دانلود رایگان کتاب سیری به درون خویش زهرا شبانی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب سیری به درون خویش اثر زهرا شبانی

کتاب سیری به درون خویش

نویسنده:زهرا شبانی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سیری به درون خویش

کتاب سیری به درون خویش نوشتهٔ زهرا شبانی است و انتشارات کتابداران آن را منتشر کرده است. این کتابْ گفت‌وگوهای درونی نویسنده با خودش است. گفت‌وشنودهایی که سرشار از عشق، صداقت و مهربانی هستند و روح پاک الهی در آن‌جلوه‌گری می‌کند.

درباره کتاب سیری به درون خویش

دل‌نوشته و جستار یکی از راه‌های انتقال احساسات است. نویسنده برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمه روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند و داستان و جستار همین زبان است. با داستان از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله می‌گیرید و گمشده وجودتان را پیدا می‌کنید. این احساس گمشده عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که سال‌ها نویسندگان در داستانشان بازگو کرده‌اند.

داستان معاصر در بند چیزی نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده‌ است و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. نویسنده در این کتاب با احساسات خالصش شما را از زندگی روزمره دور می‌کند و کمک می‌کند خودتان را بهتر بشناسید. این کتاب زبانی روان و ساده دارد و آیینه‌ای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند. نویسنده به زبان فارسی مسلط است و از این توانایی برای درک حس مشترک انسانی استفاده کرده است.

خواندن کتاب سیری به درون خویش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران دل‌نوشته‌ و جستارهای ادبی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب سیری به درون خویش

«تنها در گوشه‌ای نشسته بودم و حال عجیبی داشتم. تمام وجودم را اندوه گرفته بود. سرم را به روی زانوهای خود گذاشته و آرام بودم. پاهایم قدرت راه رفتن را نداشت، همینکه تو حال خود بودم احساس کردم صدایی را شنیدم که می‌گفت: برخیز بریم، تا سرم را بلند می‌کردم دیگر نمی‌دیدمش. دوباره در حال خود فرو می‌رفتم، گویا باز هم دوباره مرا صدا کرد که برخیز. می‌شنیدم اما نمی‌توانستم از جایم بلند شوم، انگار تمام ناامیدی‌های دنیا در من بود. گویا غصه‌ای در دلم داشتم که درمانش را پیدا نمی‌کردم. به گمانم به دنبال گمشده‌ای بودم انگار دلم می‌خواست چشمانم همانطور که بسته است دیگر باز نشود. اما آن صدا مرا به حال خودم تنها نمی‌گذاشت. کیست آن صدایی که هر بار در خود تنها ماندم باز هم مرا صدا کرد.

به گمانم کمی می‌شناسمش، احساس می‌کنم همانند من آدمیست، جسمی برای دیدن ندارد و در عین مجهول بودن رفتاری واضح از خود نشان می‌دهد. برعکس من آرام، او بسیار پر تلاطم است. احساس می‌کنم که مرا درک نمی‌کند، به گمانم عقلی ندارد که بخواهد مرا درک کند. چون اگر عقل داشت مرا به حال خودم می‌گذاشت. شخصیت پر حرفی دارد، هرچه من سکوت می‌کنم او مدام سخن می‌گوید.

شرایط من را نمی‌فهمد و درکی از حالم ندارد. چقدر تحمل این صدا که هیچ درکی از من ندارد سخت است. پیداست که واقعا بر عکس من است، بی‌ادب است چون بدون اجازه من وارد مسائلی که دارم می‌شود و برای من نسخه می‌پیچد.

گویا قدرتی دارد که من حریفش نمی‌شوم چه سخت موجودیست، به گمانم تنها راه رهایی و خلاص شدن از آن، همین است که باید به حرفش گوش داد. عجب آدم سمجی است که تا حرفش را بر کرسی ننشاند بی‌خیال نمی‌شود. احساس می‌کنم با نوشتن هرچه بیشتر، او را بیشتر می‌شناسم که فقط دستور می‌دهد و باید بگویی چشم. اگر نگویی دست از سرت برنمی‌دارد تا زمانی‌که بلند نشوی. اگر کسی دیگری بود که با من حرف می‌زد همین‌که می‌دید به حرف‌هایش عمل نمی‌کنم صبرش تمام می‌شد و مرا به حال خود رها می‌کرد، اما این چه موجودیست که خسته نمی‌شود.

چه زیبا لبخندی می‌زند وقتی که حس می‌کرد دارم از او می‌نویسم. به گمانم عاشق تعریف است احساس می‌کنم با وجود اینکه اصلا شبیه من نیست و درک و جان ندارد اما تنها کسی است که مرا عمیقا دوست دارد و تحمل ناراحتی من برایش دشوار است، تنها شباهتی که به من دارد فقط همین است که من عاشق نوشتنم و او هم از نوشتنم لذت می‌برد، ولی در موارد دیگر اصلا شبیه من نیست.

نمی‌دانم چرا دلم می‌خواهد باز هم بنویسم از این دوست آشنا از کسی که دوست شدن با آن چقدر لذت بخش است. تا دیروز دوستش نداشتم اما الان می‌بینم چه موجود دوست داشتنی هست. پا به پای من بلند می‌شود و از کارهایی که من انجام می‌دهم خوشش می‌آید مثل موسیقی، شادی. وقتی باهاش یکی میشی می‌بینی عجب انرژی ای داره، که هیچ وقت خسته نمیشه، دو روح در یک جسم. او تنها کسی است که تو شادی‌ها و غم هام همراه من است. با من همدردی می کند با من می خندد اما هیچ وقت قضاوتم نمی کند. در شادی پا به پای من است و در غم گویا شخصی انژی دهنده.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۰۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۸۲ صفحه

حجم

۱۰۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۸۲ صفحه

قیمت:
رایگان