
کتاب یک نخ فاصله
معرفی کتاب یک نخ فاصله
کتاب یک نخ فاصله (مجموعه روایتهای برگزیده جشنواره ادبی باران اسفند ۱۴۰۳) اثریست با همکاری نویسندگانی چون هما رضوی زاده، آیدا علی پور، منصوره صادقی پور، علی شایسته، دنیا اسکندرزاده، الهام استرابی، فریبا مرادی، الهه یزدی لای بیدی و مریم صفدری که توسط نشر دال منتشر شده است. این مجموعه شامل داستانهای کوتاه و روایتهایی از زندگی معاصر ایرانی است که برگزیدهی جشنوارهی ادبی باران شدهاند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب یک نخ فاصله
کتاب یک نخ فاصله مجموعهای از داستانهای برگزیده از روایتهایی است که در جشنوارهی ادبی باران اسفند ۱۴۰۳ انتخاب شدهاند. این کتاب با گردآوری آثار چند نویسنده، تصویری چندوجهی از زندگی، دغدغهها و چالشهای انسان معاصر ایرانی ارائه میدهد. هر داستان با زاویهی دید و لحن خاص خود، به سراغ موضوعاتی چون خشونت خانگی، اعتیاد، فقر، روابط خانوادگی، بحرانهای هویتی و اجتماعی و امیدهای کوچک و بزرگ میرود.
فضای داستانها اغلب در بستر شهرهای امروزی ایران شکل میگیرد و شخصیتها با مسائل روزمره و گاه تراژیک دستوپنجه نرم میکنند. این مجموعه، تنوعی از سبکهای روایی و زبان را در کنار هم قرار داده و به واسطهی حضور چند نویسنده، تجربهای چندصدایی و متکثر از روایت داستانی معاصر را پیش روی مخاطب میگذارد. کتاب در دورهای منتشر شده که ادبیات داستانی کوتاه و روایتهای اجتماعی در ایران با استقبال و توجه بیشتری روبهرو شدهاند و جشنوارههایی مانند باران، بستری برای کشف و معرفی صداهای تازه فراهم آوردهاند.
خلاصه داستان یک نخ فاصله
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
در مجموعهی یک نخ فاصله، هر داستان به گوشهای از زندگی شخصیتهایی میپردازد که با بحرانهای فردی و اجتماعی روبهرو هستند. روایت لیلا داستان زنی را بازگو میکند که پس از سالها تحمل خشونت و اعتیاد همسرش، درگیر ماجرای قتلی میشود که ابعاد پیچیدهای از قربانیبودن و انتخاب را پیش چشم میگذارد. در مامان پری، شخصیتها در سفری جادهای با طنز تلخ و لحظاتی از سرخوشی و اندوه، به مواجهه با خاطرات و فقدان مادر میپردازند.
هوای تازه تصویری از زن و کودکیست که در حصار خشونت خانگی و اعتیاد گرفتار شدهاند و تلاش برای رهایی و نجات، محور روایت است. نفسهای یخی با نگاهی سوررئال، سقوط یک مرد معتاد را در میانهی توهم و واقعیت به تصویر میکشد. سایر داستانها نیز هر یک با زبانی متفاوت، به موضوعاتی چون فقر، اعتیاد، روابط والدین و فرزندان، و امید به تغییر میپردازند. در مجموع، کتاب با روایتهایی کوتاه و گاه تلخ، تصویری از زندگی امروز و چالشهای آن را پیش روی مخاطب میگذارد.
چرا باید کتاب یک نخ فاصله را خواند؟
این مجموعه فرصتی است برای آشنایی با روایتهای کوتاه و معاصر ایرانی که هر یک از زاویهای تازه به مسائل اجتماعی و فردی میپردازند. تنوع سبکها و صداهای نویسندگان مختلف، امکان همذاتپنداری با شخصیتهای گوناگون و لمس تجربههای زیسته متفاوت را فراهم میکند. کتاب یک نخ فاصله با پرداختن به موضوعات ملموس و روزمره، بستری برای تأمل دربارهی روابط انسانی، بحرانهای اجتماعی و امیدهای کوچک در دل زندگی فراهم میآورد.
خواندن کتاب یک نخ فاصله را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به داستان کوتاه معاصر فارسی، کسانی که دغدغهی مسائل اجتماعی و خانوادگی دارند و مخاطبانی که به روایتهای چندصدایی و تجربههای زیسته متفاوت علاقهمندند، مناسب است؛ همچنین برای دانشجویان و پژوهشگران ادبیات داستانی و کسانی که بهدنبال شناخت جریانهای تازه در داستاننویسی ایران هستند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب یک نخ فاصله
«نشستم روی مبل. گوشی توی دستم میلرزید. «خانوم! من هیچی ازش نمیدونم.» و قطع کردم. هنوز گوشی را زمین نگذاشته بودم، زنگ خورد. شمارهی شرکت نظافتی درسا بود. جواب ندادم. شماره را از یک نرمافزار کار در خانه پیدا کرده بودم. دو ماه پیش نمیدانم چه شد روی پلههای پل هوایی پایم پیچ خورد و هفتهشت پله را تا اولین پاگرد غلتیدم. دستم را که از آستین درآوردند، استخوان ساق از نزدیک آرنج زده بود بیرون. بعد از گذران دردسرهای جراحی از مچ تا دو سانت به شانه را گچ گرفتند و وبال گردنم کردند. پایی هم که پیچ خورده بود، قد یک نارنگی ورم داشت و کبود بود و میلنگید. چند ثانیه بعد همان شماره دوباره زنگ خورد. چرا باید جواب میدادم؟ بازداشت کارگر شرکت چه ربطی به من داشت؟ دست تاشانه اسیرم را روی شکم خواباندم و پاهایم را روی میز جلوی مبل دراز کردم. میز از تمیزی برق میزد. با اینکه معلم بودم، کارهای خانه را همیشه خودم انجام میدادم. هر سه بچهام دبستانی بودند. اولی کلاس هشتم و دوقلوها کلاسدومی بودند و ریختوپاششان زیاد بود. غذا را شبها، همسرم که معلم ورزش بود، روبهراه میکرد و قبل از خواب با بچهها ظرفها را میشستند و آشپزخانه و حمام و دستشویی را هم گربهشور میکردند. با اینکه سهماه مرخصی گرفته بودم؛ ولی جاروپارو و نظافتکلی خانه را نیاز بود حداقل هفتهای یکبار کسی بیاید و انجام دهد.»
حجم
۲۵۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۷۸ صفحه
حجم
۲۵۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۷۸ صفحه