کتاب امارت عجلیان
معرفی کتاب امارت عجلیان
کتاب الکترونیکی «امارت عجلیان» نوشتهٔ عرفان ساوئی در نشر سنجاق چاپ شده است. سازمان فرهنگی، اجتماعی، ورزشی شهرداری اراک با همکاری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان مرکزی و انجمن ادبی بامداد اراک در روز ۲ ماه آبان سال ۱۴۰۳ با برگزاری مراسم «آیین پاسداشت هفته فرهنگی اراک» در فرهنگسرای شهر از میان ۷۸ اثر از مؤلفین این شهر در بازه زمانی سالهای ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۳ با مبنا قرار دادن موضوع مرتبط با شهر اراک و مناطق سربند، شراه و فراهان در اقدامی کتاب امارت عجلیان را به عنوان کتاب برتر با رتبه اول برگزیدند.
درباره کتاب امارت عجلیان
کتاب امارت عِجْلیان: حکومتی در ایران به مرکزیت سَرِبَند و شَرّاه نوشته عرفان ساوئی توسط انتشارات جهاد دانشگاهی واحد استان مرکزی در فصل بهار سال ۱۴۰۳ در ۶۳۳ صفحه منتشر شد. این کتاب در قلمرو زمانی سه قرن نخست هجری قمری به معرفی تاریخ یک حکومت محلی با سردمداری قبیله بنیعجل به مرکزیت شهر کرج ابودلف میپردازد.
گروهی از قبیله بنیعجل در ابتدای قرن نخست هجری قمری در طی فتوحات اسلامی در ایران به رستاق شراه از خوره همدان مهاجرت کردند سپس در انتهای همین قرن گروهی دیگر از بنیعجل به همان رستاق یاد شده، مهاجرت نمودند و به همقبیلگان خود ملحق شدند و تا رستاق فاتق [یا منطقه سربند] از خوره اصفهان اقدام به خرید اراضی کردند که این مهاجرت دوم را همان اجداد امیران عجلی تشکیل میدادند.
امارت عجلیان در میانه قرن دوم هجری قمری در اثر سابقه امویستیزی و خرمدینستیزی توسط دستگاه خلافت عباسی بهعنوان یک امارت استیلایی به رسمیت شناخته شد. امیران عجلی با ستیز و سازشهایی نسبت به دستگاه خلافت عباسی و دیگر امارتهای ایران به حکمرانی در شهر کرج ابودلف پرداختند؛ تا اینکه این امارت در اواخر قرن سوم هجری قمری در اثر نفاق داخلی و اعمالنفوذ خارجی سقوط کرد.
این اثر حاوی شش فصل میباشد. فصل اول به جغرافیای تاریخی رساتیق شراه و فاتق موسوم به منطقه فائقین میپردازد که این منطقه به مرکزیت شهر کرج ابودلف شاکله قلمرو امارت عجلیان را تشکیل میداد. فصل دوم به تاریخ مردم منطقه فائقین اشاره دارد و به تمام شئون زندگی مردم این منطقه میپردازد. فصل سوم از دو مهاجرت قبیله بنیعجل در ابتدا و انتهای قرن نخست هجری قمری یاد نموده و علل و عوامل این مهاجرتها را بررسی مینماید. فصل چهارم تماماً تاریخ سیاسی امارت عجلیان در قرون دوم و سوم هجری قمری را پوشش میدهد. فصل پنجم با عنوان تشکیل ایغارین به کوتاهی به اوضاع پیشآمده بعد از سقوط امارت عجلیان میپردازد. فصل ششم مختصراً به سرنوشت اولاد و احفاد امیران عجلی بعد از سقوط این امارت نگاهی میاندازد.
لازم به ذکر است که نام امارت عجلیان در میان تاریخشناسان با نامهایی چون حکومت بنیدلف یا حکومت دلفیان هم شناخته میشود. همچنین عدهای از علاقهمندان به تاریخ، امارت عجلیان را از طریق شهرت افرادی چون ابومسلم خراسانی و ابودلف قاسم بن عیسی عجلی و شهری پرآوازه به نام کرج ابودلف میشناسند.
