دانلود و خرید کتاب ۱۳حکایت شیرین از طهران- کتاب دوم فرزانه نیک‌روح متین

معرفی کتاب ۱۳حکایت شیرین از طهران- کتاب دوم

دومین جلد از مجموعه‌ی «۱۳حکایت شیرین از طهران» نوشته فرزانه نیک‌روح متین و با مقدمه داریوش اسدزاده است که نشر سیزده به‌چاپ رسانده‌است. این کتاب تاریخ تهران قدیم را از منظری دیگر و متفاوت‌ با آنچه تا به‌حال به‌چاپ رسیده و در بازار کتاب موجود است، بررسی می‌کند. اکثر کتاب‌های منتشرشده، یا جنبه‌ی تاریخی صرف داشته و یا به موضوعی خاص در زمانی خاص اشاره می‌کنند. اما در این کتاب سعی شده به اتفاقات گوناگون که در تهران قدیم رخ داده، شامل اولین‌ها، اعتقادات، آداب و رسوم و سایر مطالب، از دید داستانی نگاه کند و موضوع مورد بحث را علاوه بر ارزش تاریخی آن، به‌عنوان یک داستانِ شیرین، بیان کند. در بخشی از این کتاب در توصیف قنادی‌ها و شیرینی فروشی‌ها می‌خوانیم: پیش از هشتاد سال گذشته در تهران، شیرینی‌فروشی یا شیرینی‌پزی وجود نداشت و به جای آن دکان‌های قنادی بود که چنانچه از نامش بر می‌آید قند و نقل و نبات می‌فروختند و شیرینی که محصول جانبی این دکان‌ها بود، چندان مشتری نداشت. دارالخلافه‌نشینان به قند و شکر بسیار علاقه داشتند و به جای شیرینی از آن‌ها در کنار چای و بساط عصرانه҅شان استفاده می‌کردند. در تهران عصر قاجار سه نوع قند وجود داشت: قند تولید داخلی، قند روسی و قند بلژیکی. هر کس بنا به اوضاع مادی‌اش یکی از قندها را انتخاب می‌کرد و می‌خرید. قندهای داخلی که از شکر جوشانده شده به دست می‌آمد به قند شهری معروف بود. این قند رنگ بد و مزه‌ای نامطبوع داشت و نسبت به قندهای خارجی ارزان‌تر بود.
سیّد جواد
۱۳۹۷/۰۴/۱۵

کتاب سی و هفتم برنامه مطالعه از کتابخانه همگانی مثل جلد اول ، کتاب خوب و جالبی بود با داستان ها و‌حکایات جذاب و خواندنی که برای خوانندگان مخصوصا ساکنین تهران میتونه خیلی شیرین باشه در این جلد از چند عکس قدیمی

- بیشتر
A_
۱۳۹۷/۰۴/۲۷

طراحی جلد منو کشت :)))))

بهار
۱۳۹۷/۰۶/۰۱

~sahar~
۱۳۹۷/۰۴/۲۷

چه قدر آداب رسوم ها قشنگ بوده . کاش الآن هم همینطور باشه . در هر صورت از طاقچه و نویسنده کتاب بابت نوشتن این کتاب متشکرم

Shiva
۱۳۹۷/۰۷/۲۸

نسبت به جلد یک بهتر بود و عکس هم داشت قشنگ بود درکل خوب بود

🍃بانو🌼
۱۳۹۸/۱۲/۰۶

بد نبود...اطلاعات آنچنانی هم در اختیار آدم قرار نمی داد گاهی ریشه یه ضرب المثل رو میگفت

shfame
۱۳۹۷/۰۴/۲۸

کتاب جالبی است

hedayat Homa
۱۳۹۹/۰۵/۰۶

کتاب خیلی خوبی بود اطلاعات قابل توجهی درباره ی دوران قاجار وپهلوی با دقت رفتار شناسی درعین حال از روایت تاریخ عقب نماند با متنی گیرا وخودمانی بدون کلمات دشوار وملال اور یک روز بلند تابستان تا ۱۱ شب کتاب

- بیشتر
maria
۱۳۹۹/۰۱/۱۹

به نظرم کتاب جالبی بود از گذشته تهران پایتخت 200ساله ایران

مهسا
۱۴۰۳/۰۴/۱۰

به نسبت جلد اول ضعیف‌تر بود ولی باز هم خوندنش خالی از لطف نیست

حرف مفت نزن! در زمان ناصرالدین شاه اولین تلگرافخانه تأسیس شد اما مردم استقبالی نکردند و کسی باور نداشت پیامش با سیم به شهر دیگری برود. به ناصرالدین شاه گفتند تلگرافخانه بی‌مشتری مانده و کارمندانش آن‌جا بیکار نشسته‌اند. او دستور داد مردم تا یک ماه مجانی هرچه می‌خواهند تلگراف بزنند. چون رایگان شد همه هجوم آوردند و وقتی دیدند پیام‌هایشان به مقصد می‌رسد هجوم‌شان روز به روز بیشتر شد، به حدی که دیگر کارمندان قادر به پاسخ‌گویی نبودند. سرانجام ناصرالدین شاه دستور داد بر سر در تلگرافخانه تابلویی بزنند بدین مضمون: «بفرموده شاه از امروز حرف مفت زدن ممنوع!» و «حرف مفت زدن» از آن زمان به یادگار مانده است.
aghamilad
سر جان کمبل، وزیر مختار انگلیس، در گزارشش به وزارت متبوع کشورش می‌نویسد: یک نفر در ایران هست که با پول نمی‌شود خرید و او ابوالقاسم قائم‌مقام فراهانی است.
سیّد جواد
ایرانیان دربارهٔ زنان خانوادهٔ خودشان بسیار تودار هستند ولی دربارهٔ زنانی که با آن‌ها نسبت ندارند زیاد شوخی و مسخره می‌کنند و با چنان لحنی دربارهٔ زنان دیگران صحبت می‌کنند که گویی جز همسر و خواهر و مادر خودشان زن نجیبی در ایران وجود ندارد. در مورد سایرین نه فقط شک و تردید بلکه آشکارا سوءنیت زیاد به کار می‌برند.
سیّد جواد
تا هنگام انقلاب مشروطه در دارالخلافه مدرسهٔ دخترانه وجود نداشت؛ چرا که در نظر عوام تأسیس مدرسهٔ دخترانه امری ناپسند شمرده می‌شد. برخی علما آن را خلاف شرع اسلام می‌دانستند و بعضی نیز می‌گفتند: «وای به حال مملکتی که در آن دختران تحصیل کنند.» برخی نیز می‌گفتند: «دختری که سواد داشته باشد، عاشق‌پیشه می‌شود.»
Amir_13_Doulabi
درخت چنار از هر درختی بهتر رشد می‌کند
سیّد جواد
حیلهٔ یک خیاط گفته می‌شود یکی از خیاطان برای آن‌که مشتریان لباس‌هایی را که با چرخ خیاطی دوخته شده بود بخرند و در مقابل مجبور نباشد مزد کمی بگیرد، جلوی دکانش مقوایی آویزان کرد که رویش نوشته بود: «مشتریانی که می‌خواهند لباس‌هایشان با چرخ دوخته شود باید از این تاریخ تا دوماه صبر کنند چرا که پیش کاری زیاد شده و نوبت نمی‌رسد.» همین اعلامیه مردم را به لباس دوخته شده با چرخ مشتاق کرد. آن‌ها فکر می‌کردند حتماً لباس‌های دوخته شده با چرخ خوب از آب درآمده که باید چند ماه صبر کنند. در نتیجه مشتاق شدند لباس‌های دوخته شده با چرخ را بخرند. با حیلهٔ این خیاط، چرخ خیاطی رواج یافت. خیاطان هم توانستند دستمزدهایشان را افزایش دهند و عوام به لباس‌های دوخت‌شده با چرخ علاقه‌مند شدند.
سیّد جواد
