
کتاب تنهایی مطلق
معرفی کتاب تنهایی مطلق
کتاب الکترونیکی «تنهایی مطلق» نوشتهٔ «شهریار شریفزاده» و منتشرشده توسط نشر «ئهوین»، رمانی عاشقانه و روانشناختی و فلسفی است که با آخرین ویرایش و بازبینی نویسنده ارائه شده است. این رمان معاصر و ایرانی، به تنهایی مطلق و تجربههای ذهنی و فلسفی شخصیت اصلی پرداخته است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب تنهایی مطلق
کتاب «تنهایی مطلق» (رمانس: روانشناختی - فلسفی) در فضایی میان واقعیت و خیال روایت میشود و دغدغههای فلسفی و روانشناختی شخصیت اصلی را به تصویر میکشد. داستان این رمان معاصر و ایرانی حول محور زنی میگردد که ۳۰ سال از عمرش را در بیهوشی گذرانده و پس از بیداری، با جهانی متفاوت و تجربههای ذهنی پیچیده روبهرو میشود. این کتاب در قالب یادداشتهایی پراکنده و گاه پریشان، تجربههای روزمره، خاطرات، تردیدها و کشمکشهای درونی شخصیت را بازگو میکند. رمان حاضر با عنوان فرعی «یادداشتهای صبح و بادداشتهای شب» در سال ۱۳۹۴ منتشر شده و با نگاهی به مفاهیم فلسفی مانند یقین و احتمال، مرز میان خواب و بیداری و معنای عشق و تنهایی سعی دارد تصویری از ذهن انسانی در مواجهه با واقعیتهای متغیر ارائه دهد. «شهریار شریفزاده» با استفاده از ساختاری غیرخطی و روایت اولشخص، خواننده را به دنیای ذهنی شخصیت اصلی دعوت میکند؛ دنیایی که در آن مرز میان واقعیت و رؤیا همواره در حال جابهجایی است.
خلاصه کتاب تنهایی مطلق
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
رمان حاضر با روایت زنی آغاز میشود که ۳۰ سال از عمرش را بدون خوابیدن سپری کرده و پس از یک حادثه به کما میرود. این زن پس از بیداری، خود را در جهانی مییابد که بسیاری از عناصر آن برایش ناآشنا و غریب است. کتاب در قالب یادداشتهایی پراکنده و گاه فلسفی پیش میرود؛ یادداشتهایی که در آنها شخصیت اصلی با تردیدها، خاطرات و احساساتش دستوپنجه نرم میکند. او با تجربهٔ عشق، تنهایی و جستوجوی معنای زندگی روبهرو است و مدام میان واقعیت و رؤیا، یقین و احتمال در نوسان است. حضور شخصیتی دیگر که بهنوعی نماد عشق و حقیقت است، در زندگی او نقش محوری دارد و باعث میشود شخصیت اصلی به بازنگری در باورها و احساساتش بپردازد. در طول داستان، مرز میان خواب و بیداری، واقعیت و خیال و حتی هویت زنانه و مردانهٔ شخصیت اصلی بارها به چالش کشیده میشود. روایت با تکیه بر جملات کوتاه، تکرارهای ذهنی و فضاسازیهای شاعرانه، تجربهٔ ذهنی و فلسفی شخصیت را به تصویر میکشد؛ بیآنکه پایان قطعی یا پاسخی روشن برای پرسشهای بنیادین داستان ارائه دهد.
چرا باید کتاب تنهایی مطلق را خواند؟
این کتاب با ساختاری متفاوت و روایتی ذهنی، تجربهٔ زیستن در مرز میان واقعیت و خیال را به تصویر میکشد. دغدغههای فلسفی و روانشناختی مانند معنای یقین، تردید، عشق و تنهایی در قالب یادداشتهایی کوتاه و گاه شاعرانه بیان شدهاند. خواندن این اثر فرصتی است برای مواجهه با پرسشهای بنیادین دربارهٔ هویت، واقعیت و معنای زندگی و تجربهٔ نوعی روایت غیرخطی که ذهنیت شخصیت را بهشکلی ملموس و صمیمی بازتاب میدهد.
خواندن کتاب تنهایی مطلق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای روانشناختی و فلسفی و عاشقانه، کسانی که دغدغهٔ هویت، تنهایی، معنای زندگی و مرز میان واقعیت و خیال را دارند، مناسب است؛ همچنین برای خوانندگانی که به روایتهای غیرمتعارف و ساختارشکن علاقهمند هستند، تجربهای متفاوت خواهد بود.
بخشی از کتاب تنهایی مطلق
«آن روز احتمالاً روزی مانند تمام روزهای زندگیم نبود. خورشید احتمالی گاهی از پشت ابرهای احتمالی بیرون میآمد. البته فقط احتمالاً. چون حالا که فکر میکنم هیچ یادم نمیآید که آیا اصلاً ابری در آسمان بود یا خیر و یا اصلاً آن روز آسمان را نگاه کردم یا نه.. چرا دروغ بگویم؟ چرا باید احتمالاً مثل خیلیهای دیگر، خیالپردازیهای مغز معیوبم را به عنوان خاطراتی واقعی، تحویل دیگرانِ احتمالی بدهم؟ فقط به یاد دارم که آن روز هوا روشن بود. پس احتمالاً خورشیدی نیز وجود داشته است. از یک مسیر همیشگی به طرف خانهام میرفتم. آدم یا موجودی مانند من که بسیار بیش از آنکه در بیرون از جمجمهی احتمالیش باشد؛ در داخل آن به هستیاش ادامه میدهد؛ چندان توجهی به اطراف خود ندارد. ولی شاید به یقین میدانم که از یک نقطهی نامعلوم (شاید هم از همان آغاز مسیر) شروع به اندیشیدن در مورد این دشواری کردم که آن روز همکار جدیدم را در برخورد اول چگونه دیدهام. گفتم به یقین؟! عجب! به هر حال ممکن است خندهدار به نظر برسد که من این را دشواری نام گذاشتهام. ولی صبر کنید. هنوز سخنم تمام نشده است. آخر او موجود شگفتانگیزی به نظرم رسیده بود. نه اینکه چون در هر دستش شش انگشت داشت و نه بدین دلیل که قادر به سخن گفتن نبود. نه! برای اینها نبود. شاید چون احتمالاً برای اولین بار در زندگیم به طور جدی فهمیدم که غیر از جنس مذکر، جنس احتمالی دیگری نیز وجود دارد. موجودی که احتمالاً هرگز حتی بدان فکر هم نکرده بودم. میتوانم با جرئت و اطمینان بگویم که آن روز برای نخستین بار بود که از پنجرههای جمجمهی احتمالیم، با دقتی تمام به چنین موجودی احتمالی نگاه کردم.»
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۲۲ صفحه
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۲۲ صفحه