
کتاب بقچه یا جاده باریک به شمال دوری دیگر
معرفی کتاب بقچه یا جاده باریک به شمال دوری دیگر
کتاب بقچه یا جاده باریک به شمال دوری دیگر نوشتهٔ ادوارد باند و ترجمهٔ توحید تیموری توسط نشر قطره منتشر شده است. این کتاب دربردارندهٔ بازنگری باند بر یکی از نمایشنامههای پیشین خود، «جاده باریک به شمال دور»، محسوب میشود. باند در این نمایشنامه، همچون دیگر آثارش، به مضامین سیاسی و ضد استبدادی میپردازد و تلاش دارد تا راهکارهایی خلاقانه برای رهایی انسان از رنجهای تحمیل شده توسط همنوعان را به تصویر بکشد. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب بقچه یا جاده باریک به شمال دوری دیگر
نمایشنامه بقچه یا جاده باریک به شمال دوری دیگر در فضایی شبیه به آسیای قرون وسطی روایت میشود. داستان با پیدا شدن نوزادی رهاشده در کنار رودخانه آغاز میگردد. برخلاف نسخهٔ اولیه که در آن نوزاد به ستمگری تبدیل میشد، در این نمایشنامه تمرکز بر روی شخصیت لتکهچی، قایقرانی است که از سر انسانیت کودک را نجات میدهد. این کودک که «وانگ» نام دارد، بزرگ میشود و به رهبری انقلابی تبدیل میشود که مردمش را از چنگال حکومتی استبدادی رها میسازد. «باشو»، شاعر بزرگ، در این اثر شخصیتی منفی است که در نهایت ابزاری برای سرکوب مردم در دست حکومت میشود. این نمایشنامه با زبانی پرقدرت و تصاویری گیرا، مخاطب را به چالش میکشد تا دربارهٔ مسائل بنیادین جامعه و نقش خود در آن بیاندیشد.
خلاصه کتاب بقچه یا جاده باریک به شمال دوری دیگر
چرا باید کتاب بقچه یا جاده باریک به شمال دوری دیگر را بخوانیم؟
خواندن کتاب بقچه یا جاده باریک به شمال دوری دیگر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب به علاقهمندان به ادبیات نمایشی، بهخصوص آثار با درونمایههای سیاسی و اجتماعی، پیشنهاد میشود. همچنین، دانشجویان و پژوهشگران حوزه تئاتر و علوم اجتماعی میتوانند از تحلیل لایههای مختلف این نمایشنامه بهره ببرند. افرادی که به دنبال آثاری هستند که فراتر از سرگرمی به طرح مسائل عمیق انسانی و اجتماعی میپردازند، از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.
درباره ادوارد باند
ادوارد باند متولد ۱۹۳۴، یکی از مهمترین نمایشنامهنویسان معاصر انگلیسی است. او به خاطر رویکرد انتقادی و سیاسی خود به تئاتر شناخته میشود و بنیانگذار چیزی است که خود آن را «تئاتر عقلایی» مینامد. از دیدگاه باند، خشونت در ذات انسان نیست، بلکه محصول شرایط اجتماعی است و تئاتر باید انسانها را به سمت عملی برای رسیدن به یک زندگی بهتر سوق دهد. از دیگر آثار معروف او میتوان به «ازدواج پاپ»، «نجات یافته»، «صبح زود»، «شاه لیر»، «بینگو»، «دریا»، «احمق» و «زن» اشاره کرد. او در سال ۲۰۲۴ از دنیا رفت.
فهرست کتاب بقچه یا جاده باریک به شمال دوری دیگر
نمایشنامه در دو بخش اصلی تنظیم شده است:
بخش اول: این بخش شامل پنج صحنه است. در صحنه اول، با رها شدن نوزادی در کنار رودخانه و برخورد لتکهچی و باشو با او آشنا میشویم. صحنه دوم به گذر چهارده سال و زندگی لتکهچی و وانگ در کنار رودخانه میپردازد. صحنه سوم وضعیت مردم سیلزده در کنار گورستان را نشان میدهد و ورود قایق نجات به صحنه کشمکشها برای بقا را به تصویر میکشد. صحنه چهارم دوباره به باشو و وانگ پس از سالها و گفتگویشان کنار رودخانه میپردازد و به رها شدن دوباره نوزادی دیگر اشاره میکند. در صحنه پنجم، گروهی از دزدان در آبگیر نشان داده میشوند و وانگ به میان آنها میآید.
بخش دوم: این بخش شامل چهار صحنه است. صحنه ششم به خانه لتکهچی و دیدار او با باشو و سربازان میپردازد و نگرانیها درباره وانگ مطرح میشود. صحنه هفتم در معبری بین روستاها اتفاق میافتد و شاهد مکالمه آبفروشها، یک زن و شوهر زندانی و ورود وانگ و تایگر در لباس مبدل هستیم. صحنه هشتم در دو مکان، خانه لتکهچی و ساحل رودخانه، جریان دارد و وقایع مربوط به لتکهچی، سربازان و انتظار وانگ و همراهانش را روایت میکند. صحنه نهم در اتاقی در محکمه رخ میدهد و شاهد وحشت باشو و کانگ تو از حمله به روستاها و عقبنشینی سربازان هستیم.
بخشی از کتاب بقچه یا جاده باریک به شمال دوری دیگر
«لتکهچی: جناب، بله، درست میفرمایید، مردم همیشه دربارهٔ این چیزها صحبت میکنند. دوست دارند از چیزی که فکر میکنند حقیقت است حرف بزنند. اوایل گوش میدادم. متوجه شدم که مادرم به پدرم وفادار نبوده ـ و نفسم بو میداده. بعد دیگر به حرفشان اهمیتی ندادم.
باشو: مردم چشموگوش امپراتور هستند؛ قاضی زبان او. همهٔ حرفهایی که روی قایق میشنوی به حافظه بسپار و برای من بیاور. هروقت خواستی، میتوانی به خانهٔ من بیایی. کمک کن تا قاضی خوبی باشم.
لتکهچی: جنابتان نامآشنا هستید.
باشو: هزینهٔ مختصری برایتان کنار گذاشتم.
لتکهچی: به وظیفهمان عمل خواهیم کرد. چون به مرگ پسرمان ختم میشود، پس نباید چیزی به ما بدهید.
سرباز اول: چی؟
باشو: پس شما به پول نیاز ندارید. پسرتان عامل شرارت و بدبختی خواهد بود. این روزهای خوشحالی زیاد دوام نخواهند آورد. این کارها ثمری ندارند. همه میتوانند از این کارها بکنند. اما کسانی که در این مسیر هستند به همه ضرر میزنند. گمراه نشوید. بهتر است همین الان جلوی او را بگیرید. سخت است اما کار درست همین هست.
لتکهچی تعظیم میکند. باشو میرود. سرباز اول یک قدم جلو میآید. آرام و با خونسردی صحبت میکند.
سرباز اول: شما مردم چیزی مثل پادری هستید. جلوی در میایستید تا کثافت و گردوخاک را به شما بمالند. وقتی تکانتان میدهند، چرک و آشغال پس میدهید. هر سرباز اندازهٔ پنجاه تای مثل شما ارزش دارد. قرار نیست آنها برای شماها بجنگند. آنها حتی شما را نمیشناسند. شما هم آنها را نمیشناسید. سربازان بینشان برای شهروندان بینام میجنگند. چقدر لذت دارد گلولهای صاف وسط پیشانی شما بنشیند. این صحنه حالم را خوب خواهد کرد.»
حجم
۱۱۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۶۴ صفحه
حجم
۱۱۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۶۴ صفحه