کتاب قصه هایی که مادرم می گفت اعظم ریزوندی + دانلود نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب قصه هایی که مادرم می گفت

کتاب قصه هایی که مادرم می گفت

امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب قصه هایی که مادرم می گفت

معرفی کتاب قصه هایی که مادرم می گفت

کتاب الکترونیکی «قصه‌هایی که مادرم می‌گفت» (افسانه‌ها و قصه‌های ایرانی) نوشتهٔ اعظم ریزوندی و منتشرشده توسط انتشارات امینی، مجموعه‌ای از قصه‌ها و افسانه‌های عامیانهٔ ایرانی است که با الهام از روایت‌های شفاهی مادران و زنان قصه‌گو گردآوری شده‌اند. این کتاب با هدف حفظ و انتقال فرهنگ بومی و داستان‌های قومی شهر کرمانشاه، نمونه‌هایی نایاب و کمتر شنیده‌شده از ادبیات شفاهی را در خود جای داده است. نسخه الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب قصه هایی که مادرم می گفت

«قصه‌هایی که مادرم می‌گفت» مجموعه‌ای از افسانه‌ها و قصه‌های عامیانه است که ریشه در فرهنگ و سنت‌های مردم کرمانشاه دارد. اعظم ریزوندی با گردآوری این داستان‌ها، تلاش کرده است بخشی از میراث شفاهی و فرهنگی منطقه را ثبت و به نسل‌های آینده منتقل کند. این قصه‌ها اغلب از زبان مادران و زنان مسن روایت شده‌اند و در آن‌ها عناصر جادویی، شخصیت‌های اسطوره‌ای، دیوها، پریان و حیوانات سخنگو به چشم می‌خورد. روایت‌ها با زبانی تصویری و جزئی‌نگر نقل شده‌اند و پایان بسیاری از آن‌ها غیرقابل پیش‌بینی است. کتاب در فضایی میان واقعیت و خیال حرکت می‌کند و علاوه بر سرگرمی، بازتاب‌دهندهٔ باورها، ارزش‌ها و دغدغه‌های مردم این دیار است. در مقدمهٔ کتاب به اهمیت گردآوری قصه‌های عامیانه و نقش آن‌ها در انتقال فرهنگ اشاره شده و پیوند این روایت‌ها با افسانه‌های جهانی نیز مورد توجه قرار گرفته است.

خلاصه کتاب قصه هایی که مادرم می گفت

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند!در این مجموعه، قصه‌ها با روایت‌هایی از زندگی شاهزادگان، کشاورزان، دختران و پسران جوان، دیوها و حیوانات آغاز می‌شود. داستان‌ها اغلب با یک مشکل یا چالش بزرگ شروع می‌شوند؛ برای مثال، شاهزاده‌ای که نامادری‌اش قصد جان او را دارد یا دختری که به دلیل کنجکاوی یا سرنوشت، وارد ماجراهای عجیب و جادویی می‌شود. شخصیت‌ها در مسیر داستان با موجودات فراطبیعی، آزمون‌های دشوار و خیانت یا مهربانی دیگران روبه‌رو می‌شوند. در بسیاری از قصه‌ها، عنصر جادویی مانند موی دیو، قالیچهٔ پرنده یا گیاهان شفابخش نقش کلیدی دارد و قهرمانان با هوش، شجاعت یا کمک گرفتن از نیروهای ماورایی بر مشکلات غلبه می‌کنند. پایان قصه‌ها معمولاً غیرمنتظره است و گاهی با طنز یا عبرت همراه می‌شود. روایت‌ها علاوه بر سرگرمی، حامل پیام‌هایی دربارهٔ وفاداری، فریب، امید، خانواده و گذشت هستند و هر کدام گوشه‌ای از فرهنگ و ذهنیت مردم منطقه را بازتاب می‌دهند.

