
کتاب حوض هشت گوشه
معرفی کتاب حوض هشت گوشه
کتاب الکترونیکی «حوض هشت گوشه» نوشتهٔ آزاده وحیدی عدل و با نشر کتاب یار مهربان، مجموعهای از داستانهای کوتاه است که به زندگی و روابط خانوادگی در بستر تهران قدیم و معاصر میپردازد. این اثر با تمرکز بر شخصیتهای زن و روایتهایی از عشق، ایثار و شجاعت، تصویری از فرازونشیبهای زندگی زنان ایرانی را به تصویر میکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب حوض هشت گوشه
«حوض هشت گوشه» اثری در قالب مجموعه داستان است که با نگاهی به زندگی روزمره و خاطرات خانوادگی، به ویژه نقش زنان در خانواده، نوشته شده است. آزاده وحیدی عدل در این کتاب، با الهام از تجربههای زیسته و شنیدههایش از تهران قدیم، داستانهایی را روایت میکند که در آنها زنان اغلب در سایه ماندهاند تا خانواده و فرزندانشان بدرخشند. ساختار کتاب مبتنی بر روایتهای پیوسته و شخصیتمحور است و هر داستان، بخشی از یک پازل بزرگتر را شکل میدهد که در نهایت تصویری از یک خانواده ایرانی و روابط میان اعضای آن ارائه میدهد. فضای داستانها، همزمان نوستالژیک و معاصر است و مخاطب را به دل خانهها و کوچههای قدیمی تهران میبرد. این مجموعه، با محوریت زنان و دغدغههایشان، به موضوعاتی چون عشق، ایثار، استقلال، و گذر از سنتها میپردازد و در عین حال، تصویری از تغییرات اجتماعی و فرهنگی را نیز بازتاب میدهد.
خلاصه داستان حوض هشت گوشه
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستانهای «حوض هشت گوشه» حول محور خانوادهای پرجمعیت در تهران قدیم شکل گرفتهاند. مرکزیت روایت با خانهای است که حوض هشتگوشهای در میانهٔ حیاط آن قرار دارد و خاطرات نسلهای مختلف را در خود جای داده است. شخصیتهای اصلی، بهویژه زنان خانواده، هر یک با دغدغهها و آرزوهای خود، در مسیر زندگی با چالشهایی روبهرو میشوند. رویا، دختر ارشد خانواده، با حمایت پدر و مادرش میان انتخاب شغل و ازدواج مردد است و در نهایت با اردشیر ماهیان ازدواج میکند. پریسا، خواهر کوچکتر، روحیهای مستقل و ماجراجو دارد و با خواستگاری هرمز، دانشجوی پزشکی، مواجه میشود؛ این ماجراها بستری برای نمایش تفاوت نسلها و نگاههای مختلف به عشق و استقلال است. روایتها با جزئیات زندگی روزمره، روابط خواهران و برادران، و نقش پررنگ مادر خانواده در حفظ انسجام خانه و تربیت فرزندان، پیش میرود. داستانها، علاوهبر پرداختن به لحظات شاد و تلخ، به انتخابها، امیدها و ترسهای زنان خانواده میپردازند و تصویری ملموس از زندگی در دل یک خانواده ایرانی ارائه میدهند، بیآنکه پایان داستانها بهطور کامل افشا شود.
چرا باید کتاب حوض هشت گوشه را بخوانیم؟
این کتاب با روایت داستانهایی از زندگی زنان و خانوادههای ایرانی، فرصتی برای بازنگری در نقشها و روابط خانوادگی فراهم میکند. «حوض هشت گوشه» با پرداختن به جزئیات زندگی روزمره، احساسات و تصمیمات شخصیتها را بهگونهای به تصویر میکشد که خواننده میتواند خود را در موقعیتهای مشابه بیابد. روایتهای کتاب، علاوهبر بازتاب سنتها و تغییرات اجتماعی، به دغدغههای زنان دربارهٔ استقلال، عشق و ایثار میپردازد و تصویری چندلایه از خانواده ایرانی ارائه میدهد. مطالعهٔ این اثر میتواند به درک بهتر روابط انسانی، نقش زنان در جامعه و ارزش خاطرات خانوادگی کمک کند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای خانوادگی، روایتهای زنانه و کسانی که به تاریخ اجتماعی و فرهنگی ایران علاقه دارند، مناسب است. همچنین برای کسانی که دغدغههایی دربارهٔ نقش زنان، روابط میاننسلی و تغییرات اجتماعی دارند، این مجموعه داستان میتواند جذاب و آموزنده باشد.
بخشی از کتاب حوض هشت گوشه
«در دو طرف کوچهای قدیمی و بنبست، درهای کوچک و نقلی با نقشهای هندسی ساده به صف ایستاده بودند. هر در فلزی دروازهای بود عجیب و پررمزوراز برای ورود به دنیایی از راز و رمز که آغاز و پایانش هم مشخص نبود. از سمت راست، یک خانه مانده به آخر کوچه خانهای بود با دو لنگه در کرمرنگ و باریک و نیمرخ قویی فلزی روی هرکدام. بوتهٔ یاس کهنسالی از چهارچوب در سرازیر شدهبود و عطر مستکنندهٔ یاسهای زرد و سفید کوچه را پر میکرد. پشت در، حیاط خانه بود با دیوارهای سیمانی که با تکههای شیشههای رنگی تزئین شده بود و ریشهٔ قطور و ساقهٔ خوشقد و بالای یاس نوازشگر چشمان بیننده بود. منظرهای که حس امنیتی عجیب را فریاد میزد. حیاط پر بود از گیاهان و درختان مختلف، یکی بلند، یکی کوتاه، یکی باریکه، یکی پهن و البته همگی سبز. ساختمان وسط حیاط بود و جلوهٔ چندانی نداشت. در چوبی خانه به راهرویی باریک باز میشد و نور آفتاب که از شیشههای رنگی رد میشد، آن را روشن میکرد. چه جشنی از نور، روی فرش لاکی به پا میشد! سمت چپ راهرو دری چوبی بود به رنگ سبز مغز پستهای و راهمی بود برای ورود به دو اتاق تو درتو که زندگی اعضای خانه در این اتاقها میگذشت. اتاق جلویی پنجرهای بزرگ رو به حیاط داشت، دلباز بود و تکهای از بهشت. طاقچهای سه وجبی کنار پنجرهٔ چوبی رو به حیاط قرار داشت که میشد روی آن نشست، زانوها را بغل کرد و به حوض هشت گوشهٔ وسط حیاط خیره شد. همیشه آبی خنک و تمیز در دلش برق میزد.»
حجم
۶۸۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۶۸۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه