
کتاب از قطب آغاز می شود
معرفی کتاب از قطب آغاز می شود
کتاب از قطب آغاز می شود نوشتهٔ «شهره قائممقامی» و منتشرشده توسط نشر قدیانی، مجموعهای از داستانهای علمی-تخیلی است که با محوریت زندگی در قطب شمال و مواجهه با شرایط خاص و شخصیتهایی متفاوت روایت میشود. این اثر با بهرهگیری از عناصر علمی و تخیلی، دنیایی متفاوت را پیش روی خواننده قرار میدهد و به موضوعاتی چون فناوری، زیست در محیطهای سخت و تعامل انسان و ربات میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب از قطب آغاز می شود
کتاب «از قطب آغاز میشود» (و ۲ داستان دیگر) اثری در قالب مجموعه داستان علمی - تخیلی است که به قلم «شهره قائممقامی» نوشته شده و نشر قدیانی آن را منتشر کرده است. این کتاب شامل سه داستان است که هرکدام در فضایی سرد و رازآلود قطب شمال رخ میدهد. داستانها با محوریت گروهی از دانشمندان و رباتها، زندگی بومیان قطب و چالشهای زیستی و اخلاقی در محیطی دورافتاده و سرد روایت میشوند. ساختار کتاب بهگونهای است که هر داستان، جهانی مستقل اما مرتبط با دغدغههای علمی و انسانی را پیش میکشد. نویسنده با استفاده از عناصر ژانر علمی - تخیلی، به بررسی موضوعاتی همچون پیشرفت فناوری، تعامل انسان و ربات و تأثیر محیطهای سخت بر روابط انسانی و اجتماعی پرداخته است. فضای داستانها ترکیبی از واقعیتهای زیستی قطب و تخیل علمی است که خواننده را به دنیایی متفاوت و پررمزوراز میبرد.
خلاصه داستان از قطب آغاز می شود
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان اصلی کتاب با روایت زندگی پنج کودک در قطب شمال آغاز میشود؛ کودکانی که در میان برف و یخ، با تفاوتهایی عجیب مانند رنگ خونشان بازی میکنند و بهتدریج رازهایی دربارهٔ گذشته و خانوادههایشان آشکار میشود. در ادامه، داستان به گروهی از دانشمندان و دو ربات پیشرفته میپردازد که برای انجام آزمایشی محرمانه به یکی از دورافتادهترین نقاط قطب شمال اعزام شدهاند. این رباتها، «مامان» و «بابا» قرار است اولین رباتهایی باشند که بچهدار میشوند و بهنوعی آدم و حوای نسل جدید رباتها لقب میگیرند. دانشمندانِ همراه آنها با چالشهای زیستی، فنی و حتی احساسی روبهرو میشوند؛ از زندگی در محیطی سرد و منزوی گرفته تا مواجهه با بومیان قطب و خطرات طبیعی مانند حملهٔ خرس قطبی. در خلال داستان، روابط میان انسانها و رباتها، دغدغههای بارداری، امید به آینده و حتی تهدیدهای جهانی مانند جنگ و قحطی مطرح میشود. داستان با تمرکز بر تعامل میان علم و احساس و تلاش برای حفظ امید و زندگی در شرایط دشوار پیش میرود و تصویری از آیندهای محتمل و پرچالش را ترسیم میکند.
چرا باید کتاب از قطب آغاز می شود را بخوانیم؟
این کتاب با ترکیب عناصر علمی - تخیلی و واقعیتهای زیستی قطب شمال، تجربهای متفاوت از داستانگویی را ارائه میدهد. پرداختن به موضوعاتی مانند همزیستی انسان و ربات، چالشهای اخلاقی و زیستی در محیطهای سخت و تأثیر فناوری بر آیندهٔ بشر، از ویژگیهای شاخص این اثر است. روایت داستانها در فضایی سرد و دورافتاده، فرصتی برای تأمل دربارهٔ مرزهای انسانیت، پیشرفت علمی و نقش احساسات در مواجهه با ناشناختهها فراهم میکند. نگاه کتاب به آینده و دغدغههای جهانی، آن را به اثری قابل توجه برای علاقهمندان به داستانهای علمی - تخیلی و موضوعات فلسفی بدل کرده است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای علمی - تخیلی، دوستداران روایتهای آیندهنگر و کسانی که به موضوعاتی مانند تعامل انسان و فناوری، زیست در محیطهای سخت و چالشهای اخلاقی علاقه دارند، مناسب است. نوجوانان و جوانانی که بهدنبال داستانهایی با فضای متفاوت و موضوعات علمی هستند، میتوانند از این اثر لذت ببرند.
بخشی از کتاب از قطب آغاز می شود
«هوای اطرافش تاریک شده بود و گرداگردش میچرخید و هوهو میکرد. او چیزی تشخیص نمیداد. دلش هُرّی ریخته و از جا کنده شده بود. احساس بیوزنی میکرد. با خودش گفت، "چرا به زمین نمیرسم؟ نیروی جاذبهٔ زمین چه شده که این چند متر ارتفاع به پایان نمیرسد؟" بیش از آنکه بترسد، گیج و منگ شده بود. در همان حالت منگی و ازخودبیخبری، چشمها را بسته و منتظر برخورد با زمین بود. میدانست اگر زنده به زمین برسد، چند جای بدنش خواهد شکست. یکباره احساس کرد تمام بدنش بهشدت بهسویی کشیده میشود. این کشیدگی آنقدر زیاد بود که احساس درد میکرد و میخواست داد بزند، ولی صدایش درنمیآمد. توان فریادزدن نداشت و تمام اجزای بدنش داشتند از همان سوی کشیدهشدن از هم جدا میشدند.
کسرا آخرین لقمهٔ صبحانه و آخرین جرعهٔ چای شیرینش را قورت داد و گفت: «هرمزجان، کمی عجله کن.»
«چشم داداش! الان.»
در همان هنگام رادیوی محلی اعلام کرد، "بادهای موسمی منطقه که چند روز است بهصورت نامنظم میوزد شب گذشته خساراتی وارد کرده و وزش آن در روزهای آینده نیز ادامه خواهد داشت."
مادر کسرا لیوانی شیر گرم گذاشت جلوی پسرش و گفت: «کاش امروز نمیرفتید!»»
حجم
۱۹۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۹۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه