
کتاب ته خط و دو در یک
معرفی کتاب ته خط و دو در یک
کتاب الکترونیکی «ته خط و دو در یک» نوشتهٔ روزبه اسماعیلی و منتشرشده توسط نشر سنجاق، شامل دو نمایشنامهٔ مجزا است که هر یک به دغدغهها و مسائل اجتماعی خاصی میپردازند. این اثر با نگاهی به زندگی نوجوانان در بستر شهری و همچنین فضای مذهبی و آیینی، تلاش میکند گوشههایی از واقعیتهای تلخ و شیرین جامعه را به تصویر بکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب ته خط و دو در یک
در «ته خط و دو در یک» روزبه اسماعیلی دو نمایشنامهٔ متفاوت را کنار هم قرار داده است. این کتاب در قالب نمایشنامه نوشته شده و هر دو بخش آن با زبان محاورهای و فضاسازی دقیق، به روایت زندگی شخصیتهایی از طبقات مختلف جامعه میپردازد. «ته خط» داستان نوجوانانی است که در جنوب شهر تهران با مشکلات و وسوسههای زندگی روزمره دستوپنجه نرم میکنند و سرنوشتشان درگیر خشونت، فقر و انتخابهای دشوار میشود. در مقابل، «دو در یک» فضایی کمیک و آیینی دارد و در بستر یک هیئت مذهبی، روابط و تعاملات شخصیتها را با نگاهی طنزآمیز و انتقادی به تصویر میکشد. ساختار کتاب بهگونهای است که هر نمایشنامه با مقدمهای آغاز میشود و سپس در چند پرده، داستان شخصیتها و موقعیتهایشان را پیش میبرد. این اثر با بهرهگیری از دیالوگهای زنده و ملموس، تصویری از واقعیتهای اجتماعی و فرهنگی معاصر ارائه میدهد.
خلاصه کتاب ته خط و دو در یک
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! در نمایشنامهٔ «ته خط»، داستان با گروهی نوجوان در جنوب شهر تهران آغاز میشود که درگیر ماجراهای روزمره و کلکلهای دوستانه هستند. جواد و ممد، دو شخصیت اصلی، درگیر دزدی یک موتور میشوند که بهظاهر یک شوخی و رقابت ساده است اما بهتدریج به بحرانی جدی و تراژیک تبدیل میشود. شوخیها و شرطبندیهای کودکانه، در نهایت به خشونت و قتل ختم میشود و سرنوشت شخصیتها را بهکلی تغییر میدهد. روایت با ورود به فضای زندان و نمایش روابط میان زندانیان، ابعاد تازهای از زندگی این نوجوانان را آشکار میکند؛ جایی که قدرت، اعتماد و خیانت در هم میآمیزد و هرکس برای بقا تلاش میکند. در پردههای بعدی، داستان به خانوادهها و اطرافیان قربانیان و مجرمان میپردازد و نشان میدهد که چگونه یک اشتباه یا حادثه میتواند زندگی چندین نفر را برای همیشه دگرگون کند. «ته خط» با روایت چندلایه و شخصیتپردازی دقیق، به بررسی چرخهٔ خشونت، فقر و بیپناهی نوجوانان میپردازد. در نمایشنامهٔ «دو در یک»، فضای داستان به کلی تغییر میکند و مخاطب وارد یک هیئت مذهبی در رباط کریم میشود. این بخش با نگاهی طنزآمیز، روابط میان اعضای هیئت، دغدغههای برگزاری مراسم و رقابتهای پنهان میان مداحان و خادمان را به تصویر میکشد. شخصیتها هر یک با انگیزهها و خواستههای خاص خود، درگیر ماجراهایی میشوند که گاه به سوءتفاهم و موقعیتهای کمیک منجر میشود. این نمایشنامه، ضمن حفظ لحن شوخطبعانه، به مسائل هویت، آبرو و جایگاه اجتماعی در بستر آیینهای مذهبی میپردازد و تضاد میان ظاهر و باطن افراد را به نمایش میگذارد.