چرا باید کتاب قصه هایی که مادرم می گفت را خواند؟

این کتاب فرصتی است برای آشنایی با افسانه‌ها و قصه‌های کمتر شنیده‌شدهٔ ایرانی که ریشه در فرهنگ بومی کرمانشاه دارند. روایت‌های کتاب، علاوه بر سرگرم‌کردن، تصویری زنده از باورها، ارزش‌ها و تخیل مردم این منطقه ارائه می‌دهند. خواندن این مجموعه می‌تواند به درک بهتر ادبیات شفاهی، نقش قصه‌گویی در انتقال فرهنگ و همچنین شناخت عناصر مشترک میان افسانه‌های ایرانی و جهانی کمک کند.

خواندن کتاب قصه هایی که مادرم می گفت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای علاقه‌مندان به ادبیات عامه، پژوهشگران فرهنگ و فولکلور، دانشجویان رشته‌های ادبیات و مردم‌شناسی و همچنین کسانی که به دنبال قصه‌های بومی و افسانه‌های ایرانی هستند، مناسب است. همچنین والدینی که دوست دارند قصه‌های اصیل ایرانی را برای فرزندان خود بازگو کنند، می‌توانند از این مجموعه بهره ببرند.

فهرست کتاب قصه هایی که مادرم می گفت

- مقدمه: توضیح دربارهٔ اهمیت گردآوری قصه‌های عامیانه و نقش آن‌ها در فرهنگ ایرانی.- پسر کچل: روایت شاهزاده‌ای که با نامادری بدجنس روبه‌رو می‌شود و با کمک دیو و هوش خود بر مشکلات غلبه می‌کند.- ترشی: داستان سه دختر و مادرشان که قربانی دسیسه‌های همسایه و نامادری می‌شوند و با دیوی روبه‌رو می‌گردند.- عالم انار: قصهٔ دختری که از دل انار به دنیا می‌آید و با حسادت و دسیسه‌های نامادری مواجه می‌شود و سرانجام به خوشبختی می‌رسد.- قصر سنگی: ماجرای دختری از ایل که به قصر سنگی می‌رسد و برای نجات جوانی طلسم‌شده هفت سال تلاش می‌کند.- کرویل: روایت مردی ساده‌لوح که خانواده‌اش را به دام دیوی می‌اندازد و سرانجام با هوشیاری دخترش نجات می‌یابند.- گنجشک حقه‌باز: داستان طنزآمیز گنجشکی که با زرنگی و فریبکاری به دنبال سودجویی است و سرانجام به سزای کارهایش می‌رسد.هر فصل با ماجرایی تازه و شخصیت‌هایی متفاوت، دنیایی از تخیل و فرهنگ عامه را پیش روی خواننده می‌گذارد.

بخشی از کتاب قصه هایی که مادرم می گفت

«در زمان‌های بسیار قدیم شاهزاده‌ای با پدر و نامادریش زندگی می‌کرد. نامادری از شاهزاده متنفر بود. از آنجایی که می‌دانست او وارث تاج و تخت پادشاهی و جانشین پدرش خواهد شد و با وجود او پسرانش از نعمت پادشاه شدن بی‌نصیب خواهند شد تصمیم گرفت هر طور شده او را از سر راه بردارد تا فرزندان خودش جانشین پدر شوند. از این رو همیشه با افراد خبیث و شرور در مشورت بود تا راهی برای از سر راه برداشتن او پیدا کند. روزی برای از بین بردن او از فردی بدجنس مشورت خواست. فرد خبیث گفت: «در مسیر همیشگی پسر در جنگل چاله‌ای بکن و داخلش را پر از تیغ و شیشه‌های برنده و اشیا تیز بریز و رویش را از برگ بپوشان تا وقتی که پسر با اسبش از آنجا رد شود داخل چاله بیفتد و تکه پاره شود.» روزی شاهزاده سوار بر اسبش شد و به سوی جنگل به راه افتاد اما اسب شاهزاده جوان باهوش بود و چاله را تشخیص داد و از روی آن پرید و پسر نجات پیدا کرد. زن که از آن نیرنگ خود ناامید شده بود دوباره به شخص خبیث مراجعه کرد و راه چارهٔ دیگری خواست...»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۸۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۶۱ صفحه

حجم

۳۸۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۶۱ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان