تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب از آنجا که من بودم تا اینجا که من نیستم
معرفی کتاب از آنجا که من بودم تا اینجا که من نیستم
معرفی کتاب از آنجا که من بودم تا اینجا که من نیستم
کتاب الکترونیکی «از آنجا که من بودم تا اینجا که من نیستم» (از نمایشنامههای ایران - ۱۲) نوشتهٔ مهسا دهقانیپور و با همکاری ناشر بومبان و نوجان در سال ۱۴۰۳ منتشر شده است. این نمایشنامه فارسی، داستانی معاصر را در بستر خانهای در تهران روایت میکند و به روابط انسانی، بیماری، خاطرات و گذر زمان میپردازد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب از آنجا که من بودم تا اینجا که من نیستم
نمایشنامهٔ «از آنجا که من بودم تا اینجا که من نیستم» در سال ۱۴۰۳ منتشر شده و بخشی از مجموعهای با محوریت نمایشنامههای ایرانی است. داستان در سال ۱۳۹۲ و در خانهای قدیمی در مرکز تهران میگذرد و شخصیتهای اصلی آن فریدون، صدیقه، میترا و جلال هستند. فضای نمایشنامه با حضور آدمهایی از نسلهای مختلف و خاطراتی از گذشته و حال شکل میگیرد. بیماری، پیری، مهاجرت، خاطرات جنگ و روابط خانوادگی از موضوعات اصلی این اثر هستند. روایت با زبانی واقعگرایانه و در فضایی صمیمی، به دغدغههای روزمره و بحرانهای وجودی شخصیتها میپردازد. نمایشنامه با تمرکز بر جزئیات زندگی روزمره و دیالوگهای طبیعی، تصویری از جامعهٔ معاصر ایران و چالشهای آن ارائه میدهد. این اثر در قالب گفتوگوهای چندلایه، به مرور گذشته و حال شخصیتها و تأثیرات متقابل آنها بر یکدیگر میپردازد.
خلاصه کتاب از آنجا که من بودم تا اینجا که من نیستم
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!داستان با ورود صدیقه، زنی میانسال و پرستار، به خانهٔ فریدون آغاز میشود؛ مردی سالخورده که با بیماری سرطان دستوپنجه نرم میکند. خانه، محل تلاقی خاطرات و آدمهایی است که هرکدام باری از گذشته و دغدغههای امروز را با خود دارند. میترا، دختر فریدون، و جلال، دوست قدیمی خانواده، در رفتوآمدهایشان با مسائل خانوادگی، بیماری، روابط گذشته و آینده روبهرو میشوند. صدیقه که خود گذشتهای پر از مهاجرت، شکست و تلاش برای بقا دارد، به تدریج به بخشی از زندگی فریدون و خانوادهاش بدل میشود. در طول نمایشنامه، بیماری فریدون و تلاش اطرافیان برای تهیه دارو، مراقبت و حفظ امید، محور اصلی روایت است. خاطرات گذشته، عشقهای نافرجام، مهاجرت و حسرتهای زندگی، در دیالوگها و رفتار شخصیتها بازتاب مییابد. نمایشنامه با نگاهی به روابط انسانی، تنهایی، گذر زمان و مواجهه با مرگ، تصویری از زندگی معاصر و چالشهای آن را ترسیم میکند، بیآنکه پایانی قطعی یا قضاوتی روشن ارائه دهد.
چرا باید کتاب از آنجا که من بودم تا اینجا که من نیستم را خواند؟
این نمایشنامه با پرداختن به موضوعاتی چون بیماری، پیری، مهاجرت، خاطرات و روابط خانوادگی، تصویری ملموس از زندگی معاصر ایرانی ارائه میدهد. روایت چندلایه و شخصیتپردازی دقیق، امکان همذاتپنداری با دغدغهها و احساسات شخصیتها را فراهم میکند. اثر، به جای تمرکز بر حادثهپردازی، بر جزئیات زندگی روزمره و دیالوگهای طبیعی تکیه دارد و مخاطب را به تأمل دربارهٔ گذر زمان، تنهایی و معنای زندگی دعوت میکند.
خواندن کتاب از آنجا که من بودم تا اینجا که من نیستم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به نمایشنامههای معاصر فارسی، دوستداران ادبیات واقعگرایانه و کسانی که به موضوعاتی مانند بیماری، روابط خانوادگی، مهاجرت و خاطرات جمعی توجه دارند، مناسب است. همچنین برای دانشجویان و پژوهشگران تئاتر و ادبیات نمایشی ایران، اثری قابل توجه به شمار میآید.
فهرست کتاب از آنجا که من بودم تا اینجا که من نیستم
- صحنه یک: معرفی صدیقه و ورودش به خانهٔ فریدون؛ آغاز روایت با حس ناامنی و بیپناهی.- صحنههای میانی: تعاملات فریدون، صدیقه، میترا و جلال؛ مرور خاطرات گذشته، آشکار شدن بیماری فریدون و تلاش برای مراقبت از او؛ بازگشت به خاطرات جنگ، مهاجرت و روابط خانوادگی.- صحنههای پایانی: تشدید بحران بیماری، دشواری تهیه دارو، تنشهای خانوادگی و مواجهه با تنهایی و مرگ؛ پایان باز و تأملبرانگیز دربارهٔ سرنوشت شخصیتها و معنای زندگی.این ساختار، روایت را به صورت پیوسته و با تمرکز بر دیالوگها و روابط انسانی پیش میبرد.
بخشی از کتاب از آنجا که من بودم تا اینجا که من نیستم
«میتراء قسمت این بود. آرزوی مرگ یا زندگی ندارم. کارم از امانخواهی گذشته این خرچنگوارهی وحشی به کبد و ازکبد به استخون و از استخون به ناکجاآباد جسم و روحم. دیگه هیچ حس غلیظی نسبت به مرگ ندارم. گاهی مهربانتر ازیه مادربه من لبخند میزنه. هرصبح وقتی بیدارمیشم و میبینم هنوزهستم از اون گوشهی حیاط, کنارقفس خالی کبوترا میبینمش که داره برام دست تکون میده. اونی که آزارم میده مرگ نیست. تمنای زندگیه. این بازی کنیفیه که داره دورو برم اتفاق میافته و خودم رو زدم به نفهمیدن. دلم میخواهد داد بزنم و بگم آهای! این مریضی ذهن منو از کارننداخته, فقط حساسم کرده. اون چیزایی رو میبینم که قبلاً نمیدیدم. دلم میخواهد دست بشورم ازاین داروهای ماهی دوازده میلیون. (دفترچه را میبندد.) چه بازی بابا؟ همیشه بدبین بودی, بیاعتماد. شیمیدرمانی بیشترش کرد. چیزی پشت پرده جریان نداشت. من دروغی نگفتم, گاهی واقعیّت رو نمیگفتم تا ناراحت نشی. تو شرایطی نبودی که بتونی درست تحلیل کنی» پس چر باید راستش رو میگفتم. باید کاری رو میکردم که صلاح میدیدم. بابا! حقیقت ماهی دوازده میلیونی بود که باید پرداخت میکردم و اون کتابفروشی اجارهای و انتشارات نیمه تعطیل جوابگوش نبود. باباا من اصلاًآدم خوشبختی نبودم.»
حجم
۲۱۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه
حجم
۲۱۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه