
کتاب کانکس
معرفی کتاب کانکس
معرفی کتاب کانکس
کتاب الکترونیکی «اسر» مجموعهای از داستانهای کوتاه فارسی با محوریت جنگ ایران و عراق است که توسط «عصمت دهقانی» نوشته و با همکاری نویسندگانی چون ناهید گودرزی، مرضیه پژوهانفر، سید مهدی موسوی و احمد خادمی گردآوری شده است. این اثر توسط موسسه آموزشی تألیفی ارشدان منتشر شده و با حمایت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان لرستان به انتشار رسیده است. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب کانکس
«اسر» مجموعهای از داستانهای کوتاه است که به روایت زندگی مردم ایران در دوران جنگ ایران و عراق میپردازد. این کتاب در فضایی واقعگرایانه، تجربههای تلخ و شیرین مردم عادی، رزمندگان، خانوادهها و حتی اسرا را به تصویر میکشد. داستانها در بستر جغرافیای جنوب و غرب ایران و اردوگاههای جنگزده شکل میگیرند و با زبانی ملموس، دغدغهها، امیدها، ترسها و دلبستگیهای شخصیتها را بازتاب میدهند. کتاب در سالهای پس از جنگ نوشته شده و با نگاهی به گذشته، تلاش میکند لایههای پنهان و کمتر دیدهشدهٔ جنگ را از زاویه دید زنان، کودکان، مادران شهدا و اسرا روایت کند. این مجموعه در دوازدهمین جایزه ادبی یوسف در لرستان نیز مورد توجه قرار گرفته است. هر داستان با روایتی مستقل، بخشی از واقعیتهای اجتماعی و روانی آن دوران را بازگو میکند و در کنار هم تصویری چندوجهی از تأثیرات جنگ بر زندگی ایرانیان ارائه میدهد.
خلاصه کتاب کانکس
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! در «اسر»، هر داستان به گوشهای از زندگی مردم در دوران جنگ میپردازد. داستان «ننه جاسم» روایت مادری است که پسرش جاسم، پس از سالها خلافکاری، تصمیم میگیرد به جبهه برود و سرنوشتش در هالهای از ابهام باقی میماند. مادر، که سالها زیر بار نگاههای تحقیرآمیز مردم بوده، پس از رفتن جاسم جایگاه اجتماعی تازهای پیدا میکند اما حقیقت تلخی درباره سرنوشت پسرش آشکار میشود. در داستان «جدول»، گروهی از رزمندگان در آستانه عملیات، با حل جدول و گفتگوهای ساده، لحظات اضطراب و انتظار را سپری میکنند و سایه مرگ و خطر را در کنار امید و دوستی تجربه میکنند. «جنبیه» به زندگی خانوادهای جنگزده میپردازد که با کمبود غذا و ترس از بمباران دستوپنجه نرم میکنند و کودکان در میان بازی و خیال، با واقعیت تلخ جنگ روبهرو میشوند. داستان «کانکس» فضای درمانگاهی در کمپ جنگزدگان را به تصویر میکشد؛ جایی که احمد و طاهره، با بیماران و مشکلات روزمره دستبهگریباناند و جدال میان ماندن و رفتن به جبهه، روابط خانوادگی و مسئولیت اجتماعی را به چالش میکشد. در «قهرمان من»، زنی درگیر زندگی روزمره و مراسم تشییع شهدا، با مادری سالخورده روبهرو میشود که سالهاست منتظر بازگشت پسر مفقودالاثرش است و امید و دلتنگی او را لمس میکند. داستان «مردی که فراموش نشد» سرگذشت اسیری ایرانی را روایت میکند که سالها در زندانهای عراق گرفتار بوده و پس از سالها، در معاملهای تلخ، آزاد میشود. هر داستان با تمرکز بر جزئیات زندگی شخصیتها، تأثیرات عمیق جنگ را بر هویت، روابط و امیدهای مردم نشان میدهد.
چرا باید کتاب کانکس را خواند؟
این کتاب با کنار هم قرار دادن روایتهای متنوع از جنگ، تصویری چندلایه و انسانی از تأثیرات جنگ بر زندگی مردم عادی ارائه میدهد. داستانها از زاویه دید شخصیتهایی روایت میشوند که کمتر در روایتهای رسمی جنگ دیده شدهاند؛ مادران، کودکان، اسرا و خانوادههای جنگزده. خواندن این مجموعه فرصتی است برای درک عمیقتر از رنجها، امیدها و مقاومت مردمی که در دل بحران، زندگی را ادامه دادهاند. همچنین، کتاب با روایتهای کوتاه و مستقل، امکان مواجهه با تجربههای گوناگون و نگاههای متفاوت به جنگ را فراهم میکند.
خواندن کتاب کانکس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به ادبیات داستانی معاصر ایران، پژوهشگران حوزه جنگ و دفاع مقدس، و کسانی که به روایتهای انسانی و اجتماعی از جنگ علاقه دارند مناسب است. همچنین برای دانشجویان رشتههای ادبیات فارسی و تاریخ معاصر ایران و افرادی که دغدغه شناخت تأثیرات جنگ بر زندگی مردم را دارند، مفید خواهد بود.
فهرست کتاب کانکس
- ننه جاسم (ناهید گودرزی): روایت مادری که با سرنوشت مبهم پسرش جاسم، از خلافکاری تا جبهه، روبهرو میشود و جایگاه اجتماعیاش دگرگون میگردد. - جدول (نوراله نظری): داستان گروهی رزمنده که در آستانه عملیات، با حل جدول و گفتگو، لحظات اضطراب و انتظار را سپری میکنند. - جنبیه (مرضیه پژوهانفر): زندگی خانوادهای جنگزده و کودکانشان که در میان کمبود غذا و بمباران، با خیال و واقعیت جنگ مواجهاند. - کانکس (سید مهدی موسوی): فضای درمانگاه کمپ جنگزدگان و کشمکشهای احمد و طاهره میان مسئولیت، عشق و جنگ. - قهرمان من (احمد خادمی): زنی که در مراسم تشییع شهدا با مادری سالخورده روبهرو میشود که سالهاست منتظر بازگشت پسرش است. - مردی که فراموش نشد (لبلا غلامی): سرگذشت اسیری ایرانی که پس از سالها اسارت، در معاملهای تلخ آزاد میشود و به وطن بازمیگردد.
بخشی از کتاب کانکس
«خانه جلوی چشمهای امل و شاهر فرو میریزد پایین. آجرها و بلوکها میپاشند توی کوچه. گوش بچهها سوت میکشد. شاهر از روی زمین بلند میشود و میدود سمت خانه. بغض توی گلویش گیر کرده و ترس سرتاپایش را گرفته. صدای جیغ و گریهی زنهای همسایه بلند شده. از پشت هر دیوار ریختهای صدای ناله میآید. ولی شاهر مستقیم به سمت حیاط خودشان میدود. از روی دیوار رد میشود. اتاق خوابشان را میبیند. رختخوابها که جزغاله شدهاند، کمد لباسها، عروسکهای امل. همه چیز توی هم گیر افتاده. میترسد پا روی آوار بگذارد و دست و پای مادر را له کند. امل و لطیف از پشت سر گریهکنان میرسند و به او میچسبند. سه سایهی لاغر و کوتاه وسط کوچهای از آتش و خاکستر. شاهر پشت سرهم مادر را صدا میزند. هنوز هیچکس برای کمک نیامده. لطیف توی کوچه ایستاده و دامن لباس بلندش را به دندان گرفته. فکر میکند همه چیز چقدر سریع اتفاق افتاد. فکر میکند اگر موشک فقط یک کوچه بالاتر خورده بود حالا خانهی آنها هم خراب شده بود. امل نقشهی خانه را توی ذهنش تصور میکند و به زحمت از میان تکههای بلوک رد میشود. حالت تهوع هم به شکمدردش اضافه شده. بدنهی فلزی اجاق گاز را زیر سقف آشپزخانه پیدا میکند. حتما مادر جایی همان نزدیکی است: «شاهرا بیا... مامانه!»
حجم
۴۷۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۴۷۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه