بریدههایی از کتاب ۱۳حکایت شیرین از طهران- کتاب دوم
۴٫۴
(۱۵)
حرف مفت نزن!
در زمان ناصرالدین شاه اولین تلگرافخانه تأسیس شد اما مردم استقبالی نکردند و کسی باور نداشت پیامش با سیم به شهر دیگری برود.
به ناصرالدین شاه گفتند تلگرافخانه بیمشتری مانده و کارمندانش آنجا بیکار نشستهاند. او دستور داد مردم تا یک ماه مجانی هرچه میخواهند تلگراف بزنند. چون رایگان شد همه هجوم آوردند و وقتی دیدند پیامهایشان به مقصد میرسد هجومشان روز به روز بیشتر شد، به حدی که دیگر کارمندان قادر به پاسخگویی نبودند. سرانجام ناصرالدین شاه دستور داد بر سر در تلگرافخانه تابلویی بزنند بدین مضمون: «بفرموده شاه از امروز حرف مفت زدن ممنوع!» و «حرف مفت زدن» از آن زمان به یادگار مانده است.
aghamilad
تا هنگام انقلاب مشروطه در دارالخلافه مدرسهٔ دخترانه وجود نداشت؛ چرا که در نظر عوام تأسیس مدرسهٔ دخترانه امری ناپسند شمرده میشد. برخی علما آن را خلاف شرع اسلام میدانستند و بعضی نیز میگفتند: «وای به حال مملکتی که در آن دختران تحصیل کنند.» برخی نیز میگفتند: «دختری که سواد داشته باشد، عاشقپیشه میشود.»
Amir_13_Doulabi
حیلهٔ یک خیاط
گفته میشود یکی از خیاطان برای آنکه مشتریان لباسهایی را که با چرخ خیاطی دوخته شده بود بخرند و در مقابل مجبور نباشد مزد کمی بگیرد، جلوی دکانش مقوایی آویزان کرد که رویش نوشته بود: «مشتریانی که میخواهند لباسهایشان با چرخ دوخته شود باید از این تاریخ تا دوماه صبر کنند چرا که پیش کاری زیاد شده و نوبت نمیرسد.»
همین اعلامیه مردم را به لباس دوخته شده با چرخ مشتاق کرد. آنها فکر میکردند حتماً لباسهای دوخته شده با چرخ خوب از آب درآمده که باید چند ماه صبر کنند. در نتیجه مشتاق شدند لباسهای دوخته شده با چرخ را بخرند. با حیلهٔ این خیاط، چرخ خیاطی رواج یافت. خیاطان هم توانستند دستمزدهایشان را افزایش دهند و عوام به لباسهای دوختشده با چرخ علاقهمند شدند.
سیّد جواد
درخت چنار از هر درختی بهتر رشد میکند
سیّد جواد
در آن روزگار دیدار دختر و پسر قبل از جاری شدن صیغهٔ عقد غیرممکن و سرنوشت آنها در دست پدران و مادرانشان بود. تا قبل از عقد، کمتر پیشمیآمد، دختر و پسر حتی یکنظر یکدیگر را ببینند.
سیّد جواد
اولین رمانی که در تهران قدیم به چاپ رسید، کتاب تهران مخوف بود. این کتاب به قلم مرتضی مشفق کاظمی، حقوقدان و روزنامهنگار تهرانی، نوشته شده بود. داستان ابتدا به صورت پاورقی در روزنامهٔ ستاره و سرانجام در سال ۱۳۱۰ خورشیدی یکجا و در یک کتاب چاپ شد. این کتاب را نخستین رمان اجتماعی تهران مینامند. داستان کتاب همان گونه که از نامش پیداست به فضای ترسناک و مخوف تهران سالهای اواخر سلطنت قاجاریه اشاره دارد. و از آن جهت اجتماعی است که همهٔ مردان و زنان رمان تسلیم شرایط اسفناک آن دوران هستند و کسی از خود ارادهای ندارد. درباریان و شاهزادگان قاجاری نبض شهر را در دست دارند. مرد سالاری، ازدواج اجباری، بیسوادی، خرافات و خشونت علیه زنان که در دوران قاجار غوغا میکرد از دستمایههای اصلی این رمان است. زمانی که کتاب چاپ شد مورد استقبال بسیاری از تهرانیان و روشنفکران قرار گرفت، چرا که مضمون اصلیاش درگیری آزاد اندیشان با نظام استبدادی قاجار بود.
