کتاب قلبی عاشق و ذهنی بیدار
معرفی کتاب قلبی عاشق و ذهنی بیدار
کتاب «قلبی عاشق و ذهنی بیدار» نوشتۀ مهدی محمدولی است و انتشارات آذرفر آن را منتشر کرده است. قلبی عاشق و ذهنی بیدار ۹ داستان کوتاه و خواندنی را در برمیگیرد.
درباره کتاب قلبی عاشق و ذهنی بیدار
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلنپو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
قلبی عاشق و ذهنی بیدار شامل ۹ داستان کوتاه میشود. داستانهای این مجموعه عبارتاند از: «فصلها»، «ملودی مرگ، زندگی»، «درندهخو»، «اجبار جدایی»، «جوانهزدن»، «سوختن فرشته»، «سال نو مبارک»، «ضربان عشق» و «یکی بود یکی نبود». فصلها اولین داستان مجموعۀ قلبی عاشق و ذهنی بیدار از زبان درختی تنها روایت میشود که شاهد آمدن و رفتن فصلهای زندگی و آدمها است. مهدی محمدولی در اکثر داستانهای این مجموعه به موضوعاتی مانند زندگی، عشق، امید و ناامیدی پرداخته است. او موضوعات تلخ را هم در داستانهای پرکشش آورده و آنها طوری بیان کرده که باعث میشود مخاطب با آن ارتباط برقرار کند.
خواندن کتاب قلبی عاشق و ذهنی بیدار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران داستان کوتاه و علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب قلبی عاشق و ذهنی بیدار
«آفتاب و مهتاب هر روز جابهجا میشوند و من را بزرگتر میکنند، با گذر زمان و سردشدن هوای پاییزی برگهای رنگی و زیبا از شاخههایم جدا شدهاند و روی زمین میریزند. جلوی پایم فرشی رنگارنگ از برگهای زیبا و خشک جمع شده است. به آسمان نگاه میکردم و خدای خودم را شکر میکردم که با صدای خشخش به پایین نگاه کردم...»
حجم
۷۲۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۶۲ صفحه
حجم
۷۲۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۶۲ صفحه