
کتاب در زندگی دیگر...
معرفی کتاب در زندگی دیگر...
کتاب در زندگی دیگر... نوشتهٔ زهرا دوست فاطمه است. انتشارات آرنا این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب در زندگی دیگر...
کتاب در زندگی دیگر... یک رمان داستانی است که توسط نشر آرنا در سال ۱۴۰۳ منتشر شده است. داستان به نظر میرسد در فضایی تاریک و با درونمایههایی از تنهایی، انزوا و جستجوی معنای زندگی روایت میشود. شخصیت اصلی داستان، با چالشهای روحی و عاطفی عمیقی دست و پنجه نرم میکند و در تلاش است تا در میان تاریکیهای زندگی، نوری برای ادامه مسیر پیدا کند. نویسنده با استفاده از توصیفات دقیق و زبانی شاعرانه، احساسات و تجربیات درونی شخصیت داستان را به تصویر میکشد و خواننده را به سفری درونی در جستجوی امید و رهایی دعوت میکند.
خواندن کتاب در زندگی دیگر... را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب به علاقهمندان به رمانهای روانشناختی و درامهای اجتماعی که به بررسی مسائل مربوط به تنهایی، افسردگی و جستجوی معنای زندگی میپردازند، پیشنهاد میشود. خوانندگانی که به دنبال آثاری هستند که در آن شخصیتپردازی عمیق و تحلیلهای روانشناختی از اهمیت بالایی برخوردار است، از این کتاب لذت خواهند برد. همچنین، افرادی که به داستانهایی با نثر زیبا و توصیفات شاعرانه علاقه دارند و از خواندن آثاری که به چالشهای انسانی در شرایط دشوار میپردازند، استقبال میکنند، مخاطبان بالقوه این رمان هستند.
بخشی از کتاب در زندگی دیگر...
"زندگی در تاریکی سمبلهای خودش را دارد. به نظر قوی می آیی... به نظر سرد می آیی اما آن قدر ضعیف و در هم شکسته ای که همیشه در سایه ها پنهان میشوی... هیچ کس به نظرت زیبا نمی آید حتی خودت و همیشه از آیینه ها فاصله میگیری ... هیچ غذایی طعم خاصی ندارد حتی اگر سه وعده خون و شکلات بخوری... گلها را دوست نداری اما در عوض علاقه بی انتهایی به کاکتوسها پیدا میکنی دایره دوستانت تنها به خودت محدود میشود و دیوارهای اطرافت... دیوارهای شبح مانندی که حتی میتوانی برایشان نامی انتخاب کنی نامهای نامتعارفی که در هیچ کتابی نمیخوانی و در هیچ کجا به گوشت نمیخورد. گاهی میان خنده هایت اشکهای زهرآلود میریزی و گاهی میان گریه هایت مثل دیوانه ها میخندی... خنده هایی که هیچ کس آن را دوست ندارد و همه را میترساند. در ذهنت بارها و بارها مرتکب جنایتهای هولناک میشوی ... جنایتهای خونین جنایتهای بی رحمانه... اما در ظاهر مثل مسافر آرام و بی تفاوتی میمانی که بر روی صندلی مترو نشسته و منتظر است تا به مقصد لعنتی اش برسد. تمام روشناییها برایت آزاردهنده است و با پا گذاشتن به دنیای خلوت شب پادشاهیت شروع میشود."
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۵۲ صفحه
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۵۲ صفحه
نظرات کاربران
کتابی زیبا و پرکشش ، همش منتظر بودم ببینم آخرش چی میشه....