سیّد جواد
جمعیتی بیش از چهارده میلیون نفر
سیّد جواد
دلاکهای حمام از دیگر واسطههای ازدواج بودند و خانوادهها را با هم آشنا میکردند و خدا میداند چه دروغهایی که نمیبافتند تا وصلت انجام گیرد و چیزی عایدشان شود.
سیّد جواد
دوازده سال پس از نصب دستگاه تلگراف در واشنگتن، در سال ۱۲۳۶ خورشیدی دستگاه تلگراف به درالخلافهٔ ایران راه یافت.
سیّد جواد
در زمان ناصرالدین شاه اولین تلگرافخانه تأسیس شد اما مردم استقبالی نکردند و کسی باور نداشت پیامش با سیم به شهر دیگری برود.
به ناصرالدین شاه گفتند تلگرافخانه بیمشتری مانده و کارمندانش آنجا بیکار نشستهاند. او دستور داد مردم تا یک ماه مجانی هرچه میخواهند تلگراف بزنند. چون رایگان شد همه هجوم آوردند و وقتی دیدند پیامهایشان به مقصد میرسد هجومشان روز به روز بیشتر شد، به حدی که دیگر کارمندان قادر به پاسخگویی نبودند. سرانجام ناصرالدین شاه دستور داد بر سر در تلگرافخانه تابلویی بزنند بدین مضمون: «بفرموده شاه از امروز حرف مفت زدن ممنوع!» و «حرف مفت زدن» از آن زمان به یادگار مانده است.
سیّد جواد
در آن روزگار رسم بود بعضی از خانوادهها برای به اصطلاح احمق کردن دامادشان، مغز خر را داخل شیرینی میگذاشتند و بعد از اجرای عقد، همین که داماد به دیدن عروس میآمد، شیرینی آلوده را به او تعارف میکردند. برخی نیز هنگام ورود عروس به خانهٔ داماد یک گردو زیر پای عروس میگذاشتند که آن را بشکند و عقیده داشتند با این کار کلک مادر شوهر کنده و عروس آسوده خاطر میشود
Amir_13_Doulabi
در تهران عصر قاجار سه نوع قند وجود داشت: قند تولید داخلی، قند روسی و قند بلژیکی. هر کس بنا به اوضاع مادیاش یکی از قندها را انتخاب میکرد و میخرید. قندهای داخلی که از شکر جوشانده شده به دست میآمد به قند شهری معروف بود. این قند رنگ بد و مزهای نامطبوع داشت و نسبت به قندهای خارجی ارزانتر بود. قند روسی که بین تهرانیان به قند کلوخه شهرت داشت، سفت و زبر بود و باب دندان خانوادههای کمدرآمد و عیالوار بود، چرا که به سختی در دهان آب میشد و به قول جعفر شهری باعث قناعت در مصرف میشد. تجارت قند روسی در انحصار تاجری به نام سید هاشم قندی بود؛ همان کسی که با فلک کردنش به دستور علاءالدوله، حاکم وقت تهران، جرقههای آغازین نهضت مشروطه زده شد. قند دیگری که دارالخلافهنشینان مصرف میکردند قند بلژیکی نام داشت که جزء مرغوبترین قندها به شمار میآمد؛ هم نرم و شیرین و هم خوشطعم بود.
سیّد جواد
روزگار است آن که گه عزت دهد گه خوار دارد چرخ بازیگر از این بازیچهها بسیار دارد
miladtj90
خواستگارها همین که وارد خانه میشدند، خودشان را معرفی میکردند. اگر در یک خانه چند دختر دم بخت بودند حتماً دختر بزرگتر را نشان میدادند. دختر مورد نظر با چادر نماز داخل اتاق میآمد و یک کاسه آب برای خواستگارها میآورد. چون میگفتند آب نطلبیده مراد و علامت روشنایی است. در مقابل خانوادهٔ پسر چادر نماز میگذاشتند و آنها نیز به عنوان هدیه، نقل و نبات را در یک کیسه میریختند، همراه خود میآوردند و با تعارف صاحبخانه میگفتند: «نقل آوردیم، نبات ببریم.» کیسهٔ نقل به وسط مجلس گذارده میشد و این حرکت نشان از آن داشت که باید دختر را برای دیدن بدون چادر احضار کنند. با وارد شدن دختر، چشمها به سوی او میرفت. خواستگارها با تمام دقت سرتا پای دختر را ورنداز میکردند، چنگ لای موهایش میانداختند تا طاسی یا کچلی نداشته باشد. اگر مورد پسند واقع میشد یک روز دیگر با سبزی و زغال و قلیان وارد خانهٔ دختر شده و از او میخواستند سبزی پاک کند و قلیان چاق کند تا مهارتهای وی را بسنجند.
xray
تاریخ گواهی میدهد هرگاه ابتذال به نهایت میرسد، مضحکه، لودگی و مسخرگی از وسایلی میشود که مردمان با توسل به آن به جنگ با زشتیها برمیخیزند
داود
اما با نخستین سفر ناصرالدین شاه به فرنگ، روشنایی شهر تهران وارد مرحلهٔ تازهای شد.
اولین کارخانه
یکی از نخستین سوغاتیهای ناصرالدین شاه برای مردم دارالخلافه، ساخت اولین کارخانه بود که قرعه به نام کارخانهٔ چراغ گاز افتاد. این کارخانه در خیابان باغ وحش (امیرکبیر) به همت و کوشش امینالضرب ساخته شد
ادریس
کارخانهٔ برق بین ایران و روسیه معامله و توسط امینالضرب وارد تهران و در همان خیابان چراغ گاز احداث شد و به نام کارخانهٔ مادر کار خود را آغاز کرد و تا دوران پهلوی دوم چرخ کارخانه چرخید. از این رو خیابان چراغ گاز هم شد چراغ برق.
ادریس
برنامه و نظم دارالفنون
شاگردان هر یک از شعبات هفتگانه لباسهای مخصوص داشتند و سالی دوبار تنپوشهای تابستانی و زمستانی رایگان به آنها داده میشد. تدریس از هشت صبح تا سه بعدازظهر بود. شاگردان ناهار را به خرج مدرسه و در مدرسه میخوردند. به علاوه مقرری هم داشتند که البته بعد از مدتی مقرریشان قطع شد. سه بار در سال امتحان برگزار میشد. طبیب مخصوصی نیز برای معاینه و درمان شاگردان در دارالفنون گمارده شده بود. یکی از مواردی که دارالفنون را از سایر آموزشگاهها و مدارس متوسطه متمایز میکرد، تالار تئاتر بود.
|قافیه باران|
حرف مفت نزن!
در زمان ناصرالدین شاه اولین تلگرافخانه تأسیس شد اما مردم استقبالی نکردند و کسی باور نداشت پیامش با سیم به شهر دیگری برود.
به ناصرالدین شاه گفتند تلگرافخانه بیمشتری مانده و کارمندانش آنجا بیکار نشستهاند. او دستور داد مردم تا یک ماه مجانی هرچه میخواهند تلگراف بزنند. چون رایگان شد همه هجوم آوردند و وقتی دیدند پیامهایشان به مقصد میرسد هجومشان روز به روز بیشتر شد، به حدی که دیگر کارمندان قادر به پاسخگویی نبودند. سرانجام ناصرالدین شاه دستور داد بر سر در تلگرافخانه تابلویی بزنند بدین مضمون: «بفرموده شاه از امروز حرف مفت زدن ممنوع!» و «حرف مفت زدن» از آن زمان به یادگار مانده است.
miladtj90
تعزیه و نمایش در تکیه دولت
پس از تغییر کاربری بزرگترین سالن نمایش ایران، نان تعزیهخوانها و روضهخوانان به روغن افتاد. در تکیه از اول محرم تا روز تاسوعا مراسم روضهخوانی برگزار میشد و در روز دهم و یازدهم محرم مراسم تعزیه به نمایش در میآمد. در این دو روز، بازیگران نمایشهای واقعهٔ کربلا با اسب و شتر وارد تکیه دولت میشدند و با یکدیگر به نبرد میپرداختند و خیمههای نمادین امام حسین را به آتش میکشیدند. در تکیه، چلچراغ بزرگی وجود داشت که به هنگام تعزیه، پنج هزار شمع در آن روشن می شد.
aghamilad
حجم
۵۳۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۵۳۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان