کتاب رهایی هرگز
معرفی کتاب رهایی هرگز
کتاب رهایی هرگز نوشتهٔ انسیه تاجیک است. انتشارات ندای معاصر این رمان ایرانی را منتشر کرده است.
درباره کتاب رهایی هرگز
کتاب رهایی هرگز رمانی ایرانی نوشتهٔ انسیه تاجیک است. این رمان در ۱۷ فصل نگاشته شده است.چاپ دوم این اثر در سال ۱۴۰۱ منتشر شده است. این رمان ایرانی با روایت وضعیت پدربزگ راوی آغاز میشود. پدربزرگی که روی سکوی ایوان نشسته و با نگاهی خیره و عمیق به گلهای باغچه زُل زده و گاهی نوک سبیلهای نازک و کم پشت خود را تاب میدهد. پدربزرگ غرق در خیالات خودش است. راوی روی دیوارک دور باغچه، با حفظ تعادل مانند مانکن ها قدم میزند و سرود شکوفههای بهاری را میخواند:
باران که میبارد شکوفهها میرقصند
چون احساسشان زیاد است
زمین خشک میخندد
چون تشنه مانده است....
پدربزرگ اما در عالم خودش است. چه ماجراهایی پیش روی شخصیتهای این اثر است؟ بخوانید تا بدانید.
خواندن کتاب رهایی هرگز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای ایرانی و علاقهمندان به قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب رهایی هرگز
«وقتی لی سونگ بیرون رفت، به حیاط رفتم. نه اینکه خودم را تنها در وسط حیاط ببینم. بلکه خودم را گویی وسط بیابانی هولناک و در قعر ظلمانی و وحشتناک، بی پناه میدیدم. بی اختیار دستم روی شال دور کمرم لغزید و سنجاق سینه را میان دستم فشردم. آن را بیرون آوردم. گرفتم مقابل رویم و چند لحظه بعد، شانههایم از گریه لرزیدند. هرگز فکر نکرده بودم روزی اویانگ را از دست بدهم. تمام بچه گیها و بازیهای مان، تمام درد دل کردنهای خواهرانه مان، و حتی دعواها و قهر و آشتیهایمان درنظرم مجسم شد. او تنها خواهر من نبود. او همدم و هم فکر و همه چیز من بود. صدای مادر مرا به خود آورد. مادر جلوی در آمده بود. صدا میزد: لی، مائو باید زودتر به مزرعه بروید. عجله کنید. گاری را بیاورید.
او این را گفت و برگشت داخل. لی و مائو مرده بودند. و مادر، در توهمش همچنان با آنها حرف میزد و زندگی میکرد! آری در نبود من، و در اسارت و آوارگیهای من، همه یک به یک رفته بودند. آنها دیگر نبودند. لی، مائو، عمولیو، اویانگ، زن عمو و چنگ و پدر بزرگ، دیگر هرگز نبودند. از این افکار، غم و اندوه سنگینی بر دلم نشست. نفس سنگینم را بیرون دمیدم. نشستم روی زمین. زانوی غم را در بغل گرفتم. راستی من برای چه مانده بودم؟! همانجا وسط حیاط که زانوی غم در بغل نشسته بودم، فکرم به همه جا میرفت. خواب و خستگی و گرسنگی هم از آن طرف بر سرم آوار شده بود! دلم ضعف میرفت. معده ام میسوخت چشمهایم میسوخت. زنده زنده در آتش غمهای پایان ناپذیرم میسوختم و.. کی خوابم برده بود نفهمیدم. وقتی چشم گشودم، با تعجب متوجه شدم لی سونگ هنوز به خانه برنگشته است. دلم شور میزد. با بدنی کوفته و خسته تر و بی رمق و بی روحیه تر از قبل به داخل رفتم. نگاهم به دورتادور خانه افتاد. خانه دیگر مانند سابق مرتب و پاکیزه نبود. خانه حالا با از دست رفتن ساکنانش، دیگر روح نداشت. نور نداشت و جذابیت و گیرایی نداشت. خیلی چیزها سرجایش نبود. رختخواب ها چرک بودند. دیوارها زرد و کثیف شده بود و رنگ درها هم رفته بود. نگاهم چرخید رو به مادر. او در گوشه اتاق کِز کرده بود و با نگاه بی رمقش خیره مانده بود رو به من. نگاه سرد و غمگینش را نمیتوانست از من بردارد. انگار من مقابل رویش نبودم!»
حجم
۲۱۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۰۶ صفحه
حجم
۲۱۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۰۶ صفحه
نظرات کاربران
رهایی هرگز روایتی از دوران استعمار و مبارزه ویتنامی ها برای استقلال از دید خانواده ای است که هر کدام می توانند نماینده یک قشر از جامعه باشند از کسانی که فقط بینندهاند مثل دخترک راوی تا مادر و پدربزرگی