
کتاب هاروت
معرفی کتاب هاروت
کتاب هاروت نوشته مهرانگیز دشتیان سعادت (نگار) که توسط انتشارات طراحان ایماژ منتشر شده، اثری در ژانر داستانهای جنایی و معمایی معاصر فارسی است. این رمان با محوریت پروندههای جنایی پیچیده، شخصیتهایی مانند سرگرد حافظ شایان و سروان وصال را درگیر معماهای قتل، آدمربایی و رازهای خانوادگی میکند. فضای داستان در بستر جامعهی شهری ایران شکل میگیرد و با روایتهای پلیسی و روانشناسانه، مخاطب را به دل ماجراهای پرتعلیق میبرد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب هاروت
کتاب هاروت در فضای پروندههای جنایی و معمایی روایت میشود و تمرکز اصلی آن بر شخصیت سرگرد حافظ شایان و همکارانش است که با پروندههای قتلهای زنجیرهای، آدمربایی، خیانت و جنایات خانوادگی روبهرو میشوند. داستان در دههی ۱۴۰۰ خورشیدی میگذرد و فضای اجتماعی و روانی جامعهی معاصر ایران را بازتاب میدهد. مهرانگیز دشتیان سعادت (نگار) با الهام از پروندههای واقعی و تخیلی، لایههای مختلف جنایت، انگیزههای روانی مجرمان و تأثیرات اجتماعی این وقایع را به تصویر میکشد.
روایت کتاب هاروت از زاویهی دید پلیس و بازپرسها است و تلاش میکند پیچیدگیهای ذهنی و عاطفی شخصیتها را در مواجهه با جنایت و حقیقتجویی نشان دهد. در کنار روایتهای جنایی، روابط خانوادگی، دغدغههای شخصی و چالشهای اخلاقی نیز در بطن داستان حضور دارند. این اثر با بهرهگیری از عناصر معمایی و پلیسی، سعی دارد تصویری چندوجهی از جامعه و روان انسانها ارائه دهد.
خلاصه داستان هاروت
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان هاروت با ورود سرگرد حافظ شایان به یک پروندهی مفقودی آغاز میشود؛ پروندهای که به کشف جسد دو جوان در باغچهی خانهشان ختم میشود و پای پلیس را به ماجرایی پیچیده از قتل، خیانت و رازهای خانوادگی باز میکند. در ادامه، شایان و همکارش وصال با پروندههای متعددی روبهرو میشوند؛ قتلهای زنجیرهای زنان در پارک چیتگر، قتلعام یک خانواده که شاهد پروندهای دیگر بودهاند و ناپدیدشدن کودکان. هر پرونده با سرنخهایی مبهم و مظنونانی چندلایه پیش میرود و پلیس ناچار است میان انگیزههای روانی، روابط خانوادگی و شواهد جنایی جستوجو کند.
در یکی از خطوط داستانی، یک قاتل با هویت ناشناس زنان را به قتل میرساند و پلیس با کمک یک شاهد و نامهای مرموز، موفق به شناسایی و دستگیری او میشود. در پروندهای دیگر، قتل یک کودک و کشف جسد او در مغازهای، پلیس را با واقعیتهای تلخ جامعه روبهرو میکند. روایت با ورود سرهنگ یاس مقدم، پلیس زن و تکاور، ابعاد تازهای مییابد و تیم پلیسی با پروندههای جدیدی از قتلهای زنجیرهای کودکان و جنایات خانوادگی مواجه میشود. در بخشهایی از داستان، بازجوییهای روانشناسانه و اعترافات مجرمان، لایههای تاریک روان انسان را آشکار میکند. در نهایت، داستان با پروندهای عجیب دربارهی یک نقاش مرموز و تابلوهایی که با خون واقعی کشیده شدهاند، به اوج تعلیق و رازآلودگی میرسد. هاروت با روایتهای تودرتو و شخصیتهایی با انگیزههای پیچیده، تصویری از جامعهای پر از راز، خشونت و جستوجوی حقیقت ارائه میدهد.
چرا باید کتاب هاروت را خواند؟
کتاب هاروت با روایت چندین پروندهی جنایی و معمایی، مخاطب را به دل ماجراهایی میبرد که هرکدام لایههای روانشناسانه و اجتماعی خاص خود را دارند. این اثر، علاوهبر پرداختن به جنایت و معما، به روابط انسانی، انگیزههای پنهان و تأثیرات روانی وقایع بر شخصیتها میپردازد. خواندن این اثر فرصتی برای مواجهه با پیچیدگیهای ذهن انسان، چالشهای اخلاقی و واقعیتهای تلخ جامعه است؛ همچنین حضور شخصیتهای زن قوی و روایتهای پلیسی، جذابیت داستان را برای علاقهمندان به ژانر معمایی و جنایی دوچندان میکند.
خواندن کتاب هاروت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
کتاب هاروت برای علاقهمندان به داستانهای جنایی، معمایی و پلیسی مناسب است؛ همچنین کسانی که به روایتهای روانشناسانه، پروندههای واقعی یا الهامگرفته از واقعیت و بررسی روابط انسانی در بستر جنایت علاقه دارند، از مطالعهی این اثر بهره خواهند برد. برای مخاطبانی که دغدغهی شناخت انگیزههای مجرمان و تأثیرات اجتماعی جنایت را دارند، هاروت انتخابی قابلتوجه است.
بخشی از کتاب هاروت
«هنوز بیش از چند دقیقه از ورودش به آگاهی نگذشته بود که یکی از مأمورین داخل اتاق شد و به سرگرد حافظ شایان بازپرس آگاهی اطلاع داد که رئیس آگاهی احضارش کرده است. سرگرد شایان پس از امضای چند پرونده برخاست و رو به همکارش سروان وصال گفت: خدا بخیر کند. حتما پروندهی جدید تو راهه. از اتاق خارج شد و به طرف اتاق سردار معتمدی، رئیس آگاهی رفت. تقهای به در زد و وارد شد و پس از سلام و احترام به سردار ایستاد. سردار معتمدی به او تعارف کرد تا بنشیند. بعد پروندهای را پیش کشید و مشغول مطالعه آن شد و سپس پرونده را در اختیار سرگرد شایان گذاشت و گفت: سرگرد میخوام که مثل همیشه به این پرونده هم رسیدگی کنی! قربان ماجرا چیه؟ مگر من صد دفعه به تو نگفتم به من نگو قربان؟! چشم قربان! هر دو چند لحظه خندیدند. سردار ادامه داد: خب از شوخی گذشته حدود سه ماه پیش خانمی مراجعه میکند به کلانتری محل اطلاع میدهد که دختر و دامادش مفقود شدند. گفته: به هرجا که به ذهنش رسیده سر زده. اما بینتیجه بوده. و به همین دلیل به کلانتری مراجعه میکند. و امروز کلانتری پرونده را به ما تحویل داده. او پرونده را از سردار تحویل گرفت و بعد از احترام از اتاق خارج شد. و این شد شروع یک مأموریت جدید برای حافظ شایان.»
حجم
۷۲۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۹۶ صفحه
حجم
۷۲۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۹۶ صفحه