
کتاب صادره از طهران
معرفی کتاب صادره از طهران
کتاب صادره از طهران نوشتهی شمیم عزیزی اثری داستانی است که انتشارات نامه مهر آن را منتشر کرده است. این کتاب با روایتی از زندگی روزمره، خاطرات و دغدغههای شخصیتهایی از طبقه متوسط شهری، به ویژه زنان، به تصویر کشیدن فرازونشیبهای عاطفی، خانوادگی و اجتماعی میپردازد. نویسنده با نگاهی جزئینگر و صمیمی، روایتهایی از گذشته و حال را در هم میآمیزد و از خلال گفتوگوها و خاطرهبازیها، لایههای پنهان روابط انسانی را آشکار میکند. فضای داستان، تهران معاصر و مهاجرتهای درون و برونشهری را در بر میگیرد و با اشاره به تحولات فردی و جمعی، تصویری ملموس از زندگی نسلهای مختلف ارائه میدهد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب صادره از طهران
کتاب صادره از طهران اثر شمیم عزیزی، داستانی معاصر با محوریت زندگی زنان و خانوادههای ایرانی است. روایت کتاب در بستر تهران و مهاجرتهای خانوادگی شکل میگیرد و با نگاهی به گذشته و حال، به بازخوانی خاطرات، روابط خانوادگی، عشقهای ناکام و امیدهای تازه میپردازد. ساختار کتاب مبتنی بر روایت اولشخص است و با زبانی خودمانی، تجربههای زیستهی شخصیتها را بازگو میکند. نویسنده با بهرهگیری از جزئیات زندگی روزمره، دغدغههای زنان، چالشهای شغلی، تحصیلی و عاطفی را به تصویر کشیده است. در این میان، نقش مادران، فرزندان و روابط میاننسلی پررنگ است و مهاجرت، جدایی، بازنشستگی و تلاش برای بازتعریف هویت فردی و خانوادگی، از موضوعات محوری کتاب بهشمار میرود. فضای داستان، ترکیبی از خاطره، گفتوگو و روایتهای پیوسته است که گاه به گذشتههای دور و گاه به لحظههای اکنون سرک میکشد. شمیم عزیزی در این اثر، با نگاهی واقعگرایانه و گاه طنزآمیز، تصویری از زندگی زنان طبقه متوسط و دغدغههایشان در جامعهی امروز ایران ارائه داده است.
خلاصه داستان صادره از طهران
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان صادره از طهران با روایت زندگی ستاره مظاهری، پزشک بازنشستهی اطفال، آغاز میشود که پس از سالها کار و مادری، اکنون در آستانهی بازنشستگی و خلوت خانه، به فکر نوشتن خاطرات و تجربههایش میافتد. او در میان دغدغههای روزمره، دلتنگی برای فرزندان مهاجرتکرده و همسرش کامبیز، به مرور گذشته و روابط عاطفی و خانوادگی خود میپردازد. روایت با رفتوبرگشتهای زمانی، خاطرات ازدواج، جدایی از منصور، آشنایی دوباره با کامبیز و چالشهای تربیت فرزندان را بازگو میکند. در کنار ستاره، شخصیتهایی چون آوا، کامیار، ثمین و نیلوفر نیز حضور دارند که هرکدام با مسائل شخصی، تحصیلی و عاطفی خود دستوپنجه نرم میکنند. روایتهایی از عشقهای جوانی، جدایی، مهاجرت، بازگشت به وطن و تلاش برای بازسازی روابط خانوادگی، در دل داستان تنیده شده است. نویسنده با پرداختن به جزئیات زندگی روزمره، از تماسهای تصویری با فرزندان تا خاطرهبازی با عکسهای قدیمی، فضایی ملموس و صمیمی خلق کرده است. در بخشهایی از داستان، ستاره به نقش مادرانه، دغدغههای زنان در جامعه، و تلاش برای حفظ امید و پیوندهای خانوادگی اشاره میکند. روایت با لحظاتی از شادی، دلتنگی، شوخطبعی و تأمل در معنای زندگی، پیش میرود و تصویری چندلایه از زندگی زنان و خانوادههای ایرانی ارائه میدهد.
چرا باید کتاب صادره از طهران را بخوانیم؟
این کتاب با روایتی جزئینگر و صمیمی، تجربههای زیستهی زنان و خانوادههای ایرانی را به تصویر کشیده است. پرداختن به موضوعاتی چون بازنشستگی، مهاجرت فرزندان، روابط میاننسلی و چالشهای عاطفی، به خواننده امکان میدهد با دغدغهها و احساسات شخصیتها همذاتپنداری کند. نویسنده با استفاده از زبان محاورهای و روایتهای پیوسته، فضایی آشنا و ملموس خلق کرده است که برای علاقهمندان به داستانهای خانوادگی و اجتماعی جذاب خواهد بود. همچنین، بازتاب واقعیتهای زندگی زنان طبقه متوسط و تلاش آنها برای بازتعریف هویت فردی و خانوادگی، از ویژگیهای شاخص این اثر است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان داستانهای خانوادگی، کسانی که دغدغهی روابط میاننسلی، مهاجرت، بازنشستگی و هویت زنانه دارند، پیشنهاد میشود. همچنین برای افرادی که به روایتهای معاصر از زندگی شهری و تجربههای زنان در جامعهی امروز ایران علاقهمندند، مناسب است.
بخشی از کتاب صادره از طهران
«یادم میآید همان اوایل که خیلی حالش بد بود و برای ویزیتش رفته بودم، برایم گفته بود: «اگه همهچیز تموم شده پس چرا هرشب میاد تو خوابم؟ خاله یعنی هنوز دوستم داره؟» - داشتم میگفتم. خلاصهی کلام... فیل آقامنصور یاد هندوستان میکنه و بیهیچ رد و حرفی برای همیشه تشریفش رو از زندگی ما میبره. - یعنی بیهیچ حرفی واقعا؟ شما چیزی متوجه نشده بودین؟ کمی از چایاش را خورد. از خنده و خونسردیام متعجب بود. - البته آونموقع اینهمه خونسرد نبودم. آونقدر بهش اطمینان داشتم باورم نمیشد چیزهایی رو که میشنیدم. درسته که زندگی ما با عشق شروع نشد اما آدم بدی نبود و محبت میکرد ولی خب همش نقاب بود دیگه. آونموقع ما با پدر و مادر منصور زندگی میکردیم. بعد رفتن منصور، پدر خدابیامرزش خیلی جاها رفت تا شاید بهسرنخی بگیره اما هیچی به هیچی... تا این که بهروز یکی از فامیلاشون که از فرنگ برگشته بود اومد خونهشون و گفت منصور رو ترکیه دیده و ازش شنیده که قراره بره ینگه دنیا. یهسالی بعد طلاق، خونهی پدر منصور بودیم تا این که رعناخانم مادرش از دنیا رفت و یکسال بعدش هم پدرش فوت شد. کار به انحصار وراثت کشید. منم عطای همهچیز رو به لقاش بخشیدم و نزدیک خونهی ماماناینا خونه اجاره کردم.»
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۱۸ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۱۸ صفحه