
کتاب کارآگاه از کجا فهمید؟
معرفی کتاب کارآگاه از کجا فهمید؟
کتاب کارآگاه از کجا فهمید؟ نوشتهٔ «سپیده خلیلی» و منتشرشده توسط نشر قدیانی، مجموعهای از داستانهای کوتاه معمایی و پلیسی برای نوجوانان است. این کتاب با ۴۰ داستان متفاوت، نوجوانان را با موقعیتهای رازآلود و معماهایی روبهرو میکند که حل آنها نیازمند دقت، هوش و استدلال است. هر داستان با زبانی ساده و فضایی ملموس، مخاطب را به دنیای ماجراهای روزمره و گاه عجیب میبرد و او را به چالش کشف حقیقت دعوت میکند. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب کارآگاه از کجا فهمید؟
کتاب «کارآگاه از کجا فهمید؟» (۴۰ داستان نوجوان) یک مجموعه داستان کوتاه و معاصر و ایرانی است که با محوریت معماهای پلیسی و روزمره برای نوجوانان نوشته شده است. «سپیده خلیلی» در این کتاب با الهام از اتفاقات واقعی یا موقعیتهایی که هر نوجوانی ممکن است با آن روبهرو شود، داستانهایی را خلق کرده که در آنها یک راز یا مسئلهٔ حلنشده وجود دارد. ساختار کتاب بهگونهای است که هر داستان مستقل از دیگری روایت میشود و در پایان هرکدام، خواننده با یک سؤال یا معمای حلشده مواجه میشود. فضای داستانها اغلب در محیطهای آشنا مانند مدرسه، خانه، خیابان یا محل کار شکل میگیرد و شخصیتها از میان نوجوانان، خانوادهها، معلمان و افراد جامعه انتخاب شدهاند. این کتاب با بهرهگیری از سبک داستانی معمایی، تلاش میکند مهارت مشاهده، تحلیل و نتیجهگیری را در مخاطب تقویت کند و او را به مشارکت فعال در روند داستانها ترغیب کند. مجموعهٔ حاضر نمونهای از داستانهای پلیسی ایرانی برای نوجوانان است که در آن، معماها نهتنها جنبهٔ سرگرمی دارند، بلکه به مسائل اجتماعی و اخلاقی نیز میپردازند.
در «کارآگاه از کجا فهمید؟»، هر داستان با یک اتفاق رازآلود یا مسئلهٔ پیچیده آغاز میشود؛ از گمشدن چمدان و سرقت در ساختمان گرفته تا معماهای کوچکتر مثل تقلب در امتحان یا اختلافات خانوادگی. شخصیتهای اصلی اغلب نوجوانان یا اعضای خانوادهها هستند که ناخواسته درگیر یک معما یا مشکل میشوند. در روند داستانها، نویسنده با طرح سرنخهایی ظریف، ذهن مخاطب را به چالش میکشد تا پیش از افشای حقیقت، خود او نیز در حل معما مشارکت کند. برای نمونه، در داستان «اثر انگشت»، دو خواهر دوقلو با هوش و استعدادهای متفاوت با چالشی روبهرو میشوند که پای امتحان ورودی مدرسه و مسئلهٔ اثر انگشت به میان میآید. در داستانی دیگر، ماجرای سرقت از یک صرافی یا بانک با جزئیات دقیق و سرنخهایی که در متن پراکنده شدهاند، روایت میشود و در پایان، با استدلال و توجه به جزئیات، راز ماجرا برملا میشود. برخی داستانها به مسائل اجتماعی مانند فقر، بیکاری، مهاجرت یا بیماری نیز میپردازند و نشان میدهند که گاهی پشت یک معمای ساده، واقعیتهای تلخ یا پیچیدهای پنهان است. در مجموع، این کتاب با مجموعهای از داستانهای کوتاه، مخاطب را به دنیای معماها و استدلالهای منطقی میبرد و او را به کشف حقیقت دعوت میکند.
چرا باید کتاب کارآگاه از کجا فهمید؟ را بخوانیم؟
این مجموعه داستان کوتاه و معمایی، ذهن مخاطب را به چالش میکشد و او را به دقت در جزئیات و تفکر منطقی دعوت میکند. هر داستان فرصتی است برای تمرین استدلال، کشف سرنخها و تجربهٔ لذت حل معما. علاوهبر سرگرمی، داستانها به مسائل اجتماعی و اخلاقی میپردازند و مخاطب را با موقعیتهای واقعی و گاه پیچیده روبهرو میکنند. «کارآگاه از کجا فهمید؟» میتواند برای نوجوانانی که به داستانهای پلیسی و معمایی علاقه دارند، تجربهای متفاوت و آموزنده باشد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای نوجوانان علاقهمند به داستانهای معمایی و پلیسی مناسب است؛ همچنین برای کسانی که دوست دارند مهارت حل مسئله و دقت در جزئیات را تمرین کنند یا بهدنبال داستانهایی با موضوعات اجتماعی و روزمره هستند، گزینهٔ خوبی به شمار میآید.
بخشی از کتاب کارآگاه از کجا فهمید؟
«حتی با وجود اینترنت که بسیاری از کارهای بانکی از طریق آن انجام میشود، هنوز هم اول هر ماه بانکها شلوغتر از روزهای دیگرند. اول ماه برای خیلیها یعنی روز دریافت حقوق یا وام، روز پرداخت قسط و تقاضاهای دیگر بانکی که برای عدهای حضور در بانک را اجباری میکند؛ برای همین، کارمندان بانک در چنین روزهایی معمولاً خستهتر و عصبیتر از روزهای دیگرند.
آن روز هم اول ماه مهر، ساعت سه و نیم بود. انگارنهانگار که تا تعطیلی بانک نیم ساعت بیشتر باقی نمانده. تمام صندلیهای سالن بزرگ بانک اشغال بودند. عدهای هم در گوشهکنار سالن شمارهبهدست ایستاده بودند و نمیدانستند چطور خودشان را سرگرم کنند تا زمان انتظار زودتر بگذرد.
یکی از مشتریها به تلویزیون بانک اشاره کرد و با صدای بلند پرسید: «آقا، چرا این تلویزیون را روشن نمیکنید؟»
یکی دیگر از گوشهای داد زد: «برای قشنگی گذاشتهاند!»
برخی خندیدند و کارمندی گفت: «از شانس ما امروز برق قطع و وصل شد، تلویزیون و دوربینها سوختند.»
صدایی گفت: «شمارهٔ ۴۳۵، به باجهٔ یک!»
فرید، مرد جوان، انگار برندهٔ قرعهکشی شده باشد، نگاه پیروزمندانهای به شمارهای که در دست داشت انداخت و با خوشحالی به طرف باجهٔ یک رفت. کیسهٔ پارچهای سبزی را که در دستش بود روی پیشخوان جلوی باجه خالی کرد.»
حجم
۲۹۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۲۹۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه