کتاب کانکس عصمت دهقانی + دانلود نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب کانکس

کتاب کانکس

معرفی کتاب کانکس

کتاب کانکس مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه فارسی با محوریت جنگ ایران و عراق است که توسط عصمت دهقانی نوشته شده و با همکاری انتشارات آموزشی تالیفی ارشدان منتشر شده. این کتاب تصویری از ایثارگری مردم در دوران دفاع مقدس ارائه می‌کند. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب کانکس

کتاب کانکس مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه است که به روایت زندگی مردم ایران در دوران جنگ ایران و عراق می‌پردازد. این کتاب در فضایی واقع‌گرایانه، تجربه‌های تلخ و شیرین مردم عادی، رزمندگان، خانواده‌ها و اسرا را به تصویر می‌کشد. داستان‌ها در بستر جغرافیای جنوب و غرب ایران و اردوگاه‌های جنگ‌زده شکل می‌گیرند و با زبانی صمیمانه، دغدغه‌ها، امیدها، ترس‌ها و دلبستگی‌های شخصیت‌ها را بازتاب می‌دهند. عصمت دهقانی این کتاب را در سال‌های پس از جنگ نوشته و با نگاهی به گذشته تلاش کرده است لایه‌های پنهان و کمتر دیده‌شده‌ی جنگ را از زاویه‌ی دید زنان، کودکان، مادران شهدا و اسرا روایت کند. هر داستان این کتاب با روایتی مستقل، بخشی از رخدادهای آن دوران را بازگو می‌کند و در نهایت، همه‌ی آن‌ها در کنار هم تصویری چندوجهی از تأثیرات جنگ بر زندگی ایرانیان ارائه می‌دهند.

خلاصه کتاب کانکس

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! 

هر داستان این کتاب به گوشه‌ای از زندگی مردم در دوران جنگ می‌پردازد. داستان ننه جاسم، روایت مادری است که پسرش، جاسم، پس از سال‌ها انجام کار خلاف تصمیم می‌گیرد به جبهه برود و سرنوشتش در هاله‌ای از ابهام باقی می‌ماند. مادر که سال‌ها زیر بار نگاه‌های تحقیرآمیز مردم بوده، پس از رفتن جاسم جایگاه اجتماعی تازه‌ای پیدا می‌کند، اما حقیقت تلخی درباره‌ی سرنوشت پسرش آشکار می‌شود. در داستان جدول، گروهی از رزمندگان در آستانه‌ی عملیات، با حل جدول و گفتگوهای ساده، لحظات اضطراب و انتظار را سپری کرده و سایه‌ی مرگ و خطر را در کنار امید و دوستی تجربه می‌کنند. داستان جنبیه به زندگی خانواده‌ای جنگ‌زده می‌پردازد که با کمبود غذا و ترس از بمباران دست‌وپنجه نرم می‌کنند و کودکانشان در میان بازی و خیال، با واقعیت تلخ جنگ روبه‌رو می‌شوند. 

داستان کانکس، فضای درمانگاهی در کمپ جنگ‌زدگان را به تصویر می‌کشد؛ جایی که احمد و طاهره، با مشکلات روزمره دست‌به‌گریبان‌ هستند و جدال میان ماندن و رفتن به جبهه، روابط خانوادگی و مسئولیت اجتماعی آن‌ها را به چالش می‌کشد. در داستان قهرمان من، زنی که درگیر زندگی روزمره و مراسم تشییع شهدا است، با مادری سالخورده روبه‌رو می‌شود که سال‌ها است منتظر بازگشت پسر مفقودالاثرش مانده و امید و دلتنگی او را با هم تجربه می‌کند. داستان مردی که فراموش نشد، سرگذشت اسیری ایرانی را روایت می‌کند که سال‌ها در زندان‌های عراق گرفتار بوده و پس از سال‌ها آزاد می‌شود. هر داستان با تمرکز بر جزئیات زندگی شخصیت‌ها، تأثیرات عمیق جنگ را بر هویت، روابط و امیدهای مردم نشان می‌دهد.

چرا باید کتاب کانکس را خواند؟

این کتاب با کنار هم قرار دادن روایت‌های متنوع از جنگ، تصویری چندبعدی از تأثیرات جنگ بر زندگی مردم عادی ارائه می‌دهد. داستان‌ها از زاویه‌ی دید شخصیت‌هایی روایت می‌شوند که کمتر در روایت‌های رسمی جنگ دیده شده‌اند: مادران، کودکان، اسرا و خانواده‌های جنگ‌زده. خواندن این مجموعه فرصتی است برای درک عمیق‌تر رنج‌ها، امیدها و مقاومت مردمی که در دل بحران، به زندگی‌شان ادامه دادند؛ همچنین کتاب با روایت‌های کوتاه و مستقل، امکان مواجهه با تجربه‌های گوناگون و نگاه‌های متفاوت به جنگ را فراهم می‌کند.

خواندن کتاب کانکس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای علاقه‌مندان ادبیات داستانی معاصر ایران، پژوهشگران حوزه‌ی جنگ و دفاع مقدس و کسانی که به روایت‌های تاریخی و اجتماعی درمورد جنگ علاقه دارند، مناسب است؛ همچنین برای دانشجویان رشته‌های ادبیات فارسی و تاریخ معاصر ایران و افرادی که دغدغه‌ی شناخت تأثیرات جنگ بر زندگی مردم را دارند، مفید خواهد بود.

بخشی از کتاب کانکس

«خانه جلوی چشم‌های امل و شاهر فرو می‌ریزد پایین. آجرها و بلوک‌ها می‌پاشند توی کوچه. گوش بچه‌ها سوت می‌کشد. شاهر از روی زمین بلند می‌شود و می‌دود سمت خانه. بغض توی گلویش گیر کرده و ترس سرتاپایش را گرفته. صدای جیغ و گریه‌ی زن‌های همسایه بلند شده. از پشت هر دیوار ریخته‌ای صدای ناله می‌آید. ولی شاهر مستقیم به سمت حیاط خودشان می‌دود. از روی دیوار رد می‌شود. اتاق خواب‌شان را می‌بیند. رخت‌خواب‌ها که جزغاله شده‌اند، کمد لباس‌ها، عروسک‌های امل. همه‌چیز توی هم گیر افتاده. می‌ترسد پا روی آوار بگذارد و دست و پای مادر را له کند. امل و لطیف از پشت سر گریه‌کنان می‌رسند و به او می‌چسبند. سه سایه‌ی لاغر و کوتاه وسط کوچه‌ای از آتش و خاکستر. شاهر پشت سر هم مادر را صدا می‌زند. هنوز هیچ‌کس برای کمک نیامده. لطیف توی کوچه ایستاده و دامن لباس بلندش را به دندان گرفته. فکر می‌کند همه چیز چقدر سریع اتفاق افتاد. فکر می‌کند اگر موشک فقط یک کوچه بالاتر خورده بود حالا خانه‌ی آنها هم خراب شده بود. امل نقشه‌ی خانه را توی ذهنش تصور می‌کند و به زحمت از میان تکه‌های بلوک رد می‌شود. حالت تهوع هم به شکم‌دردش اضافه شده. بدنه‌ی فلزی اجاق گاز را زیر سقف آشپزخانه پیدا می‌کند. حتما مادر جایی همان نزدیکی است: «شاهر! بیا... مامانه!»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۷۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

حجم

۴۷۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان