
کتاب گوزنی که شاخ ندارد
معرفی کتاب گوزنی که شاخ ندارد
کتاب الکترونیکی «گوزنی که شاخ ندارد» مجموعهای از شعرهای «زینب نیکونام» است که نشر سنجاق آن را منتشر کرده است. این اثر در قالب شعر سپید سروده شده و به دغدغهها و احساسات انسانی، تنهایی، عشق، دلتنگی و جستوجوی هویت میپردازد. فضای شعرها سرشار از تصاویر طبیعت، اشاراتی به زندگی روزمره و تجربههای عاطفی است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب گوزنی که شاخ ندارد
«گوزنی که شاخ ندارد» مجموعهای از شعرهای معاصر است که در قالب شعر سپید نوشته شدهاند. زینب نیکونام در این کتاب، با بهرهگیری از عناصر طبیعت و زندگی روزمره، به بیان احساسات و تجربههای شخصی و جمعی میپردازد. فضای کلی کتاب، سرشار از دلتنگی، جستوجوی معنا و مواجهه با فقدان است. شعرها اغلب با تصاویر باران، رودخانه، پرندگان و درختان آمیختهاند و از دل تجربههای زیسته شاعر، به دغدغههایی چون تنهایی، عشق، اندوه و امید میپردازند. ساختار کتاب بهگونهای است که هر شعر، روایتی مستقل اما در عینحال پیوسته با دیگر شعرها دارد و خواننده را در سفری احساسی و ذهنی همراه میکند. این مجموعه، نمونهای از شعر امروز فارسی است که با زبانی تصویری و نگاهی درونی، به بیان عواطف انسانی میپردازد.
چرا باید کتاب گوزنی که شاخ ندارد را بخوانیم؟
این مجموعه شعر، با تصویرسازیهای زنده و ملموس، تجربههای عاطفی و زیسته را به زبان شعر درمیآورد. «گوزنی که شاخ ندارد» بهویژه برای کسانی که به شعر معاصر و سپید علاقه دارند، میتواند دریچهای به جهان احساسات و دغدغههای انسانی باشد. شعرهای کتاب، با تکیهبر عناصر طبیعت و زندگی روزمره، فضایی آشنا و درعینحال تأملبرانگیز خلق میکنند. خواندن این اثر فرصتی است برای همنشینی با واژههایی که از دل تنهایی، عشق و امید سر برآوردهاند و میتوانند مخاطب را به تأمل دربارهٔ خود و جهان پیرامونش دعوت کنند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به شعر معاصر فارسی، بهویژه شعر سپید و دوستداران ادبیات احساسی و تصویری مناسب است. همچنین کسانی که دغدغههایی چون تنهایی، عشق، فقدان و جستوجوی هویت دارند، میتوانند با شعرهای این مجموعه ارتباط برقرار کنند.
بخشی از کتاب گوزنی که شاخ ندارد
«یک باور باستانی میگوید: بارانهای ناگهانی اشکهای معشوق است حالا من چگونه میتوانم با چترخالی به خیابان بروم؟ باران که میبارد سکوت میکنم و تاآخرین قطره راه تنهایی را ادامه میدهم تا آب از پوستم عبورکند قلب تپندهام را لمس کند گاهی در پلکهایم که طاقت نمیآورم معشوق از چشمهایم بیرون میآید وباران معنای نم خود را در گلبرگی از دست میدهد آیا من پیروز شدهام یاآن تکه ابر در آسمان؟ مغ که در روزهای آفتابی هم تاآخرین قطره در خیابانها پرسه میزنم»
حجم
۲۷۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
حجم
۲۷۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه