کتاب زالوی عاشق
معرفی کتاب زالوی عاشق
کتاب زالوی عاشق نوشتهٔ هادی سیاوش کیا و محدثه هندی و مژگان معمارزاده و شهرزاد هاشمی نژاد و فاطمه بیداردل و ریحانه اسماعیلی نی است. انتشارات ماهواره این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب زالوی عاشق
کتاب زالوی عاشق شامل مجموعه داستانهای کوتاه است که پنج نویسنده به نامهای هادی سیاوشکیا، محدثه هندی، مژگان معمارزاده، شهرزاد هاشمینژاد، فاطمه بیداردل نوشته شده است.
خواندن کتاب زالوی عاشق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب زالوی عاشق
«پسر عمهی مامانم اسمش مسعوده. تقریبا پنجاه سالشه. دندونپزشک ارتش بوده. الان بازنشسته شده. جالبه بدونی که زن نداره. نه اینکه طلاق داده باشه یا زنش فوت کرده باشه ها، نه. مجرّده. ترشیده پسره! توی فامیلمون معروفه که به خاطر بابا و مامان پیر و مریضش ازدواج نکرده. پسر خوبیه. خیلی آروم و سر به زیره. توی چند روزی که چند سال پیش، تهران، خونشون مهمون بودیم فقط یه سلامِ آروم ازش شنیدم. طبقه بالای خونهی مامان، باباش زندگی میکنه. توی اون چند روز، به خاطر ما رفته بود پایین. بالا، واقعا خونه مجرّدی بود. یه گوشه، تلویزیون قدیمی با یه دی وی دی پلیر، گوشهی پذیرایی بود و جلوش پر از دی وی دی فیلم و پر از کتاب. توی راهرو هم پرِ کتاب و آشپزخونه هم پر مسواک و خمیر دندون. نمیدونم کار درستی کردم یا نه اما یه دفه که داشتم کتابا رو ورق میزدم یه برگه توش پیدا کردم که روش یه شعر نوشته بود:
هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق
هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق...
تا چند وقت، فکر میکردم که از خودشه. اما بعد فهمیدم نه، شعرِ فاضل نظریه که آقا مسعود دستنویسش کرده. دو سال پیش بود که عمه فوت کرد. همه فک میکردن اول شوهرش، ینی عمو عباسعلی بمیره. آخه چند سالی مریض بود بنده خدا. خونه نشین شده بود. میکنه. کتاب میخونه. نمیدونم. مامانم امشب بهم گفت که از عمه شنیده که آقا مسعود توی دانشجوییش عاشق یه دختری میشه. مامانم، احتمال میده که شاید به خاطر این، ازدواج نکرده. نمیدونم مامانم کار درستی کرده یا نه اما امشب گفت که بین وسایل آقا مسعود که عمه توی پشت بوم گذاشته بوده چندتا عکس پیدا کرده، عکسِ چندتا دختر دانشجو توی دانشگاه. وقتی اینو تعریف کرد یهو آه کشید و گفت که الان یادش اومده که عمه، زیرپوشِ آقا مسعود رو بهش داده تا ببره پیش یه دعانویس، ببینه چرا ازدواج نمیکنه. مامانم میگه من از پسر عمه مسعودم میترسم از بس که آروم و ساکته. میگه فرهاد، تو هم شبیه اونی. فریبا، من میترسم... نکنه نشه. نکنه منم مثل آقا مسعود بشم...»
حجم
۹۸۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۹۷ صفحه
حجم
۹۸۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۹۷ صفحه
نظرات کاربران
کتاب خوبی بود، من نسخه فیزیکی رو تهیه کردم و خوندم. مخصوصا داستانهای اول و دوم خیلی قشنگ بود.
عاااااااااااااااااااالی
چقدر قلم دهه هفتادی ها خوبه .دلنشین بود بخصوص اول کتاب آقای سیاوش کیا
کتاب نسبتاً خوبیه. داستان کوتاه.