دانلود و خرید کتاب ناگهان خورشید کتایون منفرد
تصویر جلد کتاب ناگهان خورشید

کتاب ناگهان خورشید

انتشارات:نشر قطره
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب ناگهان خورشید

کتاب ناگهان خورشید نوشتهٔ کتایون منفرد است. نشر قطره این رمان معاصر ایرانی را منتشر کرده است.

درباره کتاب ناگهان خورشید

کتاب ناگهان خورشید برابر با یک رمان معاصر و ایرانی است که ۴۸ فصل دارد. در بخشی از این رمان با راوی اول‌شخص مواجه می‌شوید که می‌گوید آماده بود از ترس‌هایش عبور کند. او می‌گوید از دست دادن سخت است و ترسناک، اما ماندنِ بی‌عشق سخت‌تر است و ترسناک‌تر. این راوی می‌گوید وقت آن بود تا خودش را مهار کند و جایگاهش را بشناسد و از شیطنت‌های عاشقانه و کودکانه دست بردارد و باور کند بالغ شد است. او می‌خواست ثابت کند که «صبا شکوهی» زن ارزشمندی است.

خواندن کتاب ناگهان خورشید را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب ناگهان خورشید

«مامان هیجان‌زده می‌گوید: «صباجان مژده بده. داداشت شنبهٔ آینده آزاد می‌شه.»

صدای هلهله و کف زدن خاله و دایی و تمام کسانی که در کنار مامان هستند به گوشم می‌رسد. می‌خواهند شادی‌شان را با من سهیم شوند. چه‌قدر دوست داشتم آن لحظه کنارشان باشم. چنان آسوده می‌شوم انگار زنی آبستن، بارش را به زمین می‌گذارد... یا کول‌بر پیری بار سنگینش را... می‌خندم... اشک شادی می‌ریزم... قربان صدقهٔ برادرم می‌روم!

مامان می‌پرسد: «می‌آیی؟»

ـ چه سؤال خنده‌داری! بهترین روز زندگی منه! مگه می‌شه نباشم؟

یادم می‌آید عبارت «بهترین روز زندگی من» بارها و بارها در ذهنم تکرار شده، به گمانم همهٔ ما از این «بهترین روزها» در تقویم عمرمان زیاد داریم و هر کدام در یک زمان خاص، ما را لبریز از شادی کرده‌اند. یک زمان به دنیا آمدن صدرا بهترین روز زندگی‌ام بود، یک زمان قبولی‌ام در کنکور، دفعهٔ بعد آشنایی و ازدواجم با پیمان و جشن عروسی بسیار مجللم، یک بار جواب تست منفی سرطان مامان، یک روز پیدا کردن نوید در کشوری دیگر و زندگی پنهانی‌ام با او، زمانی آشنایی صدرا با مژده و حس قشنگ سروسامان گرفتن برادرم و... خیلی از این روزهای قشنگ که به مرور در ذهن آدم کم رنگ می‌شوند حتی یادم می‌آید زمانی گل خداداد عزیزی به تیم ملی استرالیا و صعود تیم فوتبال ایران به جام جهانی بهترین اتفاق زندگی‌ام محسوب می‌شد. اما حالا که به پشت سرم نگاه می‌کنم می‌بینم هیچ روزی باشکوه‌تر و دل‌نشین‌تر از نجات صدرا از سیاه‌چال مرگ نیست. به شکرانهٔ این روز سال‌های سال باید به درگاه خدا سجدهٔ شکر به جا بیاورم و از مادر مژده ممنون باشم که حس مادری و انسانی‌اش اجازه نداد سر بی‌گناه پای چوبهٔ دار برود.

بی‌اختیار اشکم سرازیر می‌شود و می‌گویم: «خدایا شکرت.»»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۳۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۷۷ صفحه

حجم

۱۳۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۷۷ صفحه

قیمت:
۴۳,۰۰۰
۱۲,۹۰۰
۷۰%
تومان