چرا باید کتاب ته خط و دو در یک را بخوانیم؟
این کتاب با کنار هم قرار دادن دو نمایشنامه با حالوهوای متفاوت، فرصتی فراهم میکند تا مخاطب با دو وجه از زندگی اجتماعی ایرانی روبهرو شود؛ یکی تلخ و واقعگرا و دیگری طنزآمیز و آیینی. «ته خط و دو در یک» با دیالوگهای زنده و شخصیتهایی باورپذیر، به مسائلی چون خشونت، فقر، هویت، رقابت و مناسبات اجتماعی میپردازد. مطالعهٔ این اثر میتواند نگاه تازهای به زندگی نوجوانان در حاشیهٔ شهر و همچنین فضای هیئتهای مذهبی و روابط درونی آنها ارائه دهد. این کتاب برای کسانی که به نمایشنامهنویسی معاصر و روایتهای اجتماعی علاقه دارند، تجربهای متفاوت و قابل تأمل خواهد بود.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب به علاقهمندان نمایشنامه، دوستداران ادبیات اجتماعی و کسانی که دغدغهٔ مسائل نوجوانان، خشونت شهری و مناسبات آیینی را دارند پیشنهاد میشود. همچنین برای دانشجویان و پژوهشگران رشتههای هنرهای نمایشی و علوم اجتماعی که به دنبال نمونههایی از نمایشنامههای معاصر ایرانی هستند، گزینهٔ مناسبی است.
بخشی از کتاب ته خط و دو در یک
«جواد : پسر این کله غازیه چی میگه؟ ممد : کله غازی! کو؟ جواد : اوناهاش! دم دکونِ اون یارو. ممد : عجب چیز مامانیه، جون تو! لامصب بدجوری تو چشه. فک کنم مال خانم دکتره بوده. جواد : خیلی آسه پسر. حیف این مال رو زمین بمونه. ممد : آره تو بمیری، نمیشه از خیرش گذشت. جواد : (میزند پس کله ممد) لانتوری، عمهت بمیره. صددفه بهت گفتم تو بمیری به رفیقت نزن. ممد : هوووش بابا چته! نترس تو صدتا جون داری، با این لفظا جونت در نمیره. جواد : خفه بابا! ممد : خب چیکارهایم! جواد : تو بشین زاغ بزن من میرم تو کارش. ممد : آخه تو مالِ این حرفایی! میری اونجا هم جفتمونو سوخت میدی هم موتورو. خودم میرم سه سوت کارشو میکنم. آوردمش میدم یه بالا پایین روش بکنی. (خنده) جواد : ببند بابا! با این قیافه غلط بری دوروبرِ موتور، یارو دوزاریش میفته داستان چیه. ممد : نه آقاجون، خودم میرم. تو این کارهاش نیستی. همون یهدفه که دستت رفت تو جیب یارو جای گوشی یه پاکت نصفه مونتانا درآوردی، واسه هفت پشتمون بسته. تو بشین اینجا تماشا کن ممدآقات چه جوری موتورو بکارگیری میکنه. جواد : ممد، به مولا بری دست خالی برگردی یا باز دلهدزدی کنی، باید با زیرشلواری تا ته خط بی پالون یورتمه بری. ممد : اون موقع که از این کارا میکردی شوهرت آژان بود! مادر نزاییده... جواد : حالا تو برو دسخالی برگرد ببین دیگه! ممد : جای این قپیدرکردنا بیا برو مخ یارو مغازهای رو کار بگیر. جواد : نمیخواد. یارو دید نداره. اعتباریم به تو نیست، یهو دیدی زدی اوضارو بیریخت کردی، خودت زدی به چاک یاروام پیچید به ما. ممد : به مولا موتورو بیارم دستهبیلم حوالت نمیکنم. ما رفتیم بشین ببین حاجیت چیکار میکنه. جواد : برو شر رو کم کن. هر چی شد قرارمون سر ده متری.»
حجم
۱۴۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۰۲ صفحه
حجم
۱۴۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۰۲ صفحه