در تهران قدیم برای خواستگاری رفتن، تعیین ساعت و روز بسیار مهم بود. بسیاری بر این باور بودند که روز چهارشنبه مبارک‌ترین روز برای رفتن به خواستگاری است. از آن‌جا که در آن ایام رسم بر این بود که خواستگار سرزده و بدون اعلام وقت قبلی به خانهٔ دختر بیاید، همیشه یکی از اتاق‌ها برای پذیرایی آماده بود. خواستگارها به این علت سرزده می‌آمدند که از وضع خانه، پاکیزگی یا شلختگی‌اش آگاه باشند.
سیّد جواد
پیش از این‌که تهران پایتخت شود، هیچ سفارتخانه‌ای در ایران وجود نداشت. اما با روی کار آمدن سلطنت قاجاریه، درالخلافه شدن تهران و حکمرانی فتحعلی‌شاه، دول بزرگ در تهران یکی یکی سفارتخانه تأسیس کردند. اولین کشوری که در تهران سفارتخانه بنا کرد، بریتانیای کبیر بود.
سیّد جواد
وقتی محمد شاه شنید که از بازوی قائم مقام خون ریخته شده، بسیار ناراحت شد، چرا که محمدشاه در حضور پدرش، عباس میرزا و شخص قائم‌مقام سوگند یاد کرده بود که هیچ‌گاه خون قائم‌مقام را به زمین نریزد. از این رو فرمان داده بود او را خفه کنند. حتماً در مرام قاجار خفه کردن و کشتن به معنای ریختن خون بی‌گناه نبوده است. و این گونه شد که تهرانی‌های قدیم برای انتظار کشیدن‌های طولانی همیشه از این مثل استفاده می‌کردند: در انتظار باشید تا قائم‌مقام از باغ بیرون آید.
سیّد جواد
در برخی خانواده‌ها در دوران نامزد کنان داماد اصلاً حق نداشت از در خانه عروس رد شود. بعضی از دامادها که زرنگ بودند به فراش و دایهٔ خانه دختر پول می‌دادند تا هنگامی که نامزدشان از خانه بیرون می‌آید، آن‌ها را خبر کند. خانواده عروس هم که از این داستان‌ها بسیار شنیده و از این نقشه‌ها با خبر بودند، اصلاً اجازه نمی‌دادند دختری که نامزد دارد به کوچه برود. چه بساکه بسیار اتفاق افتاده بود که دختری که چند ماه تا یک سال نامزد بود پایش را از خانه بیرون نمی‌گذاشت.
سیّد جواد
در آن روزگار دیدار دختر و پسر قبل از جاری شدن صیغهٔ عقد غیرممکن و سرنوشت آن‌ها در دست پدران و مادران‌شان بود. تا قبل از عقد، کم‌تر پیش‌می‌آمد، دختر و پسر حتی یک‌نظر یکدیگر را ببینند.
سیّد جواد
زیباترین و نفیس‌ترین سفارتخانه در تهران سفارتخانهٔ انگلستان است
سیّد جواد
اولین رمانی که در تهران قدیم به چاپ رسید، کتاب تهران مخوف بود. این کتاب به قلم مرتضی مشفق کاظمی، حقوقدان و روزنامه‌نگار تهرانی، نوشته شده بود. داستان ابتدا به صورت پاورقی در روزنامهٔ ستاره و سرانجام در سال ۱۳۱۰ خورشیدی یکجا و در یک کتاب چاپ شد. این کتاب را نخستین رمان اجتماعی تهران می‌نامند. داستان کتاب همان گونه که از نامش پیداست به فضای ترسناک و مخوف تهران سال‌های اواخر سلطنت قاجاریه اشاره دارد. و از آن جهت اجتماعی است که همهٔ مردان و زنان رمان تسلیم شرایط اسفناک آن دوران هستند و کسی از خود اراده‌ای ندارد. درباریان و شاهزادگان قاجاری نبض شهر را در دست دارند. مرد سالاری، ازدواج اجباری، بی‌سوادی، خرافات و خشونت علیه زنان که در دوران قاجار غوغا می‌کرد از دستمایه‌های اصلی این رمان است. زمانی که کتاب چاپ شد مورد استقبال بسیاری از تهرانیان و روشنفکران قرار گرفت، چرا که مضمون اصلی‌اش درگیری آزاد اندیشان با نظام استبدادی قاجار بود.
سیّد جواد
احداث راه آهن با مخالفت اقشار گوناگون روبرو شده بود: قاطرچیان، خرکچیان و مکاری‌ها. اعتراضات آن‌ها به حدی شدید بود که دولت را تهدید کردند در سفارتخانهٔ انگلیس تحصن خواهند کرد.
سیّد جواد
این‌قدر نیگرش دارن تا ترشیش بندازن! چیزی که فراوونه دختر...
سیّد جواد
ناصر نجمی در کتاب طهران عهد ناصری می‌نویسد: خواستگارها همین که وارد خانه می‌شدند، خودشان را معرفی می‌کردند. اگر در یک خانه چند دختر دم بخت بودند حتماً دختر بزرگ‌تر را نشان می‌دادند. دختر مورد نظر با چادر نماز داخل اتاق می‌آمد و یک کاسه آب برای خواستگارها می‌آورد. چون می‌گفتند آب نطلبیده مراد و علامت روشنایی است. در مقابل خانوادهٔ پسر چادر نماز می‌گذاشتند و آن‌ها نیز به عنوان هدیه، نقل و نبات را در یک کیسه می‌ریختند، همراه خود می‌آوردند و با تعارف صاحبخانه می‌گفتند: «نقل آوردیم، نبات ببریم.» کیسهٔ نقل به وسط مجلس گذارده می‌شد و این حرکت نشان از آن داشت که باید دختر را برای دیدن بدون چادر احضار کنند. با وارد شدن دختر، چشم‌ها به سوی او می‌رفت. خواستگارها با تمام دقت سرتا پای دختر را ورنداز می‌کردند، چنگ لای موهایش می‌انداختند تا طاسی یا کچلی نداشته باشد. اگر مورد پسند واقع می‌شد یک روز دیگر با سبزی و زغال و قلیان وارد خانهٔ دختر شده و از او می‌خواستند سبزی پاک کند و قلیان چاق کند تا مهارت‌های وی را بسنجند.
سیّد جواد
فتحعلی‌شاه که دست کم ۵۹ پسر داشت در اصفهان درگذشت
سیّد جواد
به قول مورخان وضع دلقک‌ها در آن ایام سکه بود و هر کدام امپراتوری و نوکر و شاگرد داشتند و شاه هم سرِکیسه را برایشان شل می‌کرد
سیّد جواد
در زمان ناصرالدین شاه اولین تلگرافخانه تأسیس شد اما مردم استقبالی نکردند و کسی باور نداشت پیامش با سیم به شهر دیگری برود. به ناصرالدین شاه گفتند تلگرافخانه بی‌مشتری مانده و کارمندانش آن‌جا بیکار نشسته‌اند. او دستور داد مردم تا یک ماه مجانی هرچه می‌خواهند تلگراف بزنند. چون رایگان شد همه هجوم آوردند و وقتی دیدند پیام‌هایشان به مقصد می‌رسد هجوم‌شان روز به روز بیشتر شد، به حدی که دیگر کارمندان قادر به پاسخ‌گویی نبودند. سرانجام ناصرالدین شاه دستور داد بر سر در تلگرافخانه تابلویی بزنند بدین مضمون: «بفرموده شاه از امروز حرف مفت زدن ممنوع!» و «حرف مفت زدن» از آن زمان به یادگار مانده است.
سیّد جواد
دوازده سال پس از نصب دستگاه تلگراف در واشنگتن، در سال ‌۱۲۳۶ خورشیدی دستگاه تلگراف به درالخلافهٔ ایران راه یافت.
سیّد جواد

حجم

۵۳۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۸۴ صفحه

حجم

۵۳۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۸۴ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان