دانلود و خرید کتاب خیانت در مدرسه شبانه روزی نینا رزا وگر ترجمه هنگامه ایرانی
تصویر جلد کتاب خیانت در مدرسه شبانه روزی

کتاب خیانت در مدرسه شبانه روزی

معرفی کتاب خیانت در مدرسه شبانه روزی

کتاب خیانت در مدرسه شبانه روزی نوشتهٔ نینا رزا وگر و ترجمهٔ هنگامه ایرانی است. نشر کتاب چ این کتاب را منتشر کرده است.

درباره کتاب خیانت در مدرسه شبانه روزی

کتاب خیانت در مدرسه شبانه روزی جلد دوم از مجموعه باشگاه دختران قهرمان است. این کتاب رمانی هیجان‌انگیز و معمایی است که در فضایی مدرسه‌ای رخ می‌دهد و شخصیت‌های اصلی آن سه دختر هستند. داستان در یک مدرسه شبانه‌روزی می‌گذرد و محور اصلی آن حول رازها و معماهایی است که باعث به وجود آمدن تعلیق و تنش در روایت می‌شود. سه جلد از این مجموعه به نام‌های «آدم ربایی در مدرسه‌ شبانه‌روزی»، «خیانت در مدرسه‌ شبانه‌روزی» و «هشدار خرسی در مدرسه‌ شبانه‌روزی» است.

خواندن کتاب خیانت در مدرسه شبانه روزی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان کودک و نوجوان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب خیانت در مدرسه شبانه روزی

«چنان بادی در دالان پیچید که کلاه مخملی فلو از سرش کنده شد. با نگرانی به آسمان خاکستری ماتیلدا ــــ ایمپِراتریکس نگاه کرد. انگار ابرها می‌خواستند آسمان را پاره‌پاره کنند.

گفت: «مثل این‌که اوضاع خیلی خرابه.»

پینا سرش را به نشانهٔ تأیید تکان داد. لبهٔ دامنِ شنلش را، که در باد می‌رقصید، گرفت و درحالی‌که از سرما می‌لرزید، آن را روی بلوزِ چرمی‌اش کشید. «حتی یه پرنده هم تو هوا نیست. می‌ترسم این قضیه به یه توفانِ عادی پاییزی ختم نشه.»

بلانکا به گردبادی که در حیاط داخلی داشت همه‌چیز را از جا می‌کند اشاره کرد. «یا فرشتهٔ نجاتِ یه‌پا!» گردباد مثل برق جهتش را عوض می‌کرد و هربار

یک عالم گردوخاک و برگ، و خلاصه هر چه روی زمین بود، با خودش به بالا می‌برد. «اگه وقتی تو دریام هوا این‌جوری بشه، فوراً می‌رم سراغ اولین بندرِ سرِ راه.»

فلو به دلشوره افتاد. فکر کرد: «وقتی چیزی بتونه بلانکا رو، که اصولاً از هیچی نمی‌ترسه، عصبی کنه… این یعنی زنگ خطر.» بعد قاطعانه گفت: «می‌رم پیش رینگ‌شتورم. باید هر چه زودتر یه نقشه برای وضعیت اضطراری بکشیم.»

هنوز حرفش تمام نشده بود که ناقوس‌های عبادتگاه با شدت هر چه تمام‌تر شروع به نواختن کردند. وقتی ناقوس‌ها به صدا درمی‌آمدند، به این معنی بود که همهٔ شاگردان باید به‌سرعت در یک جلسهٔ ویژه شرکت کنند.

بلانکا از وسط باد داد زد: «پس دیگران هم همین فکرها رو کرده‌ن.»

پینا به‌سختی و با زحمت موهایش را زیرِ کلاهش جمع کرد. «خواهرهای خونی، زود باشین!»

هر سه شروع به دویدن کردند.

توی راهروها و راه‌پله‌ها و از درِ بازِ هر اتاقی یا هر کلاسی، دخترها با شنل قرمز مخملی‌شان در حال دویدن به سوی سالن اجتماعات بودند.

فلو، درحالی‌که سعی داشت در آن دریای کلاه‌های مخملی قرمز خواهرِ کوچکش را پیدا کند، داد زد: «کسی چارلی رو ندیده؟ قاعدتاً باید با گروه کلاس‌سومی‌ها باشه.» میان شاگردها چشمش به یک دختر غول‌پیکر افتاد که عرض شانه‌اش به اندازهٔ پهنای یک در بود. مِته. پس چارلی هم باید یک جایی همان نزدیکی‌ها باشد. فلو به‌زحمت راه باز کرد و خودش را به دارودستهٔ کلاس‌سومی‌ها، که مثل مرغ قدقد می‌کردند، رساند. «هی، مِته! چارلی رو…»

یک‌دفعه چارلی از پشت مِته جلوِ فلو سبز شد و شروع کرد به ورجه‌وورجه کردن. «خواهرم چه‌قدر مامانیه. هوا چه بد و توفانیه.»

«خیلی بامزه بود. خوبی؟»

چارلی چشم‌هایش را گرد کرد. «وااای، بابا، ولم کن! من دیگه یه خوکچهٔ کوچولو نیستم.»

«می‌دونم، ولی فکر کردم این توفانِ خیلی ناجوریه و…»

«اگه بدجور باد بیاد خودم رو به مِته می‌بندم.» بعد چنان لبخندی زد که دهانش از این گوش به آن گوشش رسید. «به مِته که وصل باشم، شدیدترین باد هم نمی‌تونه من رو با خودش مثل گردوخاک بالا ببره. هاهاهاهاها!»

فلو آهی کشید. «می‌شه یه‌بار هم شده درست حرف بزنی؟»

چارلی سرش را تندتند تکان داد. یعنی نه.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۳۶ صفحه

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۳۶ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
۳۲,۵۰۰
۵۰%
تومان