
کتاب به دریا برگشته
معرفی کتاب به دریا برگشته
کتاب الکترونیکی «به دریا برگشته» نوشتهٔ نازنین حاتمنژاد و با نشر مروارید، روایتی داستانی از زندگی زنی است که پس از سالها دوری، به زادگاهش در انزلی بازمیگردد. این رمان ایرانی با نگاهی به روابط خانوادگی، خاطرات تلخ و شیرین، و جستوجوی هویت فردی، دغدغههای زنان و تجربههای زیسته در بستر جامعهٔ معاصر را به تصویر میکشد. «به دریا برگشته» با تمرکز بر فضای شمال ایران و پیوند عمیق شخصیتها با طبیعت و گذشته، داستانی از بازگشت، مواجهه با ریشهها و تلاش برای آشتی با خود را روایت میکند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب به دریا برگشته
این رمان معاصر ایرانی، اثری از نازنین حاتمنژاد است که در قالب داستانی بلند، زندگی زنی به نام «گیلهلوی» را روایت میکند. «به دریا برگشته» در فضایی واقعگرایانه و با جزئیات دقیق از محیط و روابط انسانی، به بازگشت شخصیت اصلی به خانهٔ کودکیاش در انزلی میپردازد. داستان در بستر زمان حال و با رجوع به خاطرات گذشته پیش میرود و لایههای مختلفی از روابط خانوادگی، جدایی، تنهایی، و تلاش برای بازسازی هویت را بررسی میکند. ساختار کتاب مبتنی بر روایت اولشخص است و با توصیفهای زنده از طبیعت شمال، زندگی روزمره و مناسبات اجتماعی، فضایی ملموس و باورپذیر خلق شده است. «به دریا برگشته» نهتنها داستانی دربارهٔ بازگشت به خانه، بلکه سفری درونی به گذشته و مواجهه با زخمهای کهنه است؛ روایتی که در آن مرز میان خاطره و واقعیت، امید و ناامیدی، و رهایی و اسارت بارها جابهجا میشود.
خلاصه داستان به دریا برگشته
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «به دریا برگشته» با بازگشت «گیلهلوی» به زادگاهش در انزلی آغاز میشود؛ جایی که پس از سالها دوری و تجربهٔ زندگی در تهران، بهدلیل دریافت نامهای از یوسف، ناپدریاش، ناچار به بازگشت میشود. روایت با نگاهی به گذشتهٔ شخصیت اصلی، از کودکی تا بزرگسالی، و فرازونشیبهای زندگی خانوادگی او پیش میرود. گیلهلوی در خانهای قدیمی و پر از خاطرات، با یوسف و سگش هامون زندگی میکند و در عین حال با غیبت مادر، جدایی از همسر سابقش حمید، و دوری از دخترش ماهی دستوپنجه نرم میزند. در طول داستان، گیلهلوی با احساسات متناقضی چون دلتنگی، خشم، حسرت و تلاش برای یافتن معنای خانه و خانواده روبهرو است. او در محیطی آشنا اما غریب، با طبیعت تالاب و دریا، حیوانات و آدمهای اطرافش ارتباطی تازه برقرار میکند. روایت با بازگشتهای مکرر به خاطرات کودکی، روابط پرتنش با مادر، ناپدری، دایی و اهالی روستا، و همچنین تجربههای تلخ و شیرین زندگی زناشویی و مادری، لایهلایه پیش میرود. در این میان، گیلهلوی با واقعیتهای تلخ گذشته و اکنون روبهرو میشود؛ از مرگ مادر و جدایی از دخترش تا تلاش برای بازسازی خود و یافتن آرامش در دل طبیعت و خاطرات. داستان با تمرکز بر جستوجوی هویت، پذیرش فقدان و تلاش برای آشتی با گذشته، تصویری از زیستن در مرز میان تعلق و بیخانمانی را ترسیم میکند، بیآنکه پایانی قطعی یا راهحلی ساده ارائه دهد.
چرا باید کتاب به دریا برگشته را بخوانیم؟
«به دریا برگشته» با روایت صادقانه و بیپرده از زندگی زنی در میانهٔ بحرانهای خانوادگی و فردی، تصویری ملموس از تنهایی، دلتنگی و جستوجوی هویت ارائه میدهد. این کتاب با پرداختن به روابط پیچیدهٔ مادر و دختر، جدایی، مهاجرت، و بازگشت به ریشهها، دغدغههایی را مطرح میکند که برای بسیاری از خوانندگان آشناست. توصیفهای دقیق از طبیعت شمال ایران و فضای روستایی، همراه با بازتاب احساسات و ذهنیات شخصیت اصلی، تجربهای نزدیک و انسانی از مواجهه با گذشته و تلاش برای بازسازی خود را به نمایش میگذارد. این رمان برای کسانی که به داستانهای شخصیتمحور و روایتهای عمیق از زندگی روزمره علاقه دارند، فرصتی برای همدلی و تأمل فراهم میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای معاصر ایرانی، روایتهای زنانه، و داستانهایی با محوریت بازگشت به ریشهها و مواجهه با گذشته مناسب است. همچنین برای کسانی که دغدغههایی چون تنهایی، جدایی، بحران هویت یا روابط خانوادگی دارند، میتواند تجربهای تأثیرگذار باشد.
بخشی از کتاب به دریا برگشته
«دور از خانه بودن و دلتنگ خانه بودن احساسی غریبی مثل ایستادن روی تکهیخی نازک داشت که هر آن ممکن بود فرو بپاشد و بشکند. باوجوداین انزلی نیز برایم حکم خانهای را نداشت که از برگشتن به آن احساس خوشحالی کنم. با عصبانیت برگه را مچاله کردم و داخل اولین جوی سر راهم انداختم. دوست داشتم در جواب، نامهای برایش مینوشتم که حالم از او و هر چیزی که به او مربوط میشد بههم میخورد ولی خوشبختانه از روی جرأتی که هیچوقت در خودم نداشتم این کار را نکردم و کمتر از دو ماه به انزلی برگشتم. آن لحظه تنها احساسم در حیاط خانه، ملال و خستگی بود. شش ساعت یکبند فکر کردن به چیزهای بیربطی که در صندلی اتوبوس در ذهنم ردیف میشد، علاوه بر متلاشیکردن مغزم، جانم را هم خسته و فرسوده کرده بود. باغ در سیاهی شب پنهان بود و جز سایههایی درهم و بزرگ چیزی از آن دیده نمیشد. احساس حقارت تمام وجودم را مچاله کرده بود و قلبم با ضربان بالایی در سینهام میکوبید. پایین کلبه که رسیدیم، یوسف سگ پشمالویی را که تمام راه باغ دنبالمان آمده بود به سمت لانهٔ کوچکی که پایین پلههای کلبه ساخته بود، برد. عضو جدید خانهٔ او اسمش هامون بود و گویا یوسف رفیق جدیدی مانند آدمهای شهر برای تنهاییاش پیدا کرده بود.»
حجم
۱۵۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۷۰ صفحه
حجم
۱۵۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۷۰ صفحه