
کتاب انتظارش را نداشتم
معرفی کتاب انتظارش را نداشتم
کتاب انتظارش را نداشتم با نام اصلی Didn't see that coming: putting life back together when your world falls apart نوشته ریچل هالیس، ترجمه هاجر شکری و امانالله ارغوان و ویراسته نیکو طوفانی توسط انتشارات دُر قلم منتشر شده است. این اثر در دستهی کتابهای خودیاری و رشد فردی قرار میگیرد و به موضوع سازگاری با بحرانها و بازسازی زندگی پس از فروپاشیهای شخصی پرداخته است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب انتظارش را نداشتم
کتاب انتظارش را نداشتم (چگونه پس از اینکه جهانتان فرو پاشید؛ بار دیگر از نو آغاز کنید) در سال ۲۰۲۰ نوشته شده و بازتابی از تجربههای شخصی نویسنده، ریچل هالیس، در مواجهه با بحرانهای بزرگ زندگی است؛ از فروپاشی ازدواج تا سوگ عزیزان و تغییرات ناگهانی. نویسنده در این کتاب، با نگاهی صادقانه و بیپرده، از دل شکستگیها و رنجهایی میگوید که بسیاری از افراد در مقاطع مختلف زندگی با آن روبهرو میشوند. کتاب، نه صرفاً روایت یک بحران، بلکه تلاشی برای یافتن معنا و راه عبور از دل تاریکیها است.
ریچل هالیس با ترکیب خاطرات شخصی و تحلیلهای روانشناختی، به خواننده نشان میدهد که چگونه میتوان پس از سقوط، دوباره ایستاد و زندگی را از نو ساخت. فضای کتاب، همدلی و همراهی با مخاطب را در دل خود دارد و تلاش میکند تا راهی برای عبور از درد و بازسازی هویت فردی ارائه دهد. این اثر در بستر بحرانهای جهانی و شخصی نوشته شده و به دغدغههایی چون سوگ، احساس گناه، بحران هویت و تابآوری میپردازد.
خلاصه کتاب انتظارش را نداشتم
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
کتاب انتظارش را نداشتم با روایت فروپاشی زندگی شخصی نویسنده آغاز میشود؛ جایی که ازدواجی طولانی و رابطهای عمیق به پایان میرسد و همهی آنچه ساخته شده، ناگهان از هم میپاشد. ریچل هالیس، بدون آنکه بهدنبال مقصر بگردد یا صرفاً به شرح وقایع بپردازد، از احساسات متلاطم، ناامیدی و سردرگمی پس از بحران میگوید. او بهجای ارائهی راهحلهای کلیشهای، خواننده را به پذیرش رنج و صادقبودن با خود دعوت میکند. کتاب، بحران هویت را در چهار شکل مختلف بررسی میکند؛ هویتی که از دست رفته، هویتی که دستنیافتنی است، هویتی که دیگر خواستنی نیست و هویتی که دیگران به فرد تحمیل میکنند.
نویسنده با مثالهای ملموس و روایتهای شخصی، نشان میدهد که چگونه میتوان در دل بحران، خود جدید را شناخت و مرزهای تازهای برای زندگی تعیین کرد. بخشهایی از کتاب به سوگ، احساس گناه و تلاش برای رهایی از شرم میپردازد و تأکید میکند که هر فرد باید مسیر بهبودی خود را پیدا کند. در نهایت، کتاب بر اهمیت تابآوری، پذیرش تغییر و ساختن عادتهای جدید برای بازسازی زندگی تأکید دارد.
چرا باید کتاب انتظارش را نداشتم را خواند؟
کتاب انتظارش را نداشتم با روایتی صادقانه و بیپرده از دل بحرانهای شخصی، به خواننده کمک میکند تا با احساسات پیچیدهای مانند سوگ، ناامیدی، گناه و بحران هویت روبهرو شود. نویسنده، تجربههای واقعی خود را به اشتراک میگذارد و نشان میدهد که عبور از روزهای سخت، نیازمند پذیرش رنج و بازتعریف هویت است. مطالعهی این اثر میتواند به کسانی که درگیر تغییرات ناخواسته یا فقدانهای بزرگ هستند، امید و راهنمایی برای شروع دوباره بدهد.
خواندن کتاب انتظارش را نداشتم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای کسانی مناسب است که با بحرانهای شخصی، سوگ، جدایی، یا تغییرات ناگهانی در زندگی روبهرو شدهاند و بهدنبال راهی برای بازسازی خود و عبور از رنج هستند؛همچنین برای علاقهمندان به کتابهای خودیاری و رشد فردی که دغدغهی تابآوری و سازگاری دارند، مفید است.
بخشی از کتاب انتظارش را نداشتم
«سه روز از آغاز ویرایش این کتاب میگذشت که زندگی زناشوییام به پایان رسید. ازدواجی شانزدهساله با پدر چهار فرزندم؛ ارتباطی هجدهساله با بهترین دوستم؛ شالودهی زندگیام و هرآنچه ساختهبودم در چشمبرهمزدنی از بین رفت. این کتاب با نیت اعتراف یا توصیف اینکه چگونه و چرا این تغییر ناگهانی در زندگیمان اتفاق افتاد نوشته نشده است. نمیدانم آیا توانایی پذیرفتن شرایط جدید را دارم و میتوانم همچنان راستقامت بایستم یا نه! دوست دارم باور کنم روزی آن قدر قوی خواهم شد که بفهمم دقیقا کجا اختلافاتمان آنقدر قدرتمند شدند یا کجا ناسازگاریهای کوچک و کهنه طی سالیان سال آنقدر به ما هجوم آوردند تا این که توانستند ما را به دو نیم تقسیم کنند. اما آن روز: امروز نیست. مانند خیلی از زوجها ما نیز حفرهها را با بچهها، کار و بخشهایی از رابطهمان که هنوز جان داشتند پر کردیم. از نظر دیگران زندگی ما عالی به نظر میرسید چون دوستی ما همواره قابللمس بود؛ حتی برای غریبهها. اما دوستی و رابطهی عاشقانه دو مقولهی کاملا مختلف هستند. نهایتا ما تبدیل به دو موجود متفاوت از هم شدیم و این ناهماهنگی به این معنا بود که باید کاری میکردیم. در این نقطه بود که من امروز توانستم خودم را پیدا کنم؛ باید کاری کرد و من انجامش دادم. از آنجایی که از بحرانها و رنجهای بسیاری جان سالم به در بردهام تصمیم گرفتم این کتاب را بنویسم. بر این باور بودم که شاید چیزی برای به اشتراک گذاشتن داشته باشم؛ مطالبی که بتواند به دیگران نیز در کاهش درد و رنجهایشان کمک کند.»
حجم
۶۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۶۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
نظرات کاربران
عنوان کتاب جالبه و روایت گر لحظات عجیبی تو زندگی ماست. کتابی خواندنی است.