
کتاب بعد از ۷۲ روز
معرفی کتاب بعد از ۷۲ روز
معرفی کتاب بعد از ۷۲ روز
کتاب الکترونیکی «بعد از ۷۲ روز (به روایت همسر شهید)» نوشتهٔ «مریم اسماعیلی» و با ویراستاری آرزو حیدری، توسط انتشارات سفیران طلائیه آفتاب منتشر شده است. این اثر در دستهٔ خاطرات و سرگذشتنامههای شهیدان مدافع حرم قرار میگیرد و روایت زندگی و شهادت «محمد زهرهوند» را از زبان همسرش بازگو میکند. کتاب با نگاهی جزئینگر و صمیمی، لحظات عاشقانه، دغدغهها و روزمرگیهای یک زوج جوان را در بستر تحولات اجتماعی و معنوی به تصویر میکشد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب بعد از ۷۲ روز
«بعد از ۷۲ روز» روایتی است از زندگی مشترک و عاشقانهٔ «مریم اسماعیلی» و «محمد زهرهوند»، یکی از شهدای مدافع حرم که در سوریه به شهادت رسید. این کتاب در قالب خاطرهنویسی و سرگذشتنامه، با محوریت روایت همسر شهید، به بازخوانی روزهای آشنایی، ازدواج، زندگی مشترک و در نهایت شهادت محمد میپردازد. فضای کتاب سرشار از جزئیات زندگی روزمره، دغدغههای معنوی، چالشهای خانوادگی و اجتماعی و لحظات ناب عاشقانه است. نویسنده با زبانی خودمانی و بیواسطه، تجربههای شخصی و احساساتش را در مواجهه با فقدان و دلتنگی به تصویر میکشد. کتاب در سالهای پس از شهادت محمد نوشته شده و بخشی از آن به سفر نویسنده به مناطق عملیاتی و دیدار با خانواده شهدا اختصاص دارد. این اثر، علاوه بر روایت یک زندگی، تصویری از ارزشها، باورها و سبک زندگی نسل جوان مذهبی در ایران معاصر ارائه میدهد.
خلاصه کتاب بعد از ۷۲ روز
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!کتاب با روایت سفر نویسنده به مناطق عملیاتی جنوب و آشنایی تصادفی با خانوادهٔ شهید «محمد زهرهوند» آغاز میشود. نویسنده، که خود همسر شهید است، با بازگویی خاطرات کودکی، نوجوانی و روزهای آشنایی با محمد، فضای صمیمی و ملموسی از زندگی مشترکشان ترسیم میکند. روایت از اولین دیدارها، خواستگاری، مراسم عقد و عروسی و ورود به خانهٔ مشترک آغاز میشود و به تدریج به دغدغههای معنوی، فعالیتهای اجتماعی و شغلی محمد و نقش او در خانواده و جامعه میپردازد. در خلال روایت، به حضور محمد در هیئتها، فعالیتهای مذهبی، علاقهاش به کار و کمک به دیگران و روحیهٔ سادهزیستی و قناعت اشاره میشود. نویسنده با جزئیات به احساسات خود در دوران نامزدی، دلتنگیهای مأموریتهای محمد و لحظات شیرین و تلخ زندگی مشترک میپردازد. کتاب با روایت روزهای منتهی به اعزام محمد به سوریه و شهادتش، و تأثیر این واقعه بر خانواده و همسرش، به پایان میرسد، بیآنکه پایان داستان را به طور کامل افشا کند.
چرا باید کتاب بعد از ۷۲ روز را خواند؟
این کتاب فرصتی است برای لمس نزدیک و بیواسطهٔ زندگی یک زوج جوان در بستر تحولات اجتماعی و معنوی معاصر. روایت صادقانهٔ احساسات، دغدغهها و روزمرگیها، تصویری واقعی از عشق، ایثار و مواجهه با فقدان را پیش چشم میگذارد. خواننده با مطالعهٔ این اثر، نه فقط با یک زندگی شخصی، بلکه با بخشی از فرهنگ و ارزشهای نسل جوان مذهبی ایران آشنا میشود و میتواند معنای پایداری، امید و ایمان را در دل سختیها و دلتنگیها جستوجو کند.
خواندن کتاب بعد از ۷۲ روز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به خاطرات شهدا، سرگذشتنامههای مدافعان حرم و کسانی که دغدغهٔ شناخت سبک زندگی و ارزشهای نسل جوان مذهبی را دارند، مناسب است. همچنین برای کسانی که با موضوع فقدان، دلتنگی و امید در زندگی مواجهاند، میتواند همدلی و الهامبخش باشد.
فهرست کتاب بعد از ۷۲ روز
- فصل اول: همچون قاصدکی رها روایت کودکی و نوجوانی نویسنده و زمینههای خانوادگی و اجتماعی او.- فصل دوم: جز نقش تو در نظر نیامد ما را آشنایی با محمد، اولین دیدارها و شکلگیری علاقه.- فصل سوم: اندر سر ما عشق تو پا میکوبد خواستگاری، جلسات گفتگو و دغدغههای مشترک.- فصل چهارم: در ال بست دلم با سر زلفت پیوند مراسم عقد و آغاز زندگی مشترک.- فصل پنجم: زنده آن است که با یار وصالی دارد روزهای نامزدی، دلتنگیها و ارتباط عاطفی زوج.- فصل ششم: با رب تو آشنا را مهلت ده و سلامت ورود به خانهٔ مشترک، چالشهای آغاز زندگی و نقش خانوادهها.- فصل هفتم: رواق منظر چشم من آشیانهی توست فعالیتهای اجتماعی و مذهبی محمد و حضورش در جمع خانواده و دوستان.- فصل هشتم: دلم مشتاق پرواز است سفرها، زیارتها و لحظات معنوی مشترک.- فصل نهم: بیقرار عشق را جز در وصال آرام نیست مأموریتها، دلتنگیها و مواجهه با دوری و انتظار.- فصل دهم: جز سر کوی توام منزل نیست روایت روزهای منتهی به اعزام محمد و فضای احساسی خانواده.- فصل یازدهم: فراغت از تو میسر نمیشود ما را مواجهه با فقدان، دلتنگی و تلاش برای ادامهٔ زندگی پس از شهادت.
بخشی از کتاب بعد از ۷۲ روز
«در نوزدهمین روز از روزهای برفی بهمن ۱۳۷۳ در گرگ و میش آسمان و نزدیکیهای طنین اذان صبح پا به دنیای پرفراز و نشیب زندگی گذاشتم. بعد از خواهر و برادرم به دنیا آمدم. اسمم را مادربزرگم انتخاب کرد و فاطمه شدم. از خواهرم شش سال و از برادرم سه سال کوچکتر بودم. همین باعث شده بود تا شیطنتهایم بیشتر از آنها باشد. کوچکتر که بودم میرفتم سروقت وسایلشان. کتابهای مدرسهشان را برمیداشتم و خط خطی میکردم. خواهرم وقتی که میدید وسط دفتر مشقش یک نقاشی ناشیانه از آدمکی که گلی توی دستش گرفته ظاهر شده، صدایش در میآمد و دنبالم میکرد. من هم پا به فرار میگذاشتم و به حرص خوردنش میخندیدم. آن زمان خانهمان در خیابان شهدای اراک بود. بیشتر وقتم را با دخترهای همسنوسال همسایه توی کوچه بازی میکردم. دنبال هم میدویدیم و قایم باشک بازی میکردیم یا اسباببازیهای رنگیرنگی و عروسکهایمان را میآوردیم. یک قالیچه پهن میکردیم و وسایل را میچیدیم، عروسکها هم میشدند بچههایمان. بعد همدیگر را دعوت میکردیم و توی ظرفهای کوچک اسباببازی خوراکی میریختیم و از هم پذیرایی میکردیم.»
حجم
۸٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۳۲ صفحه
حجم
۸٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۳۲ صفحه