کتاب دید و بازدید
معرفی کتاب دید و بازدید
کتاب دید و بازدید نوشتهٔ جلال آل احمد است. انتشارات امیرکبیر این مجموعه داستان کوتاه، معاصر و ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب دید و بازدید
کتاب دید و بازدید یک مجموعه داستان کوتاه و معاصر و ایرانی است. ۱۲ داستان به قلم جلال آل احمد در این اثر قرار گرفته است. عنوان برخی از این داستانها عبارت است از «افطار بیموقع»، «ای لامسسبا!»، «شمع قدی»، «دو مرده» و «گلدان چینی».
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب دید و بازدید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره جلال آل احمد
سید جلالالدین سادات آلاحمد در ۱۱ آذر ۱۳۰۲ در خانوادهای مذهبی و روحانی در محلهٔ سید نصرالدین شهر تهران به دنیا آمد. جلال آل احمد نویسنده، روشنفکر سوسیالیست، منتقد ادبی و مترجم ایرانی، پسرعموی سید محمود طالقانی و همسر سیمین دانشور بود. در دههٔ ۱۳۴۰ به شهرت رسید و در جنبش روشنفکری و نویسندگی ایران تأثیر بسزایی گذاشت. دانشآموختهٔ رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی در دانشسرای عالی تهران بود. تحصیل را تا دورهٔ دکترای ادبیات فارسی ادامه داد، اما سرانجام از ادامهٔ آن صرفنظر کرد. در جوانی (با حفظ گرایشهای مذهبی)، بهنوعی به روحانیت پشت کرد و نیز به جریان توده پیوست. تأثیری گسترده بر جریان روشنفکری دوران خود داشت و افزون بر نگارش داستان، به نوشتن مقالات اجتماعی، پژوهشهای مردمشناسی، سفرنامهها و ترجمههای متعدد میپرداخت. میتوان مهمترین ویژگی ادبی آلاحمد را نثر او دانست؛ نثری فشرده، موجز و درعینحال عصبی و پرخاشگر که نمونههای خوب آن را در سفرنامههای «خسی در میقات» یا ناداستان «سنگی بر گوری» میتوان دید و خواند.
نخستین مجموعهٔ داستان او «دیدوبازدید» نام داشت. در سال ۱۳۲۶ دومین کتابش، «از رنجی که میبریم» را همزمان با کنارهگیری از حزب توده چاپ کرد؛ کتابی که بیانگر داستانهای شکست مبارزاتش در این حزب است. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بهعنوان ضربهای سنگینی بر پیکر آزادیخواهان، آلاحمد نیز افسرده شد. در این سالها کتابی را تحتعنوان «سرگذشت کندوها» به چاپ رساند. کتابهای «اورازان»، «تاتنشینهای بلوک زهرا» و «مدیر مدرسه» در همین دوران نوشته شدند. جلال آلاحمد را ادامهدهندهٔ راهی میدانند که پیش از او، محمدعلی جمالزاده و صادق هدایت در سادهنویسی و استفاده از زبان و لحن عموم مردم در محاوراتْ آغاز کرده بودند؛ استفاده از زبان محاورهای بهوسیلهٔ جلال به اوج رسید و گسترش یافت.
برخی از داستانها و ناداستانهای آل احمد: پنج داستان (۱۳۵۰)، نفرین زمین (۱۳۴۶)، سنگی بر گوری (نوشتهٔ ۱۳۴۲، چاپ ۱۳۶۰)، نون والقلم (۱۳۴۰)، مدیر مدرسه (۱۳۳۷)، سرگذشت کندوها (۱۳۳۷)، زن زیادی (۱۳۳۱)، سه تار (۱۳۲۷)، از رنجی که میبریم (۱۳۲۶)، دید و بازدید (۱۳۲۴) و...
مقالهها: «گزارشها» (۱۳۲۵)، «حزب توده سر دو راه» (۱۳۲۶)، «هفت مقاله» (۱۳۳۲)، «غرب زدگی» (۱۳۴۱)، «کارنامه سه ساله» (۱۳۴۱)، «ارزیابی شتابزده» (۱۳۴۳)، «یک چاه و دو چاله» (۱۳۵۶)، «در خدمت و خیانت روشنفکران» (۱۳۵۶)، «اسرائیل، عامل امپریالیسم» و...
مشاهدات و سفرنامهها: اورازان (۱۳۳۳)، تاتنشینهای بلوک زهرا (۱۳۳۷)، جزیرهٔ خارک درّ یتیم خلیج فارس (۱۳۳۹)، خسی در میقات (۱۳۴۵)، سفر به ولایت عزرائیل (۱۳۶۳)، سفر روس (۱۳۶۹) و...
ترجمهها: تشنگی و گشنگی اثر اوژن یونسکو (۱۳۵۱ - با همکاری منوچهر هزارخانی)، چهل طوطی، قصههای کهن هندوستان (با سیمین دانشور، ۱۳۵۱)، عبور از خط اثر ارنست یونگر (با محمود هومن، ۱۳۴۶)، مائدههای زمینی اثر آندره ژید (با پرویز داریوش، ۱۳۴۳)، کرگدن اثر اوژن یونسکو (۱۳۴۵)، بازگشت از شوروی اثر آندره ژید (۱۳۳۳)، دستهای آلوده اثر ژان پل سارتر (۱۳۳۱)، سوءتفاهم اثر آلبر کامو (۱۳۲۹)، بیگانه اثر آلبر کامو (با خبرهزاده، ۱۳۲۸)، قمارباز اثر فئودور داستایوفسکی (۱۳۲۷)، محمد و آخرالزمان اثر پل کازانوا (۱۳۲۵) و... .
از میان خدمات دیگرِ این نویسنده و متفکر به ادبیات فارسی میتوان به موارد زیر اشاره کرد: معرفی آلبر کامو به جامعهٔ ادبی، معرفی بیشتر شعر نو نیمایی و کمک به گسترش آن، حمایت از شاعرانی چون احمد شاملو و نصرت رحمانی، ایجاد جهشی بیسابقه در نثر فارسی با نثر خودش، ایجاد تشکلهای ادبی و صنفی (از جمله کانون نویسندگان ایران و انتشار مقالات گوناگون).
جلال آل احمد ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ درگذشت.
بخشی از کتاب دید و بازدید
«لای کیف کوچک سربازها که شندرغاز جیرهٔ ماهانهٔ خود را نیز در همان جا نگه میدارند؛ یا طاق کلاه چرکگرفته و عرقکردهٔ سپورها و کارگران دهاتی رو به شهر هجوم آورده؛ میان بستهٔ کوچکی که از پارچهٔ سبز دوخته شده و بر سینه یا پشت بچهها، به همراه نظر قربانیها و چشم باباقوریها آویزان است؛ در میان محفظهٔ چرمی گرد و محکمی که با چند بند چرمی پتوپهن روی بازوهای قوی و عضلههای پیچیدهٔ ورزشکاران و داشهای محل بسته شده است؛ پشت جلد آینههای ظریف، میان کیف خانمهای پُرقِروفری که گذشته از دکاندارها و دورهگردها، که دائماً در پیادهروها بیسکویت و شیر آمریکایی و سیگار کامل داد میزنند، حتی سنگفرشهای خیابان اسلامبول و شاه و نادری نیز آنان را میشناسند؛ و خیلی جاهای دیگر - تاخورده و درهمپیچیده، آلوده به چرک و عرق، شورهزده و شاید بهآبافتاده و پوسیده و ازهم وارفته و پاکشده، یا معطر به بوی بهترین عطرهای کتی coty - دعایی را که شیخ محمد در معرکهٔ آن روزی سر قبر آقا به مردم میداد، میتوان یافت.
دعاها مطابق معمول، روی زرورقهای چرب و روغنی چاپ شده بود. یک ورق نسبتاً بزرگ، با حاشیههای کمی عریض، دورتادور صفحهٔ «آیتالکرسی» کتیبهوار و با حروفی درشتتر از همه، و زیروزبری واضح و روشن که کمسوادترین افرادی هم که آن را از شیخ محمد میگرفت در نظر اول به خواندنش میپرداخت؛ و در چهارگوشهٔ آن، میکائیل و عزرائیل و جبرئیل و اسرافیل؛ و در میان، وسط دایرهای که محیط ناصاف آن را سورهٔ «اناانزلنا» تشکیل میداد، آیهٔ «انا فتحنا لک فتحاً مبیناً» و در چهار مثلثی که از قراردادن دایره در یک مربع بزرگتر به وجود آمده بود، طلسمهای گوناگون، با حروفی ریز و درهم، و با اعدادی روشن و صریح و به همراه علاماتی مرموز و پوچ و همه در میان ضربدرها و خانههای چهارگوش کوچک و ردیف به دنبال یکدیگر؛ و بسیاری نقشهای پیچیده و نوشتههای بینقطهای که خواندنشان غیرممکن بود، همهٔ جاهای دیگر این ورق را پر کرده بود. این بود دعایی که آن روز عصر شیخ محمد در مقابل هدیهٔ دو قران به مردم میداد.
تقریباً همه از آن دعا گرفتند. همه با خوشقلبی تمام، گرچه پول خرد هم نداشتند، یا نسیه از وی میگرفتند، یا یک اسکناس بزرگ میدادند تا آخر کار باقی آن را بگیرند و بیآنکه عجله داشته باشند، مثل کسانی که سوار اتوبوس شدهاند و بلیتفروش باقی پولشان را نداده است و دائم چشم به دست او دوخته دارند، با خیال آسوده به معرکه گوش میدادند و برای دنیا و بیشتر از آن برای آخرت خود توشهای میاندوختند.
اول دعا را با یک نظر اعجابآمیز پایین و بالا میکردند. اگر سواد داشتند، یکدور آنجاها را که میتوانستند میخواندند و اگر سواد نداشتند ماچش میکردند و روی پیشانی میگذاشتند و بعد با احتیاط تمام که مبادا دستشان به متن آن بخورد و احترامش بریزد، آن را چندتا میکردند؛ پس از آن لای دفترچه، یا تنگ بغل، پشت جلد قرآن یا کتاب دعای بغلی، و اگر سرباز بودند در جیب پیشسینهٔ خود، لای پاکت پارچهای و لاکخوردهای که بهتازگی از ده در آن برایشان پول آمده بود، نگهش میداشتند.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۳۲ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۳۲ صفحه