کتاب امارت عجلیان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کسانی که بر روی دوران انتقال از ایران باستان به ایران دوره اسلامی پژوهش میکنند و افرادی که سیر تحولات در سه قرن نخست هجری قمری در ایران را دنبال میکنند که دو قرن نخست آن را در تداول عامه دوره سکوت مینامند و همچنین کسانی که به تاریخ محلی از منظر آنکه قطرهای از دریای بیکران ایرانزمین را میکاود، علاقهمند هستند و همچنین پژوهشگرانی که در حوزه استان مرکزی و شهر اراک فعالیت دارند، این اثر به آنان پیشنهاد میشود و میتواند برایشان دارای جاذبه و فایده باشد.
بخشی از کتاب امارت عجلیان
«ابودلف بر بستر بیماری افتاد و با ایستادگی دربانهایش مردم را به حضور خود نمیطلبید، اما در روزی 10نفر از اشراف اهل خراسان که از سادات بودند را بعد از چند روز پذیرفت. آنها از ابودلف کمک مالی خواستند تا بتوانند به خراسان بازگردند. ابودلف به خزانهدارش دستور میدهد به هر نفر 2کیسه 1,000دیناری دهند و توشهای برای راهشان فراهم نمایند. در عوض از آن سادات میخواهد که با خط خود نسبشان را تا به امام علی و حضرت فاطمه بنویسند سپس بنویسند که ای پیامبر ما دچار فقر شدیم و ابودلف به خاطر شفاعتت ما را یاری کرد و آنان هم چنین نوشتند. ابودلف هم وصیت کرد که این برگههای نوشته شده توسط سادات را در هنگامیکه فوت کرد در کفنش بگذارند تا با آنها در دنیای پس از مرگ با پیامبر دیدار کند و این برگهها را تقدیم ایشان نماید.
ابودلف بیماری به نام شکمرَوِش داشت که 25ماه از آن رنج میکشید. طبیبان در مورد ریشه درد ابودلف اختلاف عقیده داشتند؛ ولی همگی طبیبان او را از راه پرهیز و اینکه هر 10الی12روز یکمرتبه قی کند، اتفاقنظر داشتند. ابودلف هرگاه قی میکرد 2الی3روزی راحت بود. آنچه از او خارج میگردید، نزدیک به دو برابر آنچه در معدهاش داخل میشد، بود. اگر آنچه از او خارج میشد، معادل آنچه که میخورد، بود؛ دال بر سرعت تلفشدنش بود، چه رسد به آنکه آنچه از او خارج میگردید نزدیک به دو برابر آنچه میخورد، باشد. 20طبیبی که به مداوای ابودلف میپرداختند، سلمویه، یوسف بن ابراهیم، یوسف بن صلیبا، سلیمان بن داود بن بابان، یوسف قصیر بصری، حسن بن صالح بن بهله هندی، بولس بن حنون طبیب فلسطینی و دامادش از بنیاللجلاج و... بودند که برای درمان ابودلف نسخههایی میپیچیدند؛ بعضی معتقد بودند که باید دریاق [تریاق، پادزهر] و بعضی از آنها معتقد بودند که باید به او داروهای افیوندار [تریاکدار، ابیوندار] مانند: مثرودیطوس و... داد. هیچکدام از طبیبان نمیتوانند بیماری ابودلف را درمان کنند و در نهایت او بر اثر همان بیماری شکمرَوِش درگذشت.
در مورد سال وفات ابودلف دو نظر وجود دارد؛ کسانی چون ابناثیر، ابومخرمه، رشیدالدین فضلالله همدانی، ابونعیم، رافعی قزوینی، عامری حرضی، محمد مرزبانی آن را به سال 225ق ذکر کردهاند و خطیب بغدادی، ابنعساکر، حافظ مزی، سمعانی آن را به همین سال در شهر بغداد عنوان میکنند. ابنخلکان میگوید ابودلف یا در سال 225ق و یا در سال 226ق در شهر بغداد درگذشت. مسعودی تاریخ وفات ابودلف را به سال 226ق مینویسد و کسانی چون ابنفضلالله عمری و نورالله شوشتری آن را به همین سال در شهر بغداد بیان میدارند. هر چه بود ابودلف در شهر بغداد درگذشت، اما بیشتر روایات حاکی از این هستند که او در سال 225ق فوت کرد؛ ولی قدیمیترین روایت مربوط به مسعودی است که آن را به سال 226ق نگاشت.»
حجم
۷٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۶۳۳ صفحه
حجم
۷٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۶۳۳ صفحه