کتاب در جست و جوی گنج
معرفی کتاب در جست و جوی گنج
کتاب «در جست و جوی گنج» نوشتۀ السا پونست و ترجمۀ سپیده شجاعی مطلق است و انتشارات مهرسا آن را منتشر کرده است. در جست و جوی گنج، داستانی جذاب و بامزه دربارۀ پرورش و تقویت عزت نفس در کودکان است.
درباره کتاب در جست و جوی گنج
در جستجوی گنج داستان خواهر و برادری است که همراه با سگشان تیم جویندگان جسور را تشکیل دادهاند؛ الکسیا، دختری ۸ساله است و برادرش، تاسی ۵ساله. سگشان هم روکی نام دارد که شبها مانند آدمها حرف میزند. یک شب، الکسیا و تاسی هر دو غمگین بودند و مشغول صحبت دربارۀ مشکلاتشان. الکسیا از اینکه قدش کوتاه است و در تیم بسکتبال مدرسه راهش نمیدهند ناراحت است و تاسی از اینکه هنوز نمیتواند بعضی کلمات را مانند دوستانش درست ادا کند و باعث میشود او را دست بیندازند غصه میخورد. الکسیا شروع به یاددادن بعضی واژهها به برادرش میکند که صدایی میشنوند. فلورستان، مرغ دریایی معروف و مربی احساسات از پنجره به اتاق آنها میآید، خبر میدهد که بار دیگر برای آزمون ستارگان درخشان المپیاد احساسات انتخاب شدهاند و قرار است که آنها را با خودش به کشتی احساسات ببرد. آنها قرار است وارد عملیاتی شوند که یاد بگیرند خود را دوست داشته باشند. اما این یک عملیات ساده نیست.
السا پونست، در کتاب در جستجوی گنج، با زبانی کودکانه و شیرین و از طریق قصهای خیالی تلاش کرده است تا به کودکان کمک میکند تواناییها و استعدادهای خود را بشناسند و عزتنفس داشته باشند. کتابهای مجموعۀ احساسات در شناسایی عواطف و احساسات به کودکان بسیار مفید است و باعث میشود آنها ضمن اینکه از خواندن داستان لذت میبرند به شناخت بهتری از خود برسند و بتوانند مشکلاتشان را حل کنند.
خواندن کتاب در جست و جوی گنج را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کودکان، مربیان و والدینی که قصد دارد عزتنفس را در فرزندانشان تقویت کنند، پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب در جست و جوی گنج
«امشب هوا سرد است. از همان شبهایی که کیف میدهد توی خانه بمانی و شکلات داغ نوش جان کنی یا توی تختخواب قصه گوش کنی. الکسیا که از پنجره به آسمان نگاه میکرد، آه کشید، اوه، تاسی! امشب چقدر تاریکه! برادرش حرفی نزد. طفلی دودستی زور میزد تا دکمههای لباسخوابش را ببندد. همان کاری که پسربچههای پنجساله انجام میدهند. الکسیا به او توپوتشر زد: آهای، تاسی! عجبا! دارم با تو حرف میزنم ها! تاسی اخم کرد و گفت: آخه چرا امروز اینقدر عصبانی هستی؟ از مدرسه که برگشتهایم خونه، اصلاً باهام بازی نکردهای. آخرین تکۀ کلوچهات را هم خودت خوردی.»
حجم
۱۰٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۴ صفحه
حجم
۱۰٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۴ صفحه