تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب یک فضای تهی
معرفی کتاب یک فضای تهی
معرفی کتاب یک فضای تهی
کتاب الکترونیکی «یک فضای تهی (چهار نمایشنامه کوتاه در یک فضای تهی)» نوشتهٔ محسن عظیمی و منتشرشده توسط نشر بومبان، مجموعهای از چهار نمایشنامهٔ کوتاه است که در قالب جلد ششم مجموعهٔ «از نمایشنامههای ایران» ارائه شده. این اثر با تمرکز بر مضامین هستیشناسانه و روابط انسانی، فضایی مینیمال و نمادین را برای روایت انتخاب میکند. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب یک فضای تهی
«یک فضای تهی» مجموعهای از چهار نمایشنامهٔ کوتاه است که هرکدام در فضایی انتزاعی و با کمترین عناصر صحنهای روایت میشوند. این نمایشنامهها در دههٔ ۱۴۰۰ نوشته شدهاند و به دغدغههای وجودی، هویت، تنهایی و جستوجوی معنا در زندگی میپردازند. شخصیتها اغلب در موقعیتهایی قرار میگیرند که مرز میان واقعیت و خیال، گذشته و حال، واماندگی و امید را به چالش میکشد. اثر با زبانی موجز و تصویری، تلاش میکند تجربههای انسانی را در قالبی نمادین و گاه سوررئال بازنمایی کند. این مجموعه بخشی از پروژهای است که به معرفی نمایشنامهنویسان معاصر ایران میپردازد و در آن، فرم و محتوا به گونهای طراحی شدهاند که مخاطب را به تأمل دربارهٔ وضعیت انسان معاصر و روابطش با خود و دیگران دعوت میکند.
خلاصه کتاب یک فضای تهی
در «یک فضای تهی»، چهار نمایشنامهٔ کوتاه با عناوین «نطفه»، «ویار»، «حلقه» و یک نمایش بینام، هرکدام روایتی مستقل اما در عین حال مرتبط با مضمون خلأ، زایش، و جستوجوی هویت دارند.هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!در «نطفه»، زن و مردی در فضایی سرد و برفی با مسئلهٔ بارداری، سقط و حقیقتی پنهان دربارهٔ نطفه روبهرو هستند. گفتوگوهای کوتاه و تکرارشونده، فضای تعلیق و اضطراب را تقویت میکند و صدایی روایتگر، لایههای عمیقتری از ترس و خاطره را به نمایش میگذارد. «ویار» حول محور زنی میچرخد که در فضایی بسته و خالی، با وسواس و اضطراب به دنبال چیزی گمشده است؛ او با اشیاء و خطوطی که با چسب روی زمین میکشد، مرزهای واقعیت و خیال را درمینوردد و در نهایت به مواجههای با خود و تنهاییاش میرسد. در نمایشنامهٔ «حلقه»، مرد و زن در حلقههایی نمادین گرفتارند و صدایی درونی، کشمکشهای ذهنی و وجودی مرد را روایت میکند؛ این بخش با تصاویری از تولد، مرگ، و چرخهٔ بیپایان جستوجوی معنا پیش میرود. نمایشنامهٔ چهارم نیز با محوریت مردی که پس از سالها زندگی مشترک، با غیبت ناگهانی همسرش و نشانههای بارداری کاذب مواجه میشود، به بحران هویت و فروپاشی روانی میپردازد. در همهٔ این نمایشنامهها، مرز میان واقعیت و توهم، حضور و غیاب، و امید و ناامیدی بهطور مداوم جابهجا میشود و شخصیتها در تلاش برای یافتن معنا، با خلأ و تهیبودگی روبهرو میشوند.
چرا باید کتاب یک فضای تهی را خواند؟
این کتاب با ساختار مینیمال و فضای نمادین خود، تجربهای متفاوت از نمایشنامهخوانی ارائه میدهد. مضامین هستیشناسانه، بحران هویت، و جستوجوی معنا در زندگی، در قالب دیالوگهایی کوتاه و تصاویر ذهنی قوی، مخاطب را به تأمل دربارهٔ وضعیت انسان معاصر دعوت میکند. همچنین، استفاده از عناصر بصری و صوتی در متن، امکان اجراهای خلاقانه و متنوع را فراهم میآورد و برای علاقهمندان به تئاتر تجربی و معاصر، نمونهای قابل توجه از نمایشنامهنویسی امروز ایران است.
خواندن کتاب یک فضای تهی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به نمایشنامههای معاصر، تئاتر تجربی، و کسانی که دغدغههایی دربارهٔ هویت، تنهایی و معنای زندگی دارند، مناسب است. همچنین دانشجویان و پژوهشگران رشتههای هنرهای نمایشی و ادبیات نمایشی میتوانند از آن بهره ببرند.
فهرست کتاب یک فضای تهی
- نطفه: روایت زن و مردی در فضایی سرد و برفی که با مسئلهٔ بارداری، سقط و حقیقتی پنهان دربارهٔ نطفه روبهرو هستند. فضای تعلیق و اضطراب با تکرار دیالوگها و حضور صدایی روایتگر تقویت میشود.- ویار: داستان زنی که در فضایی بسته و خالی، با وسواس و اضطراب به دنبال چیزی گمشده است. او با کشیدن خطوط و اشیاء با چسب، مرزهای واقعیت و خیال را درمینوردد و به مواجههای با خود و تنهاییاش میرسد.- حلقه: مرد و زن در حلقههایی نمادین گرفتارند و صدایی درونی کشمکشهای ذهنی و وجودی مرد را روایت میکند. این بخش با تصاویری از تولد، مرگ و چرخهٔ بیپایان جستوجوی معنا پیش میرود.- نمایشنامهٔ چهارم (بینام): مردی پس از سالها زندگی مشترک با غیبت ناگهانی همسرش و نشانههای بارداری کاذب مواجه میشود و به بحران هویت و فروپاشی روانی میرسد.
بخشی از کتاب یک فضای تهی
«زن: کور خوندین؛ اگه تیکه تیکهمم کنین پیداش میکنم.(دوباره چهارسوی فضای خالی را برانداز میکند. سرش یکباره درد میگیرد. از درد به خود میپیچد. چشمش به حلقهٔ چسب افتاده، میرود و برش میدارد. تکهای چسب دور سرش درحالی که متفکرانه خیره مانده به نقطهای دور)زن: اون گم شده؛ جامونده. جامونده.(یکباره انگار چیزی به ذهنش خطور کرده باشد با چسب. خط دیواری را دورتادور فضای خالی میکشد و بعد دور ملحفه سفید. نقش تختخوابی میکشد که گویی ملحفه روی آن افتاده. نگاهی به تختخواب میکند. ملحفه را برداشته زیرش را نگاه میکند. با وسواسی غیرمعقول ملحفه را توی ترس و وحشتی ناخودآگاه نوک انگشت پایش را روی لبه تخت میگذارد و خیلی آرام. با ترس و وحشت خودش را روی تخت آرام دراز میکشد به پهلو و پاهاش را جنینوار توی شکمش جمع میکند. اما تا چشمش را میبندد جیغی بلند کشیده، بلند میشود. ملحفه را برداشته دور خودش میپیچد.)
حجم
۱۵۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۶ صفحه
حجم
۱۵۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۶ صفحه