کتاب آشنایی با پادشاه ذهن

کتاب الکترونیکی آشنایی با پادشاه ذهن نوشتۀ حمیدرضا غلامی بورخیلی است و انتشارات پلک آن را منتشر کرده است. کتاب آشنایی با پادشاه ذهن، به معرفی طرح‌واره‌ها به زبان ساده پرداخته است.

درباره کتاب آشنایی با پادشاه ذهن

در روان‌شناسی شناختی، طرح‌واره، یک الگوی سازمان یافته از تفکر و رفتار است. طرح‌واره، همچنین می‌تواند به عنوان یک چهارچوب ذهنی از ایده‌های از پیش شکل گرفته شده تعریف شود. همچنین، می‌توان طرح‌واره را قالب و چهارچوبی که نمایانگر مفاهیم جهان برای فرد است یا یک سیستم سازمان دهی و ادراک اطلاعات جدید دانست. در کتاب آشنایی با پادشاه ذهن سعی شده است تا مفهوم طرح‌واره و خصلت و خصوصیات آن به ساده‌ترین شکل بیان شود. استفاده از این کتاب برای درمان کسانی که در پروسه طرح‌واره درمانی قرار گرفتند توصیه می‌شود. هدف از نوشتن این کتاب، جمع‌آوری اطلاعاتی در مورد طرح‌وارها به جهت آشنایی علاقه‌مندان و درمان‌جویان و درمانگران با طرح‌وارها است.

خواندن کتاب آشنایی با پادشاه ذهن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب برای علاقه‌مندان به مباحث روان‌شناسی مناسب است.

بخشی از کتاب آشنایی با پادشاه ذهن

«فرق بسیاری بین سازش و پذیرش وجود دارد. در زمانی که شما نسبت به یک مقوله‌ای یا مشکلی که متعلق به شما هست، سازش انجام می‌دهید، خشم زیادي رو ایجاد و بعد سرکوب می‌کنید. در سازش‌کردن، شما، از ورای سازشی که انجام می‌دهید از روزگار از خدا از مخاطبینت انتظار و توقع داری که جبران کنند و حضور «انتظار» در تو تولید خشم می‌کند و نسبت به آن معضل و مشکلت که متعلق به تو هست حس مالکیتی نداری یا حس مالکیت کمی داری. وقتی حس مالکیت کمی داری پذیرش صورت نمی‌گیرد و تا زمانی که پذیرش صورت نگیرد تغییري شکل نمی‌گیرد. ولی در پذیرش شما هیچ انتظاری ورای تفکراتت نسبت به آن مشکلی که متعلق به تو هست نداری و حس مالکیت بیشتري هم داري. مثال: در فیلم برادرم خسرو، فیلمی به کارگردانی احسان بیگلری، ناصر که یک دندانپزشک بود با حضور خسرو در منزلش سازش کرد و کمترین حس مالکیت رو نسبت به خسرو داشت یعنی در وجود ناصر هنوز انتظار پیدا می‌شد انتظار اینکه برادر من باید عاقلانه تر عمل کند. حضور این انتظار هست که در ناصر تولید خشم کرد و این خشم رفته رفته زیاد و زیادتر شد تا جایی که منفجر شد و بروز پیدا کرد. بنابر این بدانید که سازش کردن در هر شرایطی تولید خشم می‌کند...»