
کتاب شهرزدگی
معرفی کتاب شهرزدگی
کتاب شهرزدگی سرودهٔ اسماعیل باستانی است. انتشارات نیستان هنر این کتاب را منتشر کرده است. اثر حاضر که در دستهٔ شعر معاصر ایران قرار میگیرد، یک مجموعه شعر نو است. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب شهرزدگی اثر اسماعیل باستانی
کتاب «شهرزدگی» که نخستینبار در سال ۱۴۰۳ در ایران منتشر شد، یک مجموعه شعر نو است. بخشهایی از این کتاب فضایی تلخ، تکرارشونده و سرشار از استعاره دارد که از یک عشق از دست رفته، خشونت، جدایی و ناتوانی در حفظ لحظات شیرین سخن گفته است. تکرار و بیپایانیِ رنج از مضامینی است که شاعر به آن پرداخته و حس یک چرخهٔ بیپایان از درد و کابوس را نشان داده است. عشق و فقدان، خشونت و مرگ، جامعه و سرکوب و نیز کاهش و محوشدن برخی از درونمایههای مجموعه شعر حاضر است.
شعر فارسی در طول تاریخ عرصههای مختلفی را درنوردیده و همواره در میان جوامع بشری جایگاهی ویژه داشته است. از میدانهای نبرد تا محافل عرفانی و علمی، شعر بهعنوان زبان گویای فرهنگ و اندیشههای اجتماعی حضوری گسترده داشته و تأثیر شگرفی بر تحولات فکری و اجتماعی گذاشته است. شعر نوی فارسی که در قرن ۱۴ هجری با کنارگذاشتن قالبهای کلاسیک پدید آمد، آزادی بیشتری در فرم و محتوا به شاعران داد و از نظر وزن، قافیه و ساختار با شعر سنتی تفاوتهایی اساسی یافت. این سبک که به سه شاخهٔ اصلیِ شعر نیمایی، شعر سپید و موج نو تقسیم میشود، با نام نیما یوشیج گره خورده و شاعرانی همچون احمد شاملو، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، هوشنگ ابتهاج، نادر نادرپور، فریدون مشیری و محمدرضا شفیعی کدکنی در آن درخشیدهاند.
چرا باید کتاب شهرزدگی را بخوانیم؟
مطالعهٔ این اثر شما را با بخشی از شعر معاصر ایران همراه میکند.
کتاب شهرزدگی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب را به دوستداران شعر معاصر ایران و قالب شعر نو پیشنهاد میکنیم.
درباره اسماعیل باستانی
«اسماعیل باستانی» در سال ۱۳۶۲ زاده شده است. او در رشتههای علوم ارتباطات و روزنامهنگاری در دانشگاه آزاد اسلامی درس خوانده و از سال ۱۳۸۲ وارد سازمان صداوسیما شده و از سال ۱۳۸۵ همكاری خود با رادیو تهران را بهعنوان نویسنده و تهیهكننده آغاز كرده است. عنوان برخی از مکتوبات او عبارت است از «تهران - لوبیتل - چشمهای تو»، «عوارض جانبی» و مجموعه شعر «شهرزدگی».
بخشی از کتاب شهرزدگی
«رویا میبافم
مثل موهای مادربزرگ
مثل شال، روی میلهای بافتنی مادر
و با آنها زندگی میکنم
تا جهان
جای بهتری باشد
برای دستهایت
برای آن آوازخوانان سرگردان روی صورتم
بوسههای گم شده در انبوهیِ نامنظم ریشهایم
ریشههای گم شده در مرداب.
رویا میبافم
با لبخندت
شکوه با شکوه فراموشی هرچه درد
در پیچ و تاب موهایت
که مثل موهای مادربزرگ
مثل شال بافتنی مادر
دور رویاهایم میپیچد
و از سرخوشانههای آوازم بالا میرود.»
*
«به بوسیدنت فکر میکنم.
مثل رویای یک زندانی
در انفرادیاش.
مثل رانندهٔ خستهای
که در آینه
با تو حرف میزند
در ماشین خالی از مسافرش!
مثل مردی
که عکسش را آغوش گرفته در شهر
روی دیواری
که هر روز بوی خون میدهد در جنگ!
به بوسیدنت فکر میکنم
و در میان این همه کابوس
به آغوشت پناه میبرم!
که خستهام از دیدن!
دور نشستهای!
و باران دارد
شیشهٔ آن تاکسی را میجود!
و مرد اعدامی
دارد
برای مردم خوش رقصی میکند روی دار
و من از پسری کوچکتر از لباسهایش
به نیت بوسیدنت
فال میخرم
تا شاید
در رویایم
میان کلمات باردار
که هر روز
کنار جوی خیابان
وضع حمل میکنند
تو را ببوسم
و به آغوشت پناه ببرم
از شهر!
پناه بر آغوشت!»
حجم
۷۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۴۶ صفحه
حجم
۷۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۴۶ صفحه