داستانی معاصر و خانوادگی است که با رویکردی طنز و ماجراجویانه، به روایت زندگی چند نسل از یک خانواده میپردازد. این کتاب در قالب داستان بلند، ماجرای اختلافات و کشمکشهای میان اعضای خانواده را پس از مرگ پدربزرگ روایت میکند. محوریت داستان بر سر ارثیهای عجیب است که نهتنها شامل داراییهای معمول، بلکه دو ربات قدیمی و معجونهایی اسرارآمیز را نیز دربرمیگیرد. ساختار کتاب بهگونهای است که با ورود هر شخصیت جدید، لایههای تازهای از روابط خانوادگی، رازهای گذشته و چالشهای اخلاقی آشکار میشود. فضای داستان در بستر شهری و معاصر شکل گرفته و با بهرهگیری از عناصر فانتزی و طنز، به موضوعات جدیتری چون اعتماد، وفاداری و بخشش میپردازد. روایت کتاب با دیالوگهای پرکشمکش و موقعیتهای کمیک، خواننده را به دل ماجراهای پیچیده و گاه غیرمنتظره میبرد.
خلاصه داستان ارثیه فلزی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «ارثیهٔ فلزی» با مراسم چهلم پدربزرگ خانواده آغاز میشود؛ جایی که دو شاخه از خانواده بر سر مسائل قدیمی و اختلافات گذشته، در کنار مزار او به جدل میپردازند. فرشید، نوهٔ پدربزرگ، در میان این کشمکشها ناخواسته وارد ماجرایی میشود که با دریافت نامهای از دوست قدیمی پدربزرگش آغاز میگردد. نامه، فرشید را به کشف صندوقچهای قدیمی در خانهٔ پدربزرگ هدایت میکند؛ صندوقچهای که دو ربات عجیب و معیوب و معجونهایی اسرارآمیز در آن پنهان شدهاند. فرشید با روشنکردن رباتها، متوجه میشود که آنها به دلیل یک ویروس، رفتارهایی غیرعادی و گاه کودکانه دارند. او تلاش میکند با کمک عمویش نصرت و دوست پدربزرگ، راز ویروس و معجونها را کشف کند. در این مسیر، فرشید با چالشهایی چون سوءظن پدرش، دخالتهای غلام وانتی (دوست بدشانس پدربزرگ)، و تهدیدهای شاگرد سابق پدربزرگ که حالا به یک تاجر مرموز تبدیل شده، روبهرو میشود. ماجراهای طنزآمیز و گاه پرتنش میان فرشید، رباتها و دیگر شخصیتها، به تدریج رازهای گذشتهٔ خانواده را آشکار میکند. فرشید درمییابد که هدف پدربزرگ از ساخت رباتها، آشتیدادن فرزندانش و خدمت به مردم بوده است. در طول داستان، تلاش برای تعمیر رباتها و استفادهٔ درست از معجونها، بهانهای میشود تا اعضای خانواده با گذشتهٔ خود روبهرو شوند و برای حل اختلافاتشان راهی بیابند. داستان با ماجراهای پیدرپی، موقعیتهای کمیک و کشمکشهای خانوادگی، خواننده را تا انتها همراه خود نگه میدارد، بیآنکه پایان ماجرا را بهطور کامل افشا کند.
چرا باید کتاب ارثیه فلزی را بخوانیم؟
«ارثیهٔ فلزی» با ترکیب عناصر طنز، فانتزی و واقعیتهای خانوادگی، تجربهای متفاوت از داستاننویسی معاصر ارائه میدهد. این کتاب با شخصیتپردازیهای زنده و دیالوگهای پرکشمکش، به موضوعاتی چون اختلاف نسلها، ارزش خانواده و اهمیت بخشش میپردازد. حضور رباتها و معجونهای عجیب، فضای داستان را از کلیشههای رایج دور میکند و ماجراهایی غیرمنتظره و سرگرمکننده خلق میکند. خواندن این کتاب فرصتی است برای مواجهه با دغدغههای خانوادگی در بستری طنزآمیز و ماجراجویانه، و تماشای تلاش شخصیتها برای عبور از گذشته و ساختن آیندهای بهتر.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای نوجوانان و جوانانی که به داستانهای خانوادگی با چاشنی طنز و فانتزی علاقه دارند، مناسب است. همچنین برای کسانی که به دنبال روایتی سرگرمکننده دربارهٔ روابط خانوادگی، اختلاف نسلها و ماجراهای غیرمنتظره هستند، «ارثیهٔ فلزی» انتخابی جذاب خواهد بود.
بخشی از کتاب ارثیه فلزی
«فرشید به محله پدربزرگش رسید. آنجا محلهای قدیمی بود. خانة پدربزرگش دری قرمز رنگ و فلزی داشت و دیوارش آجری بود. در را باز کرد؛ رو به روی در باغچهای بود پر از گل رز و یک درخت انگور. روی زمین انگورهای خشک شده ريخته بود. یک انباری گوشة خانه بود که چندین پله داشت. از پلههای انباری پایین رفت. وسایل زیادی اونجا بود که همه کهنه و قدیمی و خاک گرفته بودند. صندوقی که در نامه پدربزرگ وصفش را خوانده بود، دید و خاکهای روی آن را پاک کرد. نامهای دید؛ آن را برداشت. شروع به خواندن کرد: «به نام خدا» سلام پسرم. خب الان دیگه وقتشه راز پروژه رو بدونی؛ داخل این صندوفچه دو تا ربات وجود داره، بله دو تا ربات که وقتی جوونتر بودم ایده ساختنشونو داشتم که به مردم خدمت کنن. ولی چند سالی با شکستهایی مواجه شدم. سر همین از بابات و عموت که سالها پیش سر قضیهای که به تو مربوط نیست، با هم قهر بودند، کمک گرفتم تا شاید به این بهانه دوباره باهم آشتی کنند. اونا هم با هم همکاری کردن تا پروژه کامل بشه. همه چی داشت خوب پیش میرفت تا اینکه قبل از آزمایش نهایی و روشن کردنشون یک ویروس وارد حافظشون شد و سر پیدا کردن مقصر این قضیه بین بابات و عموت دوباره دعوا شد. بابات هم عصبی شد و اونا رو تو همین صندوق زندانی کرد. منم دیگه اون نیروی جوانی را نداشتم و تنها کاری که توانستم انجام دهم این بود که یک دکمه ذخیره باتری ساختم تا باتریشون سالم بمونه. امیدم به این است که تو بتوانی درستشان کنی و پروژه مرا کامل کنی و از آن به نفع مردم استفاده کنی. فقط حواست باشه اثر ویروس اینارو احمق کرده و اگر سوالی داشتی از عموت یا آقا غلام بپرس. موفق باشی پسرم. ارادتمند، پدربزرگ»
حجم
۷۳۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
حجم
۷۳۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
نظرات کاربران
گاهی کتابها فقط برای سرگرمی نوشته نمیشوند؛ گاهی مثل آینهای هستند که نه فقط ظاهر شما، بلکه باطن و واکنشهای شما را هم بازتاب میدهند. «ارثیهٔ فلزی»، اولین اثر امین عظیمی، دقیقا چنین کتابی است. این اثر طنزآمیز و فانتزی،