کتاب عذرخواهی بسه، دختر جان!
معرفی کتاب عذرخواهی بسه، دختر جان!
کتاب «عذرخواهی بسه، دختر جان!» نوشتۀ ریچل هالیس و ترجمۀ مهرداد یوسفی است و انتشارات ادبیات معاصر آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب عذرخواهی بسه، دختر جان!
آیا تابهحال احساس کردهاید درها به رویتان بستهاند؟ آیا تابهحال تلاش کردهاید که برای رؤیاهایتان وقت بگذارید، یا حتی آنها را بپذیرید؟ ریچل هالیس در کتاب عذرخواهی بسه، دختر جان! توجه خوانندگان را به موانع، چالشها و بهانههایی جلب میکند که سد راه دستیافتن به رؤیاهایشان میشوند. او با یک صراحت لهجهٔ سرگرمکننده و اغلب خندهدار از تجربیات و اشتباهات خود میگوید و توصیههایی منطقی دربارۀ نحوۀ ساخت زندگیای که زنان خواهانش هستند را ارائه میدهد. این کتاب در واقع نقشهٔ راهی برای خلاصشدن از بهانهها، رفتن به استقبال رؤیاها، تعیین مرزها و بهدستآوردن اعتمادبهنفس و انگیزۀ واقعی در زندگی است. راهی برای غلبه بر یکعمر زندگی برای خشنودی دیگران و شروع به بنانهادن زندگی شاد و اصیلی است که دختران و زنان استحقاقش را دارند.
ریچل هالیس معتقد است هر فردی هر آرزویی که داشته باشد، مخصوص به خودش است. دلیلی ندارد که بخواهد آن را به هر نحو توجیه کند، چون مادامیکه افراد از هیچکس نخواهند که آنها را تأیید کنند، نیازی به اجازۀ کسی ندارند در واقع، وقتی زنان درک میکنند لزومی ندارد رؤیاهایشان را به هر دلیل برای هر شخصی توجیه کنند، همان روز اولین قدم را در مسیر تبدیلشدن به خود واقعیتان برداشتهاند. این موضوع به معنی دهنکجی به دیگران و بهرخکشیدن اهداف برای دیگران نیست؛ بلکه یعنی زنان بهتر است بر رؤیایی که دارند تمرکز کنند، کار کنند، نهایت استفاده را از زمان ببرند و در این باره احساس شرمندگی نکنند.
خواندن کتاب عذرخواهی بسه، دختر جان! را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به زنان، دختران و علاقهمندان به کتابهای موفقیت و خودیاری پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب عذرخواهی بسه، دختر جان!
«متأسفانه، بسیاری از زنها درگیر این هستند که دیگران چه برداشتی از اهدافشان دارند. پس بهجای دنبالکردن آنها، به رؤیاهایشان اجازه میدهند که بمیرند. یا مخفیانه آنها را دنبال میکنند یا بدتر از آن، بهخاطر فراموشکردن اطرافیانشان چون خودخواهانه دارند برای خودکار میکنند، دچار یک سرخوردگی میشوند. آنها زیر بار گناه، شرمساری و ترس زندگی میکنند. آتش احتمالات «چه میشود اگر...» در قلبهایشان سرد و تبدیل به لیستی از سرکوفتها در اذهانشان میشود. «چه میشود اگر شکست بخورم؟ چه میشود اگر به من بخندند؟ چه میشود اگر وقتم را هدر بدهم؟ چه میشود اگر عصبانی شوند؟ چه میشود اگر فکر کنند من طمعکار هستم؟ چه میشود اگر تمام این وقتی که میتوانم کنار خانواده باشم را برای هیچوپوچ هدر بدهم؟